ستارگان حرم: اختران حریم معصومه (س) - 4

مشخصات کتاب

عنوان قراردادی : فرهنگ کوثر (مجله)

عنوان و نام پدیدآور : ستارگان حرم: اختران حریم معصومه (س) / تالیف گروهی از نویسندگان ماهنامه کوثر.

مشخصات نشر : قم: آستانه مقدسه قم، انتشارات زائر، 1377 -

مشخصات ظاهری : ج.: مصور، نمونه، عکس.

شابک : دوره 964-6401-01-5 : ؛ 5000 ریال (ج. 1) ؛ 6000 ریال : ج.2 964-6401-10-6 : ؛ 55000 ریال : ج.3 964-6401-11-2 : ؛ 6000 ریال : ج.4 : 964-6401-14-7 ؛ 5500 ریال : ج. 5 : 964-6401-15-5 ؛ 65000 ریال : ج.6 : 964-6401-20-1 ؛ 8500 ریال (ج. 11) ؛ 8000 ریال (ج. 12) ؛ 12000 ریال : ج. 15 : 964-6409-87-2 ؛ 12000 ریال : ج. 17 : 964-8567-08-5 ؛ 17000 ریال : ج.20 : 964-8567-90-5 ؛ 16000 ریال : ج. 21 : 964-8567-95-6 ؛ 50000 ریال : ج.26 : 978-964-180-122-1 ؛ 50000 ریال (ج.27) ؛ ج.28 978-964-180-235-8 : ؛ ج.29: 978-964-180-417-8 ؛ ج.30 978-964-180-444-4 :

وضعیت فهرست نویسی : برونسپاری (فاپا)

یادداشت : ج.2 و 3 (چاپ اول: 1377).

یادداشت : ج.4 (چاپ اول: 1378).

یادداشت : ج. 5 (چاپ اول: بهار 1378).

یادداشت : ج. 6 (چاپ اول: پائیز 1378).

یادداشت : ج. 8 (چاپ اول: زمستان 1379).

یادداشت : ج. 11 (چاپ اول: 1381).

یادداشت : ج. 12 و 15 (چاپ اول: 1382).

یادداشت : ج. 17 (چاپ اول: 1385).

یادداشت : ج.20 و 21 (چاپ اول: 1386).

یادداشت : ج.26 و 27 (چاپ اول: 1389).

یادداشت : ج.28 (چاپ اول: 1391) (فیپا).

یادداشت : ج.29 (چاپ اول: 1393) (فیپا).

یادداشت : ج.30 (چاپ اول: 1396) (فیپا).

یادداشت : کتابنامه.

موضوع : مجتهدان و علما -- ایران -- سرگذشتنامه

موضوع : قم -- سرگذشتنامه

شناسه افزوده : آستانه مقدسه قم. انتشارات زائر

رده بندی کنگره : BP55/2/س25 1377

رده بندی دیویی : 297/996

شماره کتابشناسی ملی : م 78-8787

ص: 1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

ص:9

ص:10

ص:11

ص:12

ص:13

سید غلامرضا سعیدی (قامت غیرت) / اسماعیل محمدی کرمانشاهی

مصلح نوزاد

از آغاز دوران غیبت کبری تا کنون اندیشمندان دینی در حالی رهبری مردم به سوی چشمه هدایت را به عهده گرفته اند که قدرتمندان همواره بر طبقه زیر دست خویش ستم روا داشته اند. قدرتمندانی که باطل را با ظاهری حق نما آراسته و جوامع را به سوی بی عدالتی و دنیا پرستی سوق داده اند.

عالمان اصلاح طلب نیز در مقابل این سلطه ظالمانه مسئولیت تفکیک حق از باطل را بر عهده گرفته اند.

این مصلحان در جهات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... قیام کرده و اصلاح گر جامعه خویش شده اند. البته اندیشمندانی نیز بوده و هستند که در ابعاد فراگیر مصلح شناخته می شوند که نمونه روشن آن را می توان در شخصیت کم نظیر امام خمینی (قدس سره) و افرادی همانند سید جمال الدین اسد آبادی و اقبال لاهوری یافت.

بی گمان ارزش و تأثیر گذاری انقلاب مصلحان نیز آنگاه روشن خواهد شد که بدانیم آنان زمینه سازان واقعی قیام بزرگ امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، برای اصلاح کامل جامه بشری هستند.

در تاریخ معاصر کشور ما یکی از اندیشمندانی که با قلم خویش در اصلاح ساختار فرهنگی جامعه بر پایه ترویج مبانی اسلام ناب و در زمره پیشروان نهضت اسلامی(1) قرار گرفته است، مرحوم استاد سید غلام رضا سعیدی بیرجندی است. شخصیّت کم نظیری که با تسلط و آشنایی به زبانهای «عربی، انگلیسی، فرانسه و اردو»(2) در زمانی که طاقوت بستر مناسب برای ابتدال نویسان را فراهم می کرد، به خلق آثار قلمی پرداخت.


1- - رک: پیام مقام معظیم رهبری درباره فوت ایشان .
2- - میراث ماندگار، سال دوم، سازمان انتشارات کیهان، صفحه 104، 1369 هجری شمسی .

ص:14

مقام معظم رهبری با واژه هایی مانند : عنصر صدیق، دلسوز، خدمتگزار اسلام، از پیشروان نهضت اسلامی، انسان وارسته، پاکدامن، متواضع، غیور، مبارز و ...»(1) شخصیت برجسته استاد را معرفی می نماید و به نظر می رسد آگاهی جوانانِ با آثار و افکار استاد که از پیشروان نهضت اسلامی است، یکی از نیازهای فرهنگی جامعه امروز ماست.

آگاهی، احساس وظیفه و تعهد کم نظیر دستمایه های اصلی استاد بود که توانست آثار وی را فراموش نشدنی سازد. تا آنجا که برخی آثار او پس از گذشت حدود سه دهه از تألیف آن نه تنها طراوت و شادابی خود را حفظ کرده اند، بلکه نیاز به نشر مجدد را می طلبند. از جمله این کتابهای شایسته «فریاد فلسطین و حریق مسجد الاقصی» است که در زمره کارهای بزرگ سیاسی، فرهنگی استاد به شمار می رود.

«فریاد فلسطین» ... شامل مباحث مهمی است از قبیل آرزوهای خطرناک اسراییل و آتش سوزی مسجد الاقصی که به نام روز اقصی و توسط کنفرانس اسلامی به عنوان روز عزا اعلام شد.

در مقدمه کتاب که تارخی فروردین 1350 ثبت شده، استاد می نویسد : «یکی از قوی ترین موجباتی که در میان ملتهای اسلامی جدایی به وجود آورد نغمه ناسیونالیسم یا ملت پرستی بود که از اروپا سرچشمه گرفت.

مفهوم نا مبارک ناسیونالیسم پس از چند قرن خرابی و لطمه ای که به وجود آورد، مبدل به کلمه «انترناسیونالیسم» گردید. خوشبختانه ملتهای متنوع اسلام در برابر آرزوهای تازه بشریت، یعنی مفهوم «انترناسیونالیسم» به

زنده کردن معنای بفند ورسای امت پرداخته و رهبران دل آگاه همه ملتهای اسلامی می کوشند تا از نو در پناه «توحید» عنوان مقدس «اخوت اسلامی» را زنده


1- - پیام مقام معظیم رهبری درباره فوت ایشان .

ص:15

کنند.

از آغاز قرن 14 هجری این آرزوهای شیرین هدف مطلوب متفکران جهان اسلام واقع شد و در این راه تلاشها کردند ولی قدرت استعمال و سیطره نیروهای اروپایی در متلهای شرق مجال نداد تا به این آرزوی شیرین جامعه عمل بپوشاند... تا اینکه پس از وقوع فاجعه حریق مسجد الاقصی (که قلوب همه مسلمانان را جریحه دار ساخت و دشمنان بشریت به معبد عظیم قبله اولای اسلام اهانتی روا داشتند) اولین کنفرانس برای التیام این جراحت که بر پیکر اسلام وارد آمده و سپس به منظور ادامه همکاری در زمینه های مختلف جلساتی در شهر رباط تشکیل شد...»(1)

استاد سید غلامرضا سعیدی که در سال 1314 ه ق ؛ مطابق با 1276 ه.ش(2) در روستای نوزادِ مؤمن آباد بیرجند به دنیا آمد و تحصیلات خویش را در زادگاه و شهر بیرجند سپری کرد و به قول خود «از سال 1320 ش یکسره تهرانی شد».

پس از سالهای 1320 ه.ش در صحنه فرهنگ ایران به طور محسوسی ظهور می یابد. و با تألیف آثار ارزنده خوب می درخشد. حتی آثارش در کشور الجزایر ترجمه شده و در روند مبارزات مردم الجزایر تأثیر بسیار بر جای می گذارد.(3)

آثارش در افغانستان نیز طرفداران زیادی پیدا می کند تا آنجا که در خاطرات استاد می خوانیم : روزی سید ضیاء الدین به من گفت: شاه پس از دیدار با ظاهر شاه، از او شنیده است که آثار فارسی شما در افغانستان خوانندگان زیادی دارد و مایل است شما را ببیند و من در بادی امر، این دیدار را پذیرفتم، ولی روزی که سید ضیاء الدین به من خبر داد که در فلان تاریخ


1- - فریاد فلسطین و حریق مسجد الاقصی، سید غلامرضا سعیدی، قم انتشارات دارالتبلیغ اسلامی، 1350 ش .
2- - تقویم طبیعی یک صد و چهل و یک ساله، حسام سرلتی، تهران انتشارات زوار .
3- - میراث ماندگار، صفحه 106 .

ص:16

باید به دیدار شاه برویم، ناگهان جرقه ای در روحم زد و با خود گفتم : مرا با شاه چه کار؟ پُست و مقام دنیا که نمی خواهم، آخرت هم که به دست او نیست و تاهز به اصطلاح «شرفیاب» شدم، باید به او تعظیم کنم و آن وقت در پیش جدم شرمسار خواهم شد که سعیدی، در برابر ناسیدی به تعظیم پرداختی ؟ و شعر اقبال باز به دادم رسید که :

آدم از بی بصری بندگی آدم کرد *** گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد

یعنی از خوی غلامی ز سگان پست تر است *** من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد

به خود نهیب زدم، گوهر سیادت را نذر قباد و جم نمی کنم و به سید ضیاء الدین اطلاع دادم که از شرفیابی معذورم و نرفتم.(1)

استاد سعیدی و اقبال لاهوری

استاد سعیدی تعدادی از آثار اقبال لاهوری را ترجمه کرد و در بسیاری از افکار خود تحت تأثیر وی قرار گرفته. او که خود از اقبال شناسان ایرانی است، می گوید : اقبال بنده را از غربزدگی نجات داد و گفت :

بیا که ساز فرنگ از نوا در افتاد است *** درون سینه او نغمه نیست فریاد است(2)

... خدا بر درجات اقبال بیفزاید. همانجور که او به ملای رومی می گوید : مرشد من اوست، بنده هم با افتخار تمام باید عرض کنم که اقبال حقی بزرگ ؛ بیش از هر کس دیگر به گردن من دارد. البته معلمین و پدران فکری ما خیلی زیاد بودند ولی بنای شکسته خورده و ترک برداشته را اقبال محکم و سیمان


1- - مفخر شرق، سید جمال الدین اسد آبادی، با کوشش سید هادی خسروشاهی، دفتر فرهنگ اسلامی صفحه 12 .
2- - میراث ماندگار، صفحه 108 .

ص:17

کاری کرد.

من به اقبال از این زاویه نگاه می کنم. خود او میگوید :

جز عشق حکایتی ندارم *** پروای ملامتی ندارم

از جلوه علم بی نیازم *** سوزم گریم تپم گدازم

یا اینکه :

چه می پرسی میان سینه دل چیست *** خرد چون سوز پیدا کرد دل شد

دل از ذوق تپش دل بود، لیکن *** چو یکدم از تپش افتاد گل شد

استاد سعیدی و احمد کسروی

حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خسرو شاهی به نقل از استاد سعیدی می نویسد : در سال 1312 ه. ش در روزنامه «شفق سرخ» مقالاتی بر ضد اروپایی گری به قلم احمد کسروی خواندم که بسیار برایم جالب بود. از بیرجند نامه ای به وی نوشتم و تأکید نمودم که برای نشر این قبیل اندیشه ها، باید نشریه یا مجله ای مستقل منتشر گردد. کسروی در پاسخ ضمن ارسال یکی دو تا از کتابهایش، نوشت که به زودی مجله «پیمان» را منتشر خواهد ساخت و از من هم دعوت به همکاری کرد. پیمان در سال 1313 منتشر شد و من هم مقالاتی در زمینه های اسلامی، ترجمه و برای آن می فرستادم که چاپ می شد، تا آنکه من به تهران آمدم و او عاشقانه از اسلام صحبت می کرد و یک بار هم مرا برای افطار دعتو کرد، اما وقتی دو سال بعد انحرافاتی در مجله پیمان و پرچم و نشریات وی دیدم، روزی به سراغ وی رفتم و پس از مباحثاتی که دیدم

ص:18

تأثیری ندارد، به او اخطار کردم که «هذا فراق بینی و بینک» ... عضویت در انجمن علمی سلطنتی لندن، انجمن پطروگراد و انجمن علمی واشنگتن، او را سخت مغرور کرد، شذوذاتی هم خود داشت که دچار آن انحراف بزرگ شد و آن ظلم را بر اسلام و تشیع روا داشت و خداوند بیامر زد نواث صفوی را که جواب مردانه به او داد و او را از سر راه اسلام برداشت. چون واقعا راه دیگری براس اصلاح باقی نمانده بود. چقدر مرحوم حاج سراج انصاری و خود مرحوم نواب و دیگران با او بحث کردند، فایده نداشت و اگر کروی مانده بوده در افساد نسل جوان نقش خاصی را ایفا می کرد که خوشبختانه چنین نشد(1)

استاد سید غلامرضا سعیدی پس از عمری تلاش در راه تبلیغ و تبیین معارف اسلامی و با بر جای نهادن آثار ارزشمند و ماندگار، شمع وجودش به خاموشی گرایید و جامعه فرهنگی ما، یکی از خدمتگزاران صدیق خویش را از دست داد. البته نور افشانی آثار استاد سعیدی که نتیجه یک عمر تلاش و تکاپو در عرصه اندیشه دینی است و ایشان را در زمره نویسندگان دردمند و متعهد اسلام قرار داده، برای همیشه جویندگان حقیقت را راهما خواهد بود.

پس از درگذشت استاد سعیدی، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیس جمهوری اسلامی ایران بود، پیامی بدین شرح منتشر کرد.


1- - میراث ماندگار، صفحه 109 .

ص:19

بسم الله الرحمن الرحیم

درگذشت نویسنده و مترجم نامدار مرحوم آقای سید غلام رضا سعیدی را به بازماندگان و دوستان و ارادتمندان ایشان و به جامعه علمی و فرهنگی کشور، تسلیت می گویم.

این عنصر صدیق و دلسوز و خدمتگزار اسلام، در طول سالهای با برکت عمر خویش، با فحص و تحقیق و نگارش و ترجمه، آثاری پدید آورد که بی شک در نشر افکار نوین اسلامی، دارای تأثیر بود و به خاطر همین آثار است که حقا باید او را در زمره پیشروان نهضت اسلامی در ایران شمرد. او همچنین انسانی وارسته و پاکدامن و متواضع و غیور و مبارز بود. به مسائل جهان اسلامی اهتمام می ورزید و در راه تشکیل نظام اسلامی تلاش فرهنگی ارزنده ای می کرد. عمر طولانی و پر برکت و پر ماجرای او با پاکی و پاکدامنی سپری شد، پاک ریست و پاک به جوار الهی پر گشود، رحمت خدا بر او و یاد او گرامی باشد.

سید علی خامنه ای،

رئیس جمهوری اسلامی ایران،

24 آذرماه 1376تهران

بر سنگ مزار این نویسنده بزرگ قطعه شعری از آقای دکتر سید جعفر شهیدی داماد استاد سعیدی نگاشته شده است که چنین است.

اوستاد ماسعیدی، عالمی فرزانه بود *** سالیانی درس دین در مکتب اسلام خواند

ص:20

خامه اش جز در ره ارشاد بر کاغد نرفت *** توسن فکرت مگر در راه حق هرگز نراند

تا به قرب صد، به پاکی برد عمری را بر *** نور دانش بر هزاران طالب معنی فشاند

چون ز کج بازی دوران بد بسی افسرده دل *** قامتش را چون گرانی محنت گیتی خماند

ز آسمانش دعوتی آمد که مشتاق توییم *** پیک حق، دعوت به آذر مه مه به گوش او رساند

از خراب آباد دنیا لاجرم یک باره دل *** بر گرفت و رخت را تا «جنةالمأوی» کشاند

جای او خالی چو دیدم می نبودی باورم *** کاو ناگه این چنین خود را ز جمع ما رهاند

جستجو می کردمش ناگه سروش غیب گفت *** چند می جویی زمن او را «دریغا او نماند»

سیری در آثار و افکار استاد سعیدی

سال 1322 هجری شمسی

در این سال کتاب «اسلام و طب جدید یا معجزات علمی قرآن تألیف دکتر عبدالعزیز اسماعیل پاشا توسط استاد ترجمه شد، تاریخ مقدمه کتاب بدین صورت است؛ تهران، آذر ماه 1322 ذی حجه 1362 در مقدمه کتاب، برای معرفی آن چنین آمده است علاوه از بحث در آنچه

ص:21

نام کتاب بدان ناطق است موضوعات مهم دیگری از قبیل اسرار وضو و روزه و مضرات شراب بحث کرده است.

سال 1326 هجری شمسی

در این سال کتاب «پاکستان» توسط استاد نگارش یافت. تاریخ مقدمه کتاب چنین است: تهران 10 آبان 1326، 18 ذی حجه 1366.

در مقدمه چنین آمده است: «نگارنده با توجه به سابقه نفوذ ممتد تاریخی مسلمین در هندوستان، تقریبا 25 سال پیش هنگام برخورد با نمونه هایی از آثار صنعتی و ادبی دوران درخشان حکومت اسلامی در موزه دهلی قطرات. اشکی فرو ریخته و بر فتای آن همه عظمت و زیبایی شرقی ندبه ها کرده و عقده هایی در دل گرفته ا ست.

اینک به شکرانه اینکه خوشبختانه توده ای از مسلمین آزادی از دست رفته خود را بدست می آورند و حکومتی به نام پاکستان تأسیس می نمایند، این کتاب را معرف مطاعه... قرار می دهیم»(1)

سال 1334 هجری شمسی

کتاب «غذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن»

تألیف: جان دیون پورت ترجمه استاد این کتاب در سال 1338 به عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شد.

استاد در مقدمه آن که در اردیبهشت سال 1334 نگارش یافته، چنین آورده است، جان دیوت پورت، داشمند گرانمایه انگلیسی بعد از توماس کارلیل (تا جائی که نگارنده اطلاع دارد) بصیرترین و دقیق ترین و


1- - پاکستان، سید غلامرضا سعیدی .

ص:22

منصف ترین محققی است که با فکری روشن و قلبی پاک، خالی از شوائب تعصب... با کمال قدرت و جوانمردی از اسلام و شارع مقدس آن فاضلانه دفاع کرده است و این محقق عالی مقام قطعا مشمول همان مضمونی است که خدای متعال مفادا در قرآن مجید فرمود «اگر آن ها در برابر نعمت تعلیمات اسلامی نا سپاسی کنند، اقوام دیگری را برای آن می گماریم که به این نعمت کفران نورزند»(1)

سال 1335 هجری شمسی

اشاره

«جنگ و صلح در قانون اسلام» تألیف: دکتر مجید خدوری ترجمه استاد سعیدی.

«خطر جهود برای اسلام و ایران» که این کتاب از جمله کارهای فرهنگی و سیاسی استاد است.

شرمندگی اسدالله علم

استاد سعیدی در خاطرات خود درباره کتاب «خطر جهود برای جهان اسلام و ایران» می نویسد: وقتی آن را نوشتم و چاپ شد، توسط ساواک تحت تعقیب قرار گرفتم. «اسداله علم» که در مدرسه «شوکتیه» بیرجند، چند صباحی شاگرد من بود، به سراغم آمد و از من خواست که دیگر درباره جهود (یهود)! حرفی نزنم و من به او گفتم: من انتظار داشتم که در کشورم آزادانه بتوانم از خطراتی که ما را تهدید می کند، سخن بگویم و اگر امیر شوکت الملمک بوده، شاید چنین شرطی به من پیشنهاد نمی کرد و علم شرمسار شد و گفت: مشکلات ما را که می دایند؟(2)


1- - عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، جان دیون پورت، سیدغلامرضاسعیدی، قم، انتشارات داراالتبلیغ اسلامی .
2- - مفخر شرق، صفحه 12 .

ص:23

در مقدمه این کتاب که در تهران مورخه 14 دی ماه 1335 هجری شمسی رقم خورده است، می خوانیم: «تشکیل این دولت غارتگر به وسیله خطرناکترین عناصر قوم عنود و لجوج به نام «صهیونیست» نه فقط فاجعه ای است که جهان اسلام را سوگوار نموده است؛ بلکه بلیه ای بشری و مخمصه ای است که برای جهان انسانیت به صورت علاج ناپذیری درآمده است»

کتاب دیگری که محصول این سال بود و در 7 آذر مقدمه آن رقم خورده است، «جنگ و صلح در قانون اسلام» است استاد در مقدمه آن چنین می آورد: «محتویات این تألیف با توجه به آن همه مآخذ و مدارکی که مؤلف مورد استناد قرار داده است، در حکم یک منحنی دقیق و روشنی است که در طی چهارده قرن صورت گرفته است.

سال 1336 هجری شمسی

«رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در میدان جنگ»

تألیف: پرفسور دکتر محمد حمیدالله، ترجمه: استاد سعیدی.

استاد در مقدمه آن به تاریخ 20 / 12 / 1336 چنین نوشته است «... غلبه مشتی مظلوم بر گروهی ظالم و ستمکار در مدتی کوتاه از این لحاظ مورد اعجاب است که فرمانده کل قوای اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط در معرکه بدر دست تضرع و دعا به آسمان بلند کرد و با راز و نیاز از قدرت لایزال الهی استمداد نمود. ولی در سایر موارد با فکر و اندیشه و درایت و بصیرت و با شور و مشورت و زحمت و مشقت و طرح نقشه جنگی دقیق، آن همه موفقیت احراز کرد و راه اصلاح را به روی همه گشود، تا پیروان حضرتش با توجه به این سابقه بتوانند این طریق را دیده و دانسته طی کنند و نگویند «او پیغمبر بود و توانست و ما

ص:24

نمی توانیم، آری به «قاب قوسین» آن را برد خدای که او سبک شمارد در چشم خویش وحشت غار...

محقق عالی مقام؛ دکتر محمد حمیدالله این اثر ابتکاری را در طی سه سفر به حجاز تهیه کرده بود(1)

سال 1337 هجری شمسی

«پیشرفت سریع اسلام»

مؤلف: دکتر لورا واکسیا واگلیری

ترجمه: استاد سعیدی. استاد در مقدمه، درباره کتاب و مؤلف آن نوشته است: «صرف نظر از تحقیقات فاضلانه و منصفانه ای که در تنظیم این رسانه محسوس و مشهور است، این معنی بسی جالب است که در یکی از مهمترین مراکز علمی کاتولیکی (ایتالیا) به وجود آمده و باز این نکته بر اهمیت آن می افزاید که پرفسور نامبرده، خانمی است مسیحجی و محقق، و ای کاش خانم های تحصیل کرده ایرانی به خانم عالی قدر تأسی کرده و از معارف قرآنی به حد کافی بهره مند گردند(2)

سال 1338 هجری شمسی

اقبال شناسی، هنر و اندیشه علامه دکتر محمد اقبال مقدمه این کتاب به تاریخ اسفند ماه 1338 ش، رمضان المبارک 1379 هجری قمری در تهران ثبت شده است.


1- - رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در میدان جنگ، پرفسور دکتر محمد حمیدالله، ترجمه: سیدغلامرضا سعیدی تهران، انتشارات کتاب فروشی محمدی، 1336 هجری شمسی .
2- - پیشرفت سریع اسلاتم، دکتر لوراواکسیا واگلیری، ترجمه: سید غلامرضا سعیدی .

ص:25

سال 1339 هجری شمسی

«زندگانی حضرت محمد» یا بزرگترین مرد تاریخ جهان

«تاریخ مقدمه این کتاب اسفند ماه 1339، مطابق با رمضان المبارک 1380 هجری قمری است، استاد کتاب را به سبک رسانه ای که به زبان انگلیسی بوده، با تصرفانی مختصر ترجمه کرده است، مخاطب وی در این کتاب کودکان هستند، به همین خاطر کتاب را به سبکی روان ترجمه نموده است(1)

سال 1340 هجری شمسی

«برنامه انقلاب اسلامی»

تألیف: علامه شهیر سید ابوالاعلی مودودی.

در اسفند ماه 1340، مطابق 1381 هجری قمری در تهران مقدمه آن رقم خورده است. استاد سعیدی ارتباط نزدیکی با مودودی داشته و کتاب های از وی ترجمه کرده است.

سال 1342 هجری شمسی

«مبادی اسلام و فلسفه احکام»

تألیف سید ابوالاعلی مودودی، ترجمه استاد سعیدی

مقدمه کتاب در بهمن ماه 1342 هجری شمسی، مطابق رمضان المبارک 1383 هجری قمری در زادگاه استاد «قریة النوزاد» به نگارش در آمده است.


1- - زندگانی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) یا بزرگترین مرد تاریخ جهان، سید غلامرضا سعیدی، قم، مرکز انتشارات دارالتبلیغ اسلامی .

ص:26

سال 1345 هجری شمسی

در این سال سه اثر از تألیفات استاد به ثمر رسید.

1 - داستانهایی از زندگی پیغمبر ما،

مؤلف: ممتاز احمد پاکستانی، ترجمه: استاد سعیدی

تاریخ مقدمه: تیر ماه 1345 هجری شمسی.

مخاطب اثر کودکان هستند. کتابی است که مؤلف آن را به زبان انگلیسی تألیف کرده و استاد با تصرفاتی به فارسی ترجمه نمود.

2 - عمار یاسر پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی (علیه السلام).

مؤلف: صدرالدین شرف الدین. ترجمه: استاد سعیدی

تاریخ مندرج در مقدمه: تهران، تیرماه 1345 هجری شمسی.

مرحوم سعیدی در مقدمه کتاب درباره عمار یاسر چنین می نویسد: «این گوهر گرانبهای انسانیت یکی از هفت نفر پیشاهنگ نهضت مقدس اسلام و یکی از بزرگترین شخصیهایی است که تاریخ انسانیت همیشه به وجود او مفختر خواهد بود و این گوهر تابناک برای همیشه بر تارک انسانیت خواهد درخشید... کار این مرد نامدار به جایی رسید که شخصیت بی نظیری مانند، حضرت علی (علیه السلام) در سوگواری او اشک ریخت و در فراق او چکاکه دردناکی سرود و پس از شهادت این صحابی بزرگ مزگ خود را از خدا خواست(1)

3 - فرد و اجتماع: مؤلف: محمد قطب. ترجمه: استاد تاریخ مقدمه: بهمن ماه 1345 هجری شمسی.

مرحوم سعیدی در مقدمه چنین نگاشته است: «جنبشهای فکری عصر ما و


1- - عمار یاسر پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی (علیه السلام) صدر الدین شرف الدین، ترجمه: سید غلام رضا سعیدی، تبلیغات و انتشارات آیین محمدی .

ص:27

تصادم اندیشه های گوناگونی که اجتماع بشری را متزلزل و بحرانی ساخته امری است محسوس و مشهود. در این میان ایدئولوژی یا طرز تفکر اسلامی که بدون تردید تنها طریق نجات بخش بشر است در برابر سیطره غرب مورد تعرض دستگاهههای مختلف سرمایه داری غرب و کلیسا قرار گرفته و چه بسا که افکار خام بسیار از افراد نسل جدید هر روز به نحوی از این رهگذر مسموم می شود.

از طرف دیگر فکر مخرب ما تریالیزم به عناوین دیگری جوانان ما را به وادی ضلالت و گمراهی سوق می دهد. با توجه به احساس همین خطرات مهیب است که در گوشه و کنار جوامع اسلامی رجال جهان شناس فکوری وامن همنت به کمر زده و می کوشند تا راه هدایت را به روی نسل جدید بر اساس منطق علمی و بحث دقیق بگشایند(1)

سال 1346 هجری شمسی

منشور جهانی اسلام

تألیف: دکتر محمد رفیع الدین، ترجمه استاد سعیدی

در مقدمه کتاب می خوانیم:... شعاع تابش انوار قلب به طول لایتناهی است، بدین جهت یشوایان واقعی و رهبران حیقی بشر به این منبع بیشتر نظر دارند و از آن سرچشمه بیشتر بهره مند می شوند و مردم را بهره مند می سازند و انگیزه این منظور را ناشی از «حب» یا «عشق» می دانند و به عبارات گوناگون مردم را تشویق می نمایند تا از این عالم اصیل حیاتی هر چه بیشتر استفاده کنند. این مفهم در قرآن کریم به کلمه «حب» تعبیر شده و حکما و دانشمندان آن را به لفظ عشق تعبیر می کنند و نه فقط حیارت بشر؛ بلکه عالم وجود را مولود


1- - فرد و اجتماع، محمد قطب، ترجمه: سید غلام رضا سعیدی، 1346 هجری شمسی .

ص:28

این عامل می داند. وحشی بافقی می گوید:

خدایا سینه ای ده آتش افروز *** در آن سینه دلی و آن در همه سوز

هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست *** دل بی سوز غیر از مشت گل نیست

امیر خسرو دهلوی می گوید:

روح پدرم شاد که فرمود به استاد *** فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ(1)

استاد در مصاحبه با مجله کیهان فرهنگی درباره این بیت می گوید «این شعر هم خیلی به درد کارم خورد»(2) و این از اشعاری بوده که استاد را به وچد می آورده است.

سال 1347 هجری شمسی

1 - «ماجرای سقیفه یا اولین توطئه در اسلام»

تألیف: علامه محمد رضا مظفر، ترجمه: استاد سعیدی

مرحوم سعید در مقدمه ای کوتاه چنین می گوید: رساله حاضر که در زمینه مهمترین حادثه تاریخی اسلام نوشته شده، بدون تردید یکی از معجزات بلاغت است و هیچ مقدمه ای در خور معرفی آ ننیست؛ زیرا شخصیت مؤلف آن بسی بالاتر و والاتر از آن است که قلمهای معمولی قادر به معرفی ایشان باشد و مندرجات رساله نیز که درباره اساسی ترین و مهمترین مباحث فرقه ای در اسلام بحث می کند، صرف نظر از اینکه مستند است بر اساس دو علم روانشناسی و جامعه شناسی نوشته شده است و چون مشکی


1- - منشور جهانی اسلام، دکتر محمد رفیع الدین، سید غلامرضا سعیدی .
2- - میراث ماندگار، صفحه 109 .

ص:29

است که خود می بوید پس مستغنی از آن است که گوینده ای بگوید.

تهران، اردیبهشت ماه 1377

2 - کتاب «اسلام و غرب»

تألیف: پرفسور دکتر احمد خورشید، ترجمه: استاد سعیدی.

این کتاب به ضمیمه دو مقاله دیگر تحت عنوان اسلام در برابر مسیحیت و تحریف تاریخ اسلام چاپ شد.

استاد سعیدی در قسمتی از مقدمه می گوید:

«... از خدای متعال توفیق می طلبیم تا ما را از خطا مصون نگاه داشته و به مبشرین و پدران روحانی مسیحی نیز انصای مکرمت کند تا به جای گمراه کردن جوانان مسلمان با بودائیان و گاوپرستاو ماده پرستان مبارزه کنند و این قدر نیرو و پول را در راه گمراه کردن خدا پرستان بیهوده مصرف نکنند(1) ».

سال 1348 هجری شمسی

«نقش اسلام در برابر غرب»

مؤلف: مارگرت مارکوس، ترجمه: استاد سعیدی

استاد در مقدمه می نویسد: یکی از زشت ترین آثار تمایلات مادی که از اروپا ناشی شد، همان حس ناسیونالیسم یعنی ملت پرستی بود که به تقلید از اروپائیان در جوامع اسلامی رواج گرفت. خطر این معنی بیشتر ناشی از آن است که موج این اندیشه از منابع طبیعی سرجشمه می گیرد و سپس در عشق به خانه و لانه و سپس به مفهوم وسیع تری، در عشق به وطن و آب و خاک


1- - اسلام و غرب، پرفسور دکتر احمد خورشید، ترجمه: سید غلام رضا سعیدی .

ص:30

جلوه گر شده و سپس قلوب مسلمانان را تبخیر کرده و در حقیقت این عشق جانشین عشق به خدا و عشق به اصول و اردکان ایمان گردید، در نتیجه وطن پرستی جانشین خدا پرستی شد و بسیار از مسلمانان در برابر «ناسیونالیسم» به سجده افتادند و به تدریج مراسم و شعائر ملی جانشین اصول و ارکان تعلیمات قرآنی گردید!...

... باید دانست که انحراف مسلمانان از رعایت آداب و شعائر کلی اسلامی و بسط موج ناسیونالیسم امر اتفاقی و تصادفی نبوده است، بلکه نتیجه فعالیت های مستمر ماهرانه کشیشهای مسیحی در کشورهای اسلامی بوده، که به موجب امیر مفامات عالی کلیسا این برنامه به وسیله کشیشها در همه جا اجراء شده است. عدوات و تعصب قوم یهود نسبت به اسلام از قدیم الایام آفتابی روشن بوده و علاوه بر اینکه از آن همه احسان و محبت و تساهل و تسامح مذهبی که این قوم قرنها در مجامع اسلامی برخوردا بوده اند، قدرشناسی ننموده اند، از هیچ گونه خصومت و تحریک و افساد خودداری نکرده اند و مخمصه فعلی خاورمیانه نتیجه همان مقدمات است.(1) ».

سال 1350 هجری شمسی

1 - «فریاد فلسطین و حریق مسجد الاقصی» (در صفحات قبل درباره این کتاب بحث شد)

2 - «24 ساعت آخر زندگی جمال عبدالناصر»

تألیف: محمد حسنین هیکل، ترجمه: استاد سعیدی

استاد ترجمه مقدمه را در آبان ماه 1350، برابر با رمضان المبارک 1391 در قم به پایان برد.


1- - نقش اسلام در برابر غرب، مارگرت مارکوس، سید غلامرضا سعیدی، قم دارالتبلیغ اسلامی با همکاری شرکت سهامی انتشار، 1348 هجری شمسی .

ص:31

استاد در مقدمه می گوید: «مصر سرزمین اهرام، طعمه ای که بیش از یک قرن در چنگال استعمارگران فریا می کشید، به خود جنبید و اراده گروهی از رادمردان پیکارگر به رهبری «جمال عبدالناصر» ملت مصر را بیدار ساخت. به طوریکه در جایی خواندم در حدود یک میلیون نسخه از متن عربی آن در «قاهره» مصرف شده است(1)

سال 1351 هجری شمسی

«با روشنفکر مسلمان»

استاد سعیدی در مقدمه کتاب هدف از نگارش آن را تبلیغ فکر اسلامی و راهنمایی و ارشاد غربیها می داند.

تاریخ پایان کتاب و مقدمه ذی حجه 1393 - بهمن 1351 است.

سال 1352 هجری شمسی

«کمونیسم و اخلاق»

این کتاب در اردیبهشت سال 52 به پایان رسید، در مقدمه آن آمده است: «... نظر به اینکه حامل اصلی و انگیزه حقیقی ایدئولوژی کمونیستی در آغار امر اخلاق بود و موضوع علاقه و دلسوزی به حال کارگردان، پایه گذاران مکتب کمونیستی را وادار به قیام کرد تا آن ها را نجات دهد»!

بعد از سوار شدن مرکب مراد، این معنی فراموش شد، بلکه به جنگ اخلاق برخاسته اند و به لحاظ اینکه از طرف دیگر مسأله اخلاق رکن اساسی حیات اجتماعی و وجدانی است؛ لذا این دو مبنا در رساله مورد بحث قرار گرفته است (2)


1- - جمال عبدالناصر، محمد حسنین هیکل، ترجمه: سید غلامرضا سعیدی .
2- - کمونیسم و اخلاق، سید غلام رضا سعیدی .

ص:32

سال 1353 هجری شمسی

«اسلام به زبان ساده (برای کودکان و نوجوانان)

استاد می نویسد: از آنجا که این رساله برای عموم کودکان مسلمان مفید و آم وزنده بود، ترجمه فارسی آن با اضافاتی در دسترس کودکان و نوجوانان ایرانی قرار داده می شود تا استفاده از آن برای همگان مقدور باشد، قم، ج 1395 / 1 هجری قمری

سال 1354 هجری شمسی

«مفخر شرق، سید جمال الدین اسدآبادی»

این کتاب با کوشش، مقدمه، پاورقی و توضیحات حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خسرو شاهی به انجام رسیده است.

2 - تربیت از دیدگاه قرآن»

تألیف: دکتر محمد فاضل جمالی

ترجمه این کتاب در اسفند ماه 1354 هجری شمسی، مطابق با ربیع الاول 1396 انجام پذیرفت.

استاد در مقدمه آورده است: «... از آنجایی که با توجه به اعترافات دانشمندان غرب وضع عمومی جهان به نقطه خطرناکی نزدیک شده و پژوهشگران با کمال نگرانی می کوشند تا راه نجاتی برای بشر کشف کنند، موقع آن فرا رسیده که مسلمانان از این فرصت بهتر استفاده نمایند و امر موقع آن فرا رسیده که مسلمانان از این فرصت بهتر استفاده نمایند و امر مبارک پیشوای انسانیت را به کار بندند که فرمود: «هر وقت پرده های تاریک بر اجتماع سایه افکند، به قرآن روی آورید و از راهنمایی آن بهره مند شوید»(1)


1- - تربیت از دیدگاه قرآن، دکتر محمد فاضل جمالی، ترجمه: سید غلام رضا سعیدی .

ص:33

سال 1355 هجری شمسی

«داستانهایی از تاریخ اسلام»

ترجمه: استاد سعیدی

استاد در مقدمه کتاب می گوید: داستان سرایی در ادبیات همه ملتها چه شرقی و چه غربی یکی از ارکان مبادی ادب و یکی از ستونها تحکیم اخلاق شناخته شده است؛ بویژه برای طبقات عادی اجتماع این زمینه از سودبخش ترین مباحث ذهنی و فکری شمرده شده است، تا جایی که قرآن کریم برای ارشاد مردم از این وسیله در موارد بسیار سود جسته و تصریح کرده است که «در داستانهای آن ها (مردم قدیم) برای مردم صاحب عقل فهمیده درس و عبرتی وجود دارد (1)».

مرحوم استاد سعیدی آثار فراوان دیگری دارد که در مصاحبه کیهان فرهنگی با ایشان آنها را نزدیک بر 60 جلد دانسته، بیش از 40 عنوان آن ها را نام می برد. تلاش برای یافتن آثار استاد سعیدی در اکثر کتاب خانه های شهر مقدس قم بیش از 25 اثر وی را در بر نداشت و آنچه معرفی شد، نتیجه همین تلاش و کوشش است. ضمنا تاریخ تالیف برخی کتاب ها به خاطر آنکه مقدمه ای از استاد بر آن ها نوشته نشده بود مجهول مانده است که به همراه کتاب هایی که فقط نامی از آن ها داشتیم، و کتاب هایی که در کتاب خانه های قم یافت نشد در پی می آید.

1 - پیمان جوانمردان

که در سال 1344 هجری شمسی منتشر شد.

2 - مجموعه مقالات (1)


1- داستانهایی از تاریخ اسلام، سید غلامرضا سعیدی خاندان علم و سیادت .

ص:34

3 - مسأله کشمیر و حیدرآباد یا (مبارزه گاو پرستان با خداپرستان) در سال 1328 هجری شمسی منتشر شد.

4 - چهار مقاله درباره بزرگترین مرد تاریخ یا نجات دهنده بشر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تاریخ انتشار: 1397 هجری قمری

5 - اول اخلاق ما بعد تمدن آنها

این کتاب اثری است از سید ابوالأعلی مودودی که استاد آن را به فارسی ترجمه و در سال 1343 هجری شمسی توسط شرکت سهامی انتشار منتشر کرد.

6 - مقدمه ای بر کتاب جاذبه اسلام

7 - اسلام و جاهلیت (مودودی)

9 - در جنگ پاکستان متجاوز کیست؟

10 - قائد اعظم محدم علی جناح (هکتور بولیتو)

11 - فلسفه و تربیت (پرفسور احسان الله)

12 - عایشه همسر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (نبیا ابوت)

13 - جلوه حق در اندونزی

14 - فلسفه اقبال

15 - الجزایر پیروز

16 - مسائل اسلامی

17 - انگیزیسیون یا محکمه تفتیش عقاید

18 - مبانی اخلاقی برای جنبش اسلامی

19 - توطئه خاورشناسان

20 - شالوده علوم جدید در اسلام

ص:35

21 - مصاحبه (مجموعه گفتگوی محمود حکیمی با استاد)

استاد سعیدی و اهدای کتاب

اشاره

استاد برخی از تألیفات خویش را به افرادی که به صورتی حقوقی برگردنش داشتند، هدیه می کرد. این کتاب ها عبارتند از:

1 - اسلام و طب جدید

«ترجمه این کتاب را به روان پاک علامه جلیل مرحوم آیةالله سید حسن تهامی (رضوان الله علیه) تقدیم می کنم»

2 - رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در میدان جنگ

«اهداء کتاب: به روح پاک استاد فقید مرحوم آمیرزا محمد حسین بیرجندی مدرس مدرسه شوکتیه بیرجند که فکر نگارنده و محصلین ادوار اولیه آن مدرسه را به معارف اسلامی رهبری فرمود.»

3 - پیشرفت سریع اسلام

«به همسر عزیزم! که در تمام دوران زندگی مایه سکون خاطر و آرامش فکرم بوده است، اهداء می کنم»

4 - نقش اسلام در برابر غرب

«اهداء به جوانان تحصیلکرده مسلمانان به امید اینکه آنها را در تشخیص مبانی اسلام در برابر اندیشه های ویرانگر این عصر کمک کند.»

5 - جنگ و صلح در قانون اسلام

«به محضر استاد بزرگوار جلیل، حضرت آقای احمد مدیر نراقی، پایه گذار فرهنگ جدید و رهبر آزادی و استقلال فکر در شهرستان بیرجند اهداء می شود.»

ص:36

6 - عمار یاسر

«به روان پاک اولین آموزگاری که الفبای قرائت و الفبای تعلیمات اسلامی را به من آموخت و به یاد مؤسس مدرسه شوکتیه بیرجند؛ مرحوم امیر شوکت الملک و استادان آن مدرسه در دوران اول تأسیس که روح تعلیمات اسلامی را در ما تزریق کردند و به جوانان غیور و فکوری که در این عصر گمشدنه خود را در ایدئولوژی (طرز فکر) اسلامی جستجو می کنند و از پیروی عمار یاسر به خود می بالند».

ص:37

ص:38

ص:39

ص:40

ص:41

سید محمد صادق لواسانی (یار دیرین امام) / علی احمد پورترکمانی

خاندان علم و سیادت

پدر آیة الله سید محمد صادق لواسانی آیت الله سید محمد صادق برخاسته از خاندان علم و سیادت بود، پدرش با آیة الله حاج سید ابوالقاسم حسینی در سال 1276هجری قمری در خانواده علم و سیاست دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و سطح رادر مکتب دانشمندان آن دوره فرا گرفت.آنگاه به نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر آیات عظام آخوند ملّا محمد کاظم خراسانی (متوفی 1329 ه.ق)و آقا سید محمد کاظم طباطبایی یزدی (متوفی 1337 ه.ق) استفاده کرد و به دریافت درجه اجتهاد موفق شد. سید در عتبات از محضر بزرگانی گون فقیه وارسته آیة الله حاج شیخ محمد بهاری همدانی (متوفی 1325 ه.ق) و آیةالّله حاج سید احمد تهرانی کربلایی (متوفی 1332 ه.ق) که از شاگردان مرحوم آیةالّله آخوند حسینقلی همدانی (متوفی 1311ه.ق) به شمار می رفتند بهره برد؛مدارج عالی اخلاقی راکسب کرد. آنگاه به ایران بازگشت. هنگام ورود به همدان و استقبال شایسته ای از طرف مردم آن سامان صورت گرفت و بنا بر درخواست آنها در همدان رحل اقامت افکند. وی سرانجام بعد از یک عمر خدمت در 28 ماه رمضان سال 1363؛ در سن 87 سالگی دعوت حق رالبیک گفت و به دیار باقی شتافت و پیکر پاکش رادر تهران با شکوه ویژه ای تشییع و بعد به نجف اشرف منتقل کردند و در جوار صحن حضرت علی(ع) به خاک سپردند. آیةالّله سید ابوالقاسم لواسانی(1) . از خود ده فرزند به یادگار گذاشتند همه از بزرگان و علماء بودند. نامهام آنها چنین است: آیة الّله سید محمد صادق، آیةالله سید احمد، سیدعلی، سید زین العابدین، سید محمود،

ص:42

حاج سید رضا، سید یحیی، سید حسین، سید حسن و سید محسن لواسانی ،در این مقاله به بخشی از زندگی و فعالیّت های آیةالّله سیدمحمد صادق لواسانی می پردازیم،

تولد

سید محمد در ماه صفر 1324 هجری قمری، مطابق با 1280 هجری شمسی در شهر نجف اشرف و جوار بارگاه ملکوتی حضرت علی (ع)(1) دیده به جهان گشود. وی در محیط آرام و صمیمی تحت تربیت پدر و مادر مؤمنه اش روزهای کودکی را سپری کرد. او از همان ایام نبوغ و استعداد شگرفش را نمایاند. با تشویق و راهنماییهای پدر تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش شروع کرد و به مدت هفت سال در نجف در محضر پدرش، آیت الله سید ابوالقاسم لواسانی و برادر بزرگش سید احمد لواسانی دروس حوزوی را فرا گرفت.

سفر به همدان

سید محمد در سال 1295 ه.ش در حالی که پانزدهمین بهار زندگیش را پشت سر می گذاشت، به همراه پدر به ایران آمد(2). پدر چون بیشتر درسهای اخلاقی و عرفانی را از اساتید به نام حوزه نجف که از دیار همدان برخاسته بودند، آموخته بود به همراه فرزندش وارد همدان شد و محمد صادق در حدود یک سال در کنار پدر ماند و از محضر او و برادر استفاده برد.


1- - گنجینه دانشمندان، جلد 4، ص 550 .
2- - گنجینه دانشمندان، جلد 4، ص 550 .

ص:43

سفر به اراک

هنگامی که در سال 1332 ه.ق مطابق با 1288 آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، از مجتهدین به نام حوزه نجف به شکر اراک وارد شد، از مکتبخانه و حوزه های علووم دینی پر رونق خبری نبود اما با ورود حاج شیخ در مدتی اندک آوازه مکتبش به بسیاری از شهرهای ایران رسید و دیری نپایید که شیفتگان دانش از سراسر کشور به سوی اراک رهسپار شدند و به این ترتیب حوزه علمیه اراک به عنوان بزرگترین مجمع علمی ایران شناخته شد(1). همین دوران بود که سید محمد به همراه برادرش سید احمد باری ادامه تحصیل از همدان به اراک آمد. دراین سالها نیز سید محمد بیشتر از محضر برادرش کسب فیض می کرد.

در سال 1340 ه.ق ؛ مطابق با 1296 ه.ش حاج شیخ عبدالکریم برای زیارت به قم آمده بود، با دعوت علماء از جمله آیت الله بافقی (متوفی 1365 ه.ق) مبنی بر ماندن در حوزه قم با توجه به مشکلات زیادی که حوزه علمیه قم را تهدید می کرد، موافقت کرد و حوزه اراک را به شهر مقدس قم انتقال داد.

مهاجرت به قم

با هجرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم به شهر مقدس قم سید محمد نیز در سال 1297 ه.ش در سن 17 سالگی در حالی که به مدت نُه سال مقدمات و سطح حوزه را از محضر پدر و برادرش در نجف، همدان و اراک فراگرفته بود، مانند دیگر طلاب و فضلا به قم عزیمت کرد.


1- - شیخ عبدالکرمیم حائری نگهبان بیدار، سعید عباس زاده .

ص:44

آشنایی با امام

سید محمد بعد از ورود به قم در مدرسه علوم دینی فیضیه و دارالشفاء ساکن شد و در همان روزهای ورود با حاج آقا روح الله آشنا و پس از مدتی هم بحث و هم حجره ایشان شد. سید با شروع دروس حوزه در درس خارج فقه و اصول بزرگانی همچون آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم (1)حائری (2) سید محمد تقی خوانساری(3) (متوفی 1371 ه.ق)(4) و مرحوم آیت الله العظمی سید محمد حجت کوه کمره ای(5) (متولد 1310 ه.ق و متوفی 1372 ه.ق)(6) شرکت کرد. همچنین از محضر درس مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمد علی شاه آبادی(7) (متولد 1292 و متوفی 1369 ه.ق) دروس عرفان، سیر و سلوک، حکمت، فلسفه، «مفاتیح الغیب»، «شرح فصوص» و «منازل السائرین» را آموخت. دو سال نیز از درس اخلاق عارف الهی، مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(8) (متوفی 1343)(9) بهره مند شد. سید محمد در طول نُه سال اقامت خود در قم اکثر این دروس را با حاج آقا روح الله خمینی مباحثه کرد. خود در این باره میگوید : حتی در سفرها و زیارت که گاهی مشهد مشرف می شدیم، در راه و هر فرصتی که حاصل می شد مشغول مباحثات علمی فلسفی می شدیم... در مدرسه فیضیه صبحهای زود در کنار رودخانه ساحلی مشغول مباحثه می شدیم؛ حتی روزهای سرد هم این کار انجام می شد و چقدر زیبا و با لطف و صفا صورت میگرفت.(10)


1- - متولد 1267 ه ق و متوفی 1355، مدفن حرم مطهر حضرت معصومه علیها سلام .
2- - متولد 1267 ه ق و متوفی 1355، مدفن حرم مطهر حضرت معصومه علیها سلام .
3- - دیدار با ابزار، زندگینامه آیة الله خوانساری .
4- - مدفن حرم مطهر حضرت معصومه علیها سلام .
5- - علمای بزرگ از کلینی تا خمینی، جلد اول، ص 420 .
6- - مدفن مدرسه حجتیه .
7- - سیمای فرزانگان، جلد سوم، ص 88 .
8- - سیمای فرزانگان، جلد سوم، ص 70 .
9- - مدفن قبرستان شیعیان صاحب کتب ارزشمند امرار الصلوة - المراقبات - اعمال السنه - رساله لقاء الله .
10- - مصاحبه با آیة الله لواسانی، روزنامه رسالت، 1368 / 4 / 20 .

ص:45

عزیمت به نجف

آیت الله سید محمد صادق لواسانی به شوق زیارت بارگاه امام علی (ع)، تجدید میثاق با جد بزرگوارش و استفاده بیشتر از علمای آن حوزه، در سال 1304 ه.ش عازم عراق شد و از مکتب درسی اساتید بزرگی همچون، مرحوم آیة الله حاج میرزا ابوالحسن مشکینی، (متوفی 1358 ه.ق مدفن نجف اشرف)(1) وآیة الله آقاضیاءالدین عراقی(2)، عالم بزرگ علم اصول و فقه (متوفی 1359 ه.ق )استفاده کرد و بعد از مدتی به خاطر کسالت و به امر پدر به شهر مقدس قم بازگشت.

وی در سن 32 سالگی (سال 1312 ه.ش) در نتیجه سالها تحقیق و فعالیتهای علمی به مدارج عالیه اجتهاد دست یافت. در این فاصله زمانی مدتی هم درمشهد دروس فقه و اصول و حکمت را از محضر آیة الله العظمی حاج آقا حسین قمی(3) (متولد 1282 ه.ق و متوفی 1366) خارج فقه واصول تفسیر را نزد آیةالله حاج شیخ مرتضی آشتیانی(4) (متولد 1381 ه.ق) آیة الله میرزا محمد آقازاده کفائی(5) (متوفی 1356) فراگرفت.

تصدی مدارس حوزه علمیه قم

در سال 1314 ه.ش (6) به جهت توطئه های گوناگونی مانند اعلام کشف حجاب، به گلوله بستن مردم در مسجد گوهر شاد،، تبعید علماء و بزرگان مشهد، مصوبه های اتحاد شکل لباس، لزوم جواز پروانه و گواهینامه و تفتیش و رسیدگی به امور روحانیون و دهها مورد دیگر که از سوی رضا خان علیه حوزه های علمیه، خصوصا حوزه قم انجام می گرفت. از طرف آیات ثلاث


1- - گنجینه دانشمندان، جلد هفتم، ص 75 .
2- - گنجینه دانشمدان، جلد سوم، ص 54 .
3- - حاج آقا حسین قمی، قامت قیامت، ص 170 .
4- - گنجینه دانشمندان .
5- - گنجینه دانشمندان .
6- - تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول .

ص:46

عظام، سید محمد حجت، سید محمد تقی خوانساری و سید صدر الدین صدر به تولیت مدارس فیضیه، دار الشفاء و عبدالله خان(1) منصوب شد. این دو حوزه علمیه در طول شش سال مدیریت ایشان به بهترین وجه اداره شد و در روزگاری که طلاب حق پوشیدن لباس روحانی را نداشتند، زیر نظر بزرگان ضمن حل و فصل امور طلاب به تدریس دروس سطح حوزه پرداخت و تا سال 1320 ه.ش مشغول این امر مهم شد.

اقامت در تهران

آیت الله لواسانی در سال 1321 ه.ش برای نشر معارف الهی عازم تهران شد و در مسجد مدرسه میرزا ابوالحسن معمار (2) به اقامه جماعت و خدمات دینی پرداخت. با این حال همچنان با امام که در قم بود، ارتباط نزدیک داشت. دکتر محمد تقی لواسانی ؛ فرزند آیت الله لواسانی از آن ایام چنین یاد می کند : «آیت الله لواسانی به تهران مهاجرت می نمایند. از همان سال مرحوم امام (قدس سره) سالی دو تا سه بار به تهران تشریف و میهمان آیت الله لواسانی بودند(3)».

سرآغاز مبارزات

در سال 1341 ه.ش که حضرت امام برای دیدار با آیت الله لواسانی به تهران آمده بود، موضوع لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شد. امام اولین مرجع تقلید جهان اسلام بود که به مخالفت با آن لایحه برخاست. بعد از سخنرانی تاریخی اما در مدرسه فیضیه در سال 42، رژیم پهلوی امام را دستگیر کرده، به تهران منتقل کرد. مدتی بعد که امام آزاد شد، سراغ یار


1- - آثار الحجه، جلد دوم، ص 256، محمد شریف رازی .
2- - واقع در محله امامزاده یحیی .
3- - مصاحبه با آید الله لواسانی، نقل از دکتر محمد تقی لواسانی، روزنامه رسالت، 1368 / 4 / 20 .

ص:47

دیرین و مجاهد خود را گرفت. حجة الاسلام سید محمد رضا لواسانی در این رابطه می گوید :

«امام پس از آزادی به اولین کسی که تلفن زدند و خواستار ملاقات با ایشان شدند، آیت الله لواسانی بود و از همین تاریخ هم بود که حضرت امام وکالت تام الاختیاری را در تهران به ایشان واگذار نمودند، به صورتی که وقتی افرادی به حضرت امام مراجعه می نمودند و سؤال می کردند در تهران به چه کسی مراجعه می نماییم، امام می فرمود : به آقای لواسانی مراجعه نمایید. دست ایشان دست من است و توهین به ایشان توهین به من است و این مطلب را حضرت امام قبلاز تبعید به ترکیه و نجف می فرمودند و هم بعد از آن که نامه های کتبی افراد در این رابطه گویای این مطلب است(1)».

نقش آیت الله لواسانی بعد از تبعید امام

چند ماه بعد از آزادی امام قانون کاپیتولاسیون و مصونیت قضایی اتباع آمریکایی در ایران مطرح شد. امام در سخنرانی خود در قم ارکان دولت شاهنشاهی را به لرزه در آورد. در پی آن در شب 13 آبان 1343 دژخیمان پهلوی به خانه امام هجوم آورد، ایشان را دستگیر و به تهران منتقل و بلافاصله به ترکیه تبعید کردند.

نقش آیت الله لواسانی در حفظ و حمایت از امام و انقلاب دراین دوران آنچنان برجسته است که همه یاران امام و انقلاب بر آن شهادت داده ند. در این بین یادگار امام (قدس سره) می نویسد : حاج سید احمد. او (آیت الله لواسانی) به


1- - حجه الاسلام محمد رضا لواسانی؛ فرزند آیة الله لواسانی کیهان، 1369 / 8 / 17 .

ص:48

حق در زمان تبعید امام (قدس سره) پدری دلسوز و مربی ای صادق برایم بود. محبتهای خالصانه او در تنهایی هایم موجب دلگرمی بود. در مدت تبعید و زندانی امام، آیت الله لواسانی در مقابل طاغوت و طاغوتیان ایستاد و از امام دفاع کرد و زمانی که نام امام مساوی با زنان و اعدام بود، یک تنه مسئولیت نمایندگی علی الاطلاق حضرت امام را پذیرفت و مسئول شهریه در قم و تهران و سایر حوزه ها شد و با شهادمت تا دم مرگ از این مسئولیت دفاع کرد و پذیرای زندان و شکنجه و تبعید و دربدری شد. او کسی بود که امام بارها گفته بود ؛ دست او دست من است. او رفیق بی بدیل من است، توهین به او توهین به من است و او راستی چنین بود...(1)».

در زمان تبعید امام به دست شاه خائن او راهی ترکیه شد، از این شهر به آن شهر، تا بلکه یارش را بیابد ولی دون صفتان نامرد به هیچ وجه به او یاری نکردند. تا با دلی آکنده از درد و رنج از ترکیه مراجعت کرد.(2)

استمرار مبارزات

بعد از بازگشت آیت الله لواسانی در سال 1343 از ترکیه به ایران، رژیم ستم شاهی ایشان را ممنوع الخروج کرد و در تهران تحت نظر نگهداری می کنند(3). وجود ایشان در تهران و مساعدتهای فکری و مالی به خانواده های زندانیان و تبعیدیها و تقویت نیروها توجه آحاد مردم به ایشان. ارتباط نزدیک از تهران با تبعیدگاه امام در نجف و پیوند امام با امت و وکالت تام الاختیاری امام، باعث حساسی ویژه رژیم پهلوی به معظم له و متعاقب آن فشارهای مختلفی بود که به ایشان می آوردند. با این همه آیت الله لواسانی همچنان به انجام مسئولیتهای خود ادامه می داد تا اینکه رژیم در بهمن


1- - یادگار امام، رسالت، 69 / 8 / 9 .
2- - یادگار امام، رسالت، 69 / 8 / 9 .
3- - دکتر محمد تقی لواسانی، فرزند آیة الله لواسانی، رسالت، 1368 / 4 / 2 .

ص:49

1351 ه.ش ایشان را در سن 71 سالگی دستگیر(1) و به زندان انفرادی کمیته شهربانی تهران انتقال داده اما مدتی بعد با وساطت مراجع عظام از زندان آزاد شد. پس از آزادی به خاطر استمرار مبارزه برای دومین بار در سال 1353 تیر ماه، دستگیر و به مدت سه سال به «هشت پر» طالش تبعید شد. لواسانی کیفیت دستگیری و منطقه تبعید خود را اینگونه ترسیم می کند : «روز جمعه 1353 / 4 / 7 مطابق جمادی الثانی 1394 نیم ساعت به ظهر چهار نفر به منزل ما ریختند و مرا به شهربانی جلب و در سلول انفرادی بازداشت نمودند. روز بعد، شنبه ساعت 10 صبح به بنده گفتند که شما اخلال در نظم می کنید و تبعید هستید. پس دستبند به دست من زده و بدون این که بگویند به کجا می برند سوار ماشین کرده و حرکت نموده و در شهر هشت پر از توابع طالش واقع در هیجده فرسخی رشت و نزدیک آستارا که اکثریت اهل محل از اهل تسنن بودند و تناسبی با یک عالم شیعی نداشت، فرود آوردند در آنجا به بنده گفتند که به مدت سه سال تبعید هستید. بنده چون در آنجا کسیرا نمی شناختم و جایی برای سکونت نداشتم، رفتم و در مسجد آنجا اقامت کردم.

هشت روز در این مسجد به سر بردم، سپس روز 53 / 4 / 16 چون در مسجد راحت نبودم، منتقل به مسافرخانه شدم و یک ماه نیز در آن مسافرخانه ماندم و از آنجا نیز روز چهارده رجب سال 1394 قمری به دعوت آقای سید فضائل خلخالی به منزلایشان رفته، تا اینکه در بیست و چهار شعبان مطابق 43 / 6 / 21 خانه ای اجاره اجاره و به آنجا منتقل شدم و 31 ماه مدت اقامت و تبعید طول کشید(2)».

آیت الله لواسانی به دلیل نامناسب بودن هواو اقامت دچار بیماری شد به این


1- - تاریخ و فرهنگ معاصر، جلد اول، ص 627 .
2- - نهضت روحانیون، جلد شش، ص 199، علی دوانی .

ص:50

جهت ایشان به تهران منتقل شد. شش ماه تحت درمان قرار گرفت. وقتی در بیمارستان از طرف ساواک به ایشان اعلام شد که اگر می خواهید به تبعیدگاه بر نگردید، دست از حمایتی خمینی بردارید. ایشان در جواب به یک جمله بسنده کرد و گفت: به تبعیدگاه بر می گردم(1). آیت الله لواسانی در سال 1357 در سن هفتاد و هفت سالگی بعد از زیارت عتبارت عالیات برای تجدید دیار با امام، عازم فرانسه شد و پس از تبادل اندیشه پیرامون حکومت اسلامی و آینده ایران و ... قبل از امام به ایران مراجعت کرد.

سنگ صبور انقلاب

آیت الله لواسانی بعد از ورود امام به ایران اسلامی بی هیچ نام و عنوانی در کنار امام قرار گرفت هاو در طول ده سال بعد از پیروزی انقلاب نیز تا آخری لحظه با امام همراه شد. حجة الاسلام سید محمد رضا لواسانی فرزند آیت الله لواسانی در این باره می نویسد :

«پس از انقلاب آیت الله لواسانی حدأقل هفته ای یکبار بدون هیچگونه تشریفاتی به ملاقات حضرت امام می رفتند و اگربه واسطه عذری نمی توانستند بروند، حضرت امام توسط یادگارشان جناب آقای حاج احمد آقا از حال آیت الله لواسانی سؤال می کردند و علت نیامدن را می پرسیدند(2)

یادگار امام، حجة الاسلام آقای حاج احمد آقا در پیرامون این موضوع می نویسد :

«.. با اینکه او نماینده ام الاختیار حضرت امام بود، هرگز از زندگی زاهدانه اش دست نکشید و تا آخر در همان منزل که


1- - حجة الاسلام سید محمد رضا لواسانی؛ فرزند آیة الله لواسانی، کیهان، 69 / 8 / 17 .
2- - حجة الاسلام سید محمد رضا لواسانی؛ فرزند آیة الله لواسانی، کیهان، 69 / 8 / 17 .

ص:51

قریب پنجاه سال پیش خریده بود، زندگی کرد و در آخر عمر با آنکه تمامی دوستانش او را به زندگی ای بهتر فرا می خواندند، ولی او با خدای خود عهد کرده بود تا چون محرومین و پا برهنه ها زندگی کند. او هشتاد سال با خمینی بود و برای همه کسانی که او را می شناختند بوی امام را می داد هر هفته در تمامی مدت بعد از انقلاب یک روز از آن ملاقات او با امام بود و او در برف و سرما هم این ملاقات را ترک نکرد. آخر دل امام به او خوش بود(1)...»

ویژگیهای اخلاقی

با نگرش اجمالی به نظریات امام (قدس سره) آیت الله خامنه ای، یادگام امام (قدس سره) فرزندان و نزدیکان آیت الله لواسانی می تون به خصوصیات ویژه این مرد الهی پی برد که از جمله آنهاست : عمل به تکلیف ،ساده زیستی، انجام فرائض دراول وقت، تقیّد به نماز شب، خلوص در زندگی، سعی در حل مشکلات مردم، صله رحم، تواضع و فروتنی، قرائت چند نوبت قرآن در روزها، شهامتِ دفاع از حق، سلام دادن به کوچک و بزرگ، حسن خُلق در زندگی با همسر و فرزندان و مردم، احترام به بندگان خدا، شنیدن نظریات دیگران و ...

عروج

اشاره

آیت الله لواسانی قبل از رحلت امام در بیمارستان بار دیگر با دوست دیرین خود ملاقات کرد. ارتحال امام اثر عمیقی بر روح آن عزیز می گذارد و سرانجام بعد از یک دوران بیماری نسبتا طولانی شانزده ماه بعد از ارتحال


1- - یادگار امام، رسالت، 69 / 8 / 9 .

ص:52

امام (قدس سره) روز هشتم مهر 1369 در 89 سالگی دارفانی را وداع گفت وبه ملکوت اعلی پیوست.

پیکر مطهرش با حضور هزاران نفر از مردم عزادار تهران و نماینده های هربر معظم انقلاب، رئیس جمهور وبا حضور یادگار امام، حضرت حجة الاسلام آقای حاج احمد آقا در میان حزن واندوه امت حزب الله از مسجد ایشان تشییع و به شهر مقدس قم منتقل گردیید. آنگاه در جوار حرم حضرت فاطمه معصومن (س) به خاک سپرده شد.

پیام رهبر معظم انقلاب

به مناسبت ارتحال آیت الله سید محمد صادق لواسانی پیامهای متعددی از سوی شخصیت های مختلف(1) صادر شد. متن پیامهای رهبر معظم انقلاب، ریاست جمهوری و یادگام امام (قدس سره) چنین بود:

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون.

عالم ربانی و فقیه پرهیزکار و بزرگوار، آیت الله آقای حاج سید محمد صادق لواسانی رضوان الله تعالی علیه دعوت حق را لبیک گفته و به لقاء الله پیوست. آن روحانی عالیقدر هم به موجب مدارج و مقامات عالیه علم و عمل و عمر طولانی و پربرکتی که تماما در صراط مستقیم حق سپری شدو هم به خاطر پیوند مودت و صداقت با امام عزیز و بزرگوارمان که حدود هفتاد سال استمرار و استحکام داشت، یکی از


1- - پیام رهبر فرزانه انقلاب به مناسبت ارتحال آیةالله لواسانی، حدیث ولایت، جلد پنجم، ص 209، 69 / 7 / 8 .

ص:53

شخصیتهای محبوب و چهره های شاخص به شمار می آمد و فقدان ایشان ضایعه ای تأسف انگیز و خسارت بار است. این جانب که خود سالیان متمادی آن شخصیت عزیز را از نزدیک به طهارت و صداقت و وارستگی می شناختم، این مصیبت را به خانواده محترم، مخصوصا فرزندان مکرم ایشان و نیز به جامع علمی و مردم تهران عسلیت عرض می کنم و رحمت و فضل الهی را برای روح مطهرشان مسئلت می نمایم.

8 / 7 /69

سید علی خامنه ای

پیام آیة الله هاشمی رفسنجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

رحلت عالم جلیل القدر، آیة الله آق ای حاج سید محمد صادق لواسانی رحمة الله علیه که عمر پر برکتش در راه خدمت به اسلام و ترویج اهل بیت اطهار سپری شد، را به حوزه های علمیه مردم تهران و خانواده آن مرحوم بویژه فرزندان گرامیشان تسلیت می گویم. آن روحانی خدمتگزار با پیوند علمی، فکری و عملی که با حضرت امام قدس سره الشریف داشت، خدمات بسیاری به انقلاب اسلامی نمود.(1)

از خدای متعال برای آن عالم عامل علو درجات و برای


1- - پیام رئیس جمهور وقت، آیةالله هاشمی رفسنجانی، رسالت، 69 / 7 / 8 .

ص:54

بازماندگان صبر و مسئلت دارم

اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور

پیام تسلیت حجة الاسلام حاج سید احمد خمینی به فرزند آن مرحوم

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حجة الاسلام و المسلمین حاج سید محمد رضا لواسانی (دامت افاضاته) با قلبی خسته و پر اندوه خبر عروج ملکوتی یار وفادار امام، زاهدی عالیقدر پرسانی مبارز و پرهیزکاری عزیز؛ حضرت آیة الله آقای حاج سید محمد صادق لواسانی را شنیدم، او به حق در زمان تبعید امام (قدس سره) پدری دلسوز و مربی ای صادق برایم بود.محبت های خالصانه او در تنهایی هایم موجب دلگرمی بود. در طول مدت تبعید و زندان امام در مقابل طاغوت و طاغوتیان ایستاد و از امام دفاع کرد. (1)

در زمانی که نام امام مساوی با زندان و اعدام بود؛ یک تنه مسئولیت نمایندی علی الاطلاق حضرت امام را پذیرفت و مسئول شهریه در قم و تهران و سایر حوزه ها شد و با شهامت تا دم مرگ از این مسئولیت ها دفاع کرد و پذیرای زندان و شکنجه و تبعید و در بدری شد.

او کسی بود که امام بارها گفته بود: دست او دست من است. او رفیق بی بدیل من است. توهین به او توهین به من است. و


1- پیام حجةالاسلام حاج احمد آقا خمینی، یادگار امام، به مناسبت ارتحال آیةالله لواسانی، 69 / 7 / 8 رسالت .

ص:55

او براستی چنین بود. در زمان تبعید امام به دست شاه خائن، او راهی ترکیه شد. از این شهر به آن شهر تا بلکه یارش را بیابد، ولی دون صفتان نامرد به هیچ وجه به او یاری نکردند تا با دلی آکنده از درد و رنج از ترکیه مراجعت کرد.

با اینکه او نماینده تام الاختیار حضرت امام بود، هرگز از زندگی زاهدانه اش دست نکشید و تا آخر در همان منزل که قریب پنجاه سال پیش خریده بود، زندگی کرد و در آخر عمر با آن که تمامی دوستانش او را به زندگی ای بهتر فرا می خواندند، ولی او با خدای خود عهد کرده بود تا چون محرومین و پابرهنه ها زندگی کند.

او هفتاد سال با خمینی بود و برای همه کسانی که او می شناختند بوی امام را می داد هر هفته در تمامی مدت بعد از انقلاب یک روز ار آن ملاقات او با امام بود و او در برف و سرما هم این ملاقات را ترک نکرد. آخر دل امام به او خوش بود. باور کن که من در حد تو و برادرانت متأثرم و اگر نبود که سنت (الله) بر این تعلق گرفته است، هیچ چیز و کس نمی توانست آرامم کند.

من به شما که دوست عزیز و برادرم هستی و به برادران بزرگوار و شریف؛ جناب آقای دکتر محمد تقی لواسانی و جناب آقای دکتر محمد حسین لواسانی و برادران و خواهران و فامیل شریف و بزرگوارتان تسلیت عرض می کنم و از

ص:56

خداوند می خواهم که به همه ما تحمل این درد و رنج را عطا فرماید.

و السلام علیکم احمد خمینی

ص:57

ص:58

ص:59

ص:60

ص:61

عبدالله بن جعفر حمیری قمی (محدث فرزانه) / ابوالحسن ربانی

اشاره

عبدالله بن جعفر حمیری قمی یکی از بزرگانی است که در شما مزرداران مکتب شیعه محسوب می شود، و در این مقاله سعی بر آن داریم تا قدر منزلت این مرد «عظیم القدر» را برای نسل جوان روشن سازیم.

لقب حمیری

لقب عبدالله را «حمیری» ذکر کرده اند که به، حمیر، است و حمیر آن گونه که در کتب لغت ذکر شده، نام محلی در غرب صنعا (مرکز یمن) و نیز نام پدر قبیله ای است(1).

در مجمع البحرین(2) می خوانیم «ابو قبیله فی الیمن کان منهم الملکومک فی الزمن القدیم»، نام پد قبیله ای در یمن است که در قرنهای گذشته پادشاهانی از آن ظهور کرده اند.

بنابراین اجداد عبدالله بن جعفر حمیری از اهل یمن بوده اند.

البته به عبدالله بن این دلیل که برخاسته از قم بود، لقب «قمی» نیز داده بودند(3) و مشهورترین کنیه اش را «ابوالعباس» دانسته اند(4)

تاریخ تولد

از قراین این گونه استفاده می گردد که عبداله در اوائل در اوائل قرن سوم هجری قمری به دنیا آمده. از جمله این قراین سال وفات مشایخ اوست، یکی از این مشایخ محمد بن الحسین ابی الخطاب است که در سال 262 ه ق از دنیا رفت(5) بنابراین می توان گفت که زمان تولد حمیری بین سالها 220 تا 240 است.


1- - قاموس اللغه، ج 2 ص 14.
2- - مجمع البحرین، ماده حَمَرَ.
3- - رجال نجاشی، ص 152 و فهرست شیخ، ص 102.
4- - رجال نجاشی، ص 152 و فهرست شیخ، ص 102.
5- - رجال نجاشی، ص 236.

ص:62

حمیری از منظر اهل نظر

اولین بار از حمیری در رجال کشی (یکی از بزرگترین منابع شناخت بزرگان و اصحاب ائمه اطهار) یاد شده است. در این کتاب می خوانیم: «قال نصربن الصباح ابو العباس الحمیری عبدالله بن جعفر کان استاد ابی الحسن ...» از قول (استاد خود نقل می کند که حمیری استاد ابوالحسن است(1) و ظاهرا مراد از «ابوالحسن» دراینجا پدر بزرگوار شیخ صدوق به نام علی بن الحسین بن بابویه است که یکی از شاگردان راویان «حمیری» بود.

شیخ طوسی (385 - 460 ه.ق) می نویسد : «عبدالله بن جعفر حمیری قمی مکنی به ابوالعباس و شخص ثقه و مورد اطمینانی است»(2) و نجاشی درباره ایشان معتقد است(3) که عبدالله بن جعفر حمیری بزرگِ علمای قم و شخصیت برجسته آنها که در سال 290 و اندی از قم به شهر کوفه رفتند بزرگان و علما کوفه از حمیری اخبار و روایات ائمه را زیاد شنیدید و کتابهای زیادی تصنیف کردند.

نجاشی تعبیرهایی درباره این استاد رجال راوی شناس بزرگ می آورد که بسیار جالب توجه است. ویاز عظمت وجلالت محدث و فقیه شیعه سخن اینگونه میگوید.

«جناب حمیری در قم و بلکه در جهان شیعه، معروف و مشهور بود. وقتی به کوفه می رفت، اعاظم در پای منبر حدیث او جمع می شدند در حالیکه کوفه خود از مراکز اصلی معارف احادیث اهل بیت عصمت و طهارت بود، جالب اینکه تعریف و تمجیدهایی که توسط علمای رجال درباره شخصیت عبدالله صورت گرفته، همانند عبارتی است که در حق شیخ صدوق ذکر شده است.


1- - رجال کشی، ج 2، ص 864.
2- - فهرست شیخ، ص 102.
3- - رجال نجاشی، ص 152.

ص:63

عبارت مرحوم نجاشی چنین است :

محمد بن علی بنالحسین ابن بابویه ساکن شهر ری، شیخ، فقه و چهره برجسته شیعه در ناحیه خراسان در سال 355 ه.ق وارد بغداد شد. بزرگان طایفه و شخصیتهای فقه و فقاهت و درایت از او روایت شنیدند در حالی که صدوق هنوز «جوان» بود(1).

اما علامه حلی در کتاب «خلاصه» خویش همین عبارتها را در شأن عبدالله بن جعفر حمیری ذکر کرده است.

صحابی معصومین (علیهم السلام)

عبدالله این افتخار بزرگ را داشت که در جرگه یاران امام هادی و امام حسن عسکری (ع) وارد شود. در بعضی از اخبار می خوانیم عبدالله به خدمت امام هادی (ع) نامه نوشت و از حضرت با عنوان الرجل نام برد(2). البته در موارد زیادی نیز با عنوان ابی محمد (3) نامه می نوشت و به خدمت امام حسن عسکری (ع) می فرستاد. شیخ در رجال(4) ایشان را از اصحاب حضرت هادی و امام عسکری (علیهم السلام) می داند(5) همچنین همه عالمانی که در علم رجال تألیف دارند، این نکته را تأیید کرده اند.

اساتید

عبدالله در طول عمر خود از مکتب بزرگانی استفاده کرد و از آنها روایت نقل نمود.

این اساتید عبارتند از :


1- - رجال نجاشی، ص 276.
2- - الرجل اصطلاح محدثین شیعه به امام هادی (ع) اطلاق می شود .
3- - رجال محقق اردبیلی، ج 1 ص 479.
4- - رجال شیخ طوسی، ص 419.
5- - رجال شیخ طوسی، ص 432.

ص:64

1 - ابراهیم بن مهزیار اهوازی، برادر جناب علی بن مهزیار، که از بزرگانِ یاران امام علیهم السلام بود(1) .

2 - حسین بن مالک (شیخ در رجال او را ثقه از اصحاب امام هادی (ع) می داند(2).

3 - محمد بن جزک (از یاران امام هادی (ع) و مورد وثوق است) (3).

4 - حسن بن علی بن کیان(4).

5 - ایوب بننوح(5).

6 - احمد بن خالد برقی(6).

7 - هارون بن مسلم (7).

8 - ابراهیم بن هاشم قمی(8).

9 - احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی(9).

10 - محمد بن الحسین ابی الخطاب(10).

11 - محمد بن عبدالجبار القمی(11).

12 - محمد بن عیسی یقطینی(12)

شاگردان

جمعی از افراد برجسته از محضر عبدالله کسب فیض و معرفت کرده اند که شمار معاریف آنها تقریبا به 12 نفر می رسد و اما به برخی از آنان به این صورت است :

1 - علی بن الحسین بابویه (13)

2 - محمد بن الحسن بن الولید (از مشایخ مرحوم صدوق است) (14)

3 - محمد بن موسی بن متوکل (از شایخ صدوق است) (15)


1- - تنقیح المقال، مماقانی، ج 1 ص 136 و جامع الروات ج 1، ص 479.
2- - رجال شیخ، ص 413.
3- - رجال شیخ طوسی، ص 423.
4- - جامع الروات، ج 1، ص 479 و تنقیح المقال ج 1 ص 300.
5- - تنقیح المقال، ج 1، ص 160.
6- - امالی صدوق، مجلس 10، ص 41.
7- - امالی صدوق، مجلس 36، ص 116.
8- - امالی صدوق، مجلس 37، ص 171.
9- - امالی صدوق، مجلس 38، ص 178.
10- - امالی صدوق، مجلس 39، ص 181 .
11- - امالی صدوق، مجلس 48، ص 238 .
12- - امالی صدوق، مجلس 48، ص 238.
13- - شرح مشیخه، ج 4، ص 122.
14- - شرح مشیخه، ج 4، ص 122.
15- - شرح مشیخه، ج 4، ص 122.

ص:65

4 - محمد بن الحسن الصفار (متوفی سال 290 (1) و صاحب کتاب بصائر الدرجات) (2)

5 - محمد بن یحیی العطار القمی(3)

6 - احمد بن محمد یحیی(4)

7 - سعد بن عبدالله الاشعری (متوفی به سال 301 یا 299)(5)

8 - محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری (فرزند عبدالله حمیری بود)(6)

آثار و کتب

این محدث عظیم الشأن کتابهای زیادی تصنیف کرد. مرحوم شیخ در فهرست(7) پانزده کتاب برای ایشان ذکر می کند و می نویسد : له کتب، و منها «کتاب الدلائل»، «کتاب الطلب»، «کتاب التوحید ...» و «قرب الاسناد» و نجاشی نیز 26 کتاب برای وی می شمارد.(8)

البته این کتابها از بین رفته ند و یا تا کنون به دست ما نرسیده اند و تنها یک کتاب از این محدث بزرگ به یادگار مانده است و آن کتاب معروف «قرب الاسناد» است که یکی از منابع و مآخذ کتب اربعه شیعه را تشکیل می دهد.

مرحوم صاحب وسائل از این کتاب بسیار نقل روایت می فرماید(9) و نیز علامه مجلسی در مقدمه بحار الانوار این کتاب را مورد عنایت قرار داده است. (10)

این کتاب شریف در زمان حیات آیت الله بروجردی (قدس سره) با عنایت و اشراف و مقدمه ایشان چاپ شد.

و اخیرا هم به ضمیمه کتاب «جعفریات» به وسیله آقای احمد صادقی


1- - نجاشی، ص 251.
2- - جامع الروات، ج 1، ص 478.
3- - نجاشی، ص 250 و خلاصه علامه، ص 157.
4- - رجال نجاشی، ص 152.
5- - رجال نجاشی، ص 127 و جامع الروات، ج 1، ص 471.
6- - جامع الروات، ج 1، ص 471.
7- - فهرست، ص 102.
8- - نجاشی، ص 152.
9- - وسائل الشیعه، ج 2، ص 40.
10- - بحار الانوار، ج 1، ص 6.

ص:66

اردستانی تصحیح و تنقیح و چاپ شده است.

خوشه هایی از خرمن حمیری

اشاره

دراین بخش روایتی چند از کتاب حمیری را نقل می کنیم و شما را به استفاده بیشتر از مکتب این راوی بزرگ فرا می خوانیم.

میزان شناخت مؤمن و منافق

جناب حمیری به سند خود از امام باقر (ع) نقل می کند «قال عبدالله بن عمر و الله ما کنا نعرف المنافقین فی زمان رسول الله (ص) الا ببغضهم علیا».

عبدالله بن عمر گفت : به خدا قسم ما در زمان رسول اکرم (ص) افراد منافق را نمی شناختیم مگر به وسیله دشمنی که با علی (ع) داشتند، که هر کس دشمن علی (ع) بود منافق بود.(1)

نشانه ریا کاران

رسول اکرم (ص) فرمود : «للمرائی ثلاث علامات یکسل اذا کان وحده و ینشط اذا کان عند الناس و یحب ان یحمد جمیع اموره».(2)

پیامبر اکرم (ص) فرمود : ریا کار سه نشانه دارد، در تنهایی بی علاقه به عبادت است و در حضور دیگران با نشاط، ریا کار دوست دارد در تمام کارهایش او را ستایش کنند.

نماز اول وقت

قال الصادق (ع) : «لفضل الوقت الاول علی الاخیر خیر، للمؤمن من


1- - قرب الاسناد به تحقیق صادق اردستانی، ص 39.
2- - قرب الاسناد به تحقیق صادق اردستانی، ص 41.

ص:67

ولده و ماله» (1)

حضرت صادق (ع) فرمود : فضیلت نماز اول وقت در مقابل آخر وقت، برای مؤمن از فرزند و مال و ثروت بهتر است.

خاندان و فرزندان

حمیری (قدس سره) چهار فرزند به نامهای محمد، جعفر، حسین و احمد داشت، که همه چهار نفر با امام هادی، عسکری و صاحب الزمان (علیهم السلام) مکاتبه داشتند(2)کل کان له مکاتبة از کلام نجاشی چنین استفاده می شود که فرزندان عبدالله بن جعفر در شمار بزرگان دانشوران بودند. البته در میان این چهار برادر فقط محمد بن عبداللهبن جعفر توثیق شده است (3). گاهی در کتب روایت مانند پدر بزرگوارش با عنوان «حمیری» از او یاد می شود.

رحلت

هر چند می دانیم تولد عبدالله در اوائل قرن سوم هجری قمری است اما زمان دقیق آن مشخص نیست، با این حال زمان رحلتش نیز نامعلوم است و نمی توان قاطعانه درباره زمان رحلت ایشان ابراز نظر کرد.

ولی از قرائن به دست می آید که زمان وفات ایشان اواخر قرن سوم هجری بود. به این دلیل که یکی از شاگردانش سعد بن عبدالله اشعری بود که در سال 299 یا 301 درگذشت.

محمد بن حسن صفار نیز که از دیگر شاگردان وی بود، در سال 290 رحلت کرد. از این رو سن استاد از شاگرد بیشتر است و طبیعتا زودتر از شاگرد از این دنیا رحلت کرده است.


1- - قرب الاسناد به تحقیق صادق اردستانی، ص 51.
2- - رجال نجاشی، ص 251.
3- رجال نجاشی، ص 251.

ص:68

بر این اساس شاید بتوان گفت رحلت عبدالله بین سالهای 300 تا 305 ه.ق اتفاق افتاد.

روحش شاد و راهش پر روهرو باد.

مرقد حمیری

درباره رحلت و محل دفن عبدالله هر چند به اشاره چیزی در کتابهای مربوطه ذکر نشده است. اما به نظر می رسد در قم از دنیا رفته، در کنار بی بی حضرت معصومه (س) مدفون شده باشد.

ص:69

ص:70

ص:71

ص:72

ص:73

احمد بن ادریس قمی (معلم حدیث) / عبدالکریم پاک نیا

اشاره

احمد بن ادریس اشعری قمی فقیه نامدار، محدث عالیقدر و یکی از چهره های درخشان شهر مقدس قم است. وی در قرن سوم هجری زندگی می کرد و توفیق یافت به محضر پیشوای یازدهم، حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) شرفیاب شود. از اطلاعات به دست آمده، از منابع معتبر، چنین برمی آید که وی در نیمه اول قرن تا سال 306 هجری قمری می زیسته.

احمد ابن ادریس دانشهای مختلف را از محضر اساتید و دانشوران نامدار امامیه عصر خویس، همچون احمد بن اسحاق قمی (سفیر امام زمان «عج» در شهر قم)، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی (که دانشمندان علم رجال قداست نفس و عظمت روحش را به نیکوترین وجه ستوده، به عدالتش تصریح کرده اند) و ده ها تن از چهره های درخشان شیعه، فرا گرفت و موفق به تألیف کتاب های ارزشمند فقهی و حدیثی شد.

او روایات متعددی را از ائمه اطهار علیها سلام نقل کرده است. شاگردان دانشمندی در مکتب تربیت شده اند و او به آنان اجازه روایت داد. از مهمترین و مشهورترین شاگردان وی می توان ثقة الاسلام، محمد بن یعقوب کلینی را نام برد که صاحب مطمئن ترین کتاب حدیثی شیعه یعنی «کافی» است و کلینی در آن روایات ابن ادریس را بدون واسطه نقل کرده است.

القاب و اسامی

در کتاب های روایی و رجالی و در اسناد روایات از وی با نامهای، ابو علی اشعری، احمد ابن ادریس قمی، احمد ابن ادریس بن احمد یاد می شود. به نظر صاحب کتاب «معجم رجال الحدیث» مراد از همه اینها احمد ابن ادریس

ص:74

اشعری قمی است(1).

فعالیت های گسترده

چنانکه از گفته دانشمندان بر می آید، احمد ابن ادریس فقه و حدیث شناس شیعه، فعالیت های وسیعی در نشر حقایق و معارف قرآن و اهل بیت علیه السلام در سال های 250 تا 360 انجام داد شخصیت های ممتازی همچون ابو عمر و کشی با یک واسطه و محمد بن یعقوب کلینی مستقیما و سایر محدیثین از وی حدیث آموخته، به نسل های بعد منتقل کردند.

درخشش این شخصیت والامقام زمانی بیشتر احساس می شود که بدانیم ایشان دویست و هشتاد حدیث ارزشمند از ائمه اطهار (ع) برای ما به یادگار گذاشته است.

او علاوه بر فراگیری و انتقال علم حدیث به شاگردان و فرزندان فرزانه خویش به شهرهای کوفه، بغداد و کشور حجاز مسافرت کرد تا با ترویج، تبلیغ و نشر احکام نورانی اسلام وظیفه الهی خود را انجام دهد(2). وی همچنین با عموزاده های قمی خویش (احمد ابن اسحاق و محمد بن عیسی بن عبدالله بن سعد) در همین رابطه همکاری نزدیک داشته.

ویژگی درخشان

از ویژگیهایی که در زندگی این مرد ممتاز قمی به چشم می خورد، رقم بالای اساتید و شاگردان اوست. صاحب «معجم رجال الحدیث» حدود 29 نفر از اساتید و 15 نفر از شاگردان او را نام می برد (3)، که این خود امتیاز مهمی برای او محسوب می شود.


1- - معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 36 .
2- - مفاخر اسلام، ج 2، ص 215 .
3- - معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 37 .

ص:75

اساتید برجسته

احمد علاوه بر اینکه از فیض تشرف به حضور حضرت امام حسن عسکری برخوردار بود، از بزرگان و دانشمندان امامیه در نیمه دوم قرن سوم بهره های فراوانی برد. در کتاب «معجم الرجال» تعدادی از اساتید روایی وی معرفی شده اند که مهمترین آنها عبارتند از احمد ابن اسحاق قمی، بنیانگذار مسجد امام حسن عسکری و سفیر امام زمان (عج) در شهر قم، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی، احمد بن ابی عبدالله برقی، ابراهیم ابن هاشم قمی، محمد ابن احمد بن یحیی عطار قمی، محمد بن حسین ابن ابی الخطاب، حسن بن علی دقاق کوفی، محمد ابن عبدالجبار قمی (که همان محمد بن ابی صهبان است)، محمد ابن حسان رازی، محمد ابن حمدان کوفی، محمد ابن پندار قمی و محمد ابن علی بن محبوب قمی(1)

در نگاه دانشمندان

شیخ طوسی می نویسد: احمد ابن ادریس ابو علی اشعری قمی در میان علمای ما دانشمندی موثق و فقیه و دارای احادیث صحیح بسیار بود. او کتاب بزرگ و پر فایده «النوادر» را تألیف کرد و شیخ در کتاب رجال ضمن شمارش یاران امام عسکری (علیه السلام) می نویسد: احمد بن ادریس قمی معلم، به خدمت حضرت عسکری (علیه السلام) رسید ولی از وی روایت نکرده است(2)

شیخ ابو عمر کشی در گزیده رجال احادیث زیادی را با یک واسطه از احمد ابن ادریس نقل می کند. از جمله در شرح حال «فضیل بن یسار» از ابراهیم بن محمد بن عباس روایت می کند که (وی گفت: برای من احمد ابن


1- - معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 37 .
2- - فهرست شیخ طوسی، ص 26، اعیان الشیعه، ج 2، ص 477، رجال شیخ، ص 428 .

ص:76

ادریس معلم قمی نقل کرد از محمد بن احمد بن یحیی...)(1)

علامه حلی بعد از شرح حال وی می گوید: خدا او را رحمت کند. من به روایت او اعتماد دارم(2)

ابن شهر آشوب مازندرانی می نویسد: احمد ابن ادریس، ابو علی اشعری قمی مورد اعتماد و صاحب کتاب های پر فایده «نوادر» و «المقت و التوبیخ» است.

ابو العباس نجاشی می گوید: وی دانشمندی موثق و در میان علمای ما فقیه، صاحب احادیث بسیار و روایات صحیح می باشد.(3)

آیت الله خوئی می نویسد: «ابو علی اشعری، احمد ابن ادریس قمی که همان احمد ابن ادریس ابن احمد است، در اسناد بسیاری از روایات قرار دارد و تعداد آن به دویست و هشتاد روایت می رسد.» آنگاه وی اساتید، شاگردان و روایات او را به تفصیل بیان می کند(4).

آقابزرگ تهرانی می نویسد: احمد ابن ادریس بن احمد، ابو عی اشعری قمی، استاد ثقة الاسلام کلینی و استاد ابن قولویه است. وی دو فرزند به نام های حسن و حسین دارد که هر دو استاد شیخ صدوق، محدث معروف و صاحب کتاب «من لا یحضره الفقیه» است(5)

آثار و تألیفات

احمد ابن ادریس، محدث فداار و فقیه پرهیزگار خاندان اشعری، نتیجه یافته های علمی خویش را در قابل تألیفات و روایات، برای عالم تشیع عرضه کرده است.

احتمال دارد این فقیه تلاشگر کتاب ها و آثار دیگری غیر آنچه ذکر شده


1- - مفاخر اسلام، ج 2، ص 211، به نقل از رجال کشی، ص 185، معلوم می شود احمد ملقب به «معلم» بوده است و این شاید به جهت استادی وی نسبت به علمای عصر بوده است .
2- - خلاصه الاقوال، ص 16 .
3- - اعیان الشیعه، ج 2، ص 40 .
4- - معجم رجال الحدیث، ص 477 .
5- - مفاخر اسلام، ج 2، ص 214، بنقل از اعلام الشیعه، نوابغ الروایات فی رابعة المات، ص 19 .

ص:77

داشته باشد(1) وی علاوه بر تحویل کتاب های مفید، بیشترین تلاش و همت خویش را در تربیت شاگردان و نقل روایات از ائمه اطهار علیها سلام به کار برد. و آنچه را محضر بزرگان فقه و حدیث و مفاخر فن اندوخته بود، در قالب احادیث و روایات به شاگردان فاضل و روایان عرضه کرد. آثارش را می توان در کتاب «الکافی» و «تهذیب» «استبصار» «وسائل الشیعه» و سایر کتب روایی یافت. آثار وی در موضوعات مختلف همچون احکام صلوة، عقود، ولادت و زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، سیره ائمه علیها سلام، تفسیر اخلاق و آداب اجتماعی است.

شاگردان با فضیلت

اشاره

احمد ابن ادریس سرمایه علمی - معنوی اش را به دانشمندان اوایل قرن چهارم عرضه کرد و بسیاری از محدثان، مؤلفان، فقها و دانشمدان نامی شیعه در آن عصر از وی روایت کردند، حدیث شنیدند، اجازه نقل حدیث گرفتند یا کتب حدیثی بر وی قرائت کردند. برای آشنایی بهتر با مقام علمی احمد بن ادریس به معرفی چند نفر از شاگردان معروف وی می پردازیم:

1 - ثقة الاسلام کلینی

مشهورترین شاگرد احمد ابن ادریس ثقة الاسلام محمد ابن یعقوب کلینی(2) رازی است. وی محدث نامدار و موثق شیعه در عصر غیبت صغری و مؤلف کتاب «کافی» است. شیخ مفید درباره این کتاب می نویسد: مجللترین کتاب امامیه به شمار می رود و دارای هشتاد هزار بیت(3) و شانزده هزار و صدو و نود و نه حدیث است و در مدت بیست سال تحقیق و تفحص کرده، سپس


1- - مفاخر اسلام، ج 2، ص 214
2- - کلین بر وزن زبیر روستایی در نزدیکی شهر ری می باشد که پدر وی یعقوب ابن اسحاق در آنجا مدفون است .
3- - احتمالا مراد از «بیت» در عبارت مرحوم محدث قمی «سطر» باشد .

ص:78

تألیف فرموده است. وی مرجع فتوای خاص و عام بود(1)، این این اثیر، دانشمند معروف اهل تسنن، در «جامع الاصول» از وی به عنوان مجدد مذهب امامیه در سال سیصد هجری نام می برد(2) و فیض کاشانی ضمن تمجید از کتب اربعه، می فرماید: کافی شریفترین، مطمئن ترین، کاملترین و جامعترین آن ها است(3). کلینی در سال 329 اول غیب کبری در شهر بغداد وفات کرد و در «باب الکوفه» به خاک سپرده شد. شیعیان مرقدی روی قبرش بنا نمودند و به عنوان زیارتگاه عموم مردم شناخته شد.

کتاب های دیگری نیز از کلینی به نام های «رد برقرامطه» کتاب «تعبیر رؤیا»، «رسائل الائمه علیها سلام» به یادگار مانده است(4).

2 - ابو علی برفری

ابو علی برفری(5)

ابو علی احمد ابن جعفر ابن سفیان بزوفری، معروف به ابو علی بزوفری، شاگرد مخصوص و ممتاز احمد بن ادریس و یکی از محدثین و راویان پر تلاش شیعه در عصر خویش بود. او شاگردانی همچون: شیخ مفید، حسین ابن عبیدالله غضائری و شیخ ابو عبدالله تلعکبری (متوفی؛ 385 ه ق) تربیت کرده.شیخ طوسی می نویسد: تلعکبری از او روایت کرده و در سال 365 از وی حدیث شنید و اجازه گرفت. شیخ مفید و حسین ابن عبیدالله غضائری (که شاگردان وی می باشند) نیز از او به ما روایت نقل کرده اند(6)

3 - ابو عبدالله بزوفری (سفیر امام زمان علیه السلام)

ابو عبدالله حسین ابن علی بزوفری مانند پسرعموی خویش، ابو علی بزوفری، از شاگردان احمد ابن ادریس بود و همانند او مقام استادی تلعکبری،


1- - فوائد الرضویه، ص 658 .
2- - جامع الاصول، ج 11، 323،د با تلخیص .
3- - مقدمه وسائل الشیعه، ص 65 .
4- - فوائد الرضویه، ص 658 .
5- - بزوفر به فتح با وفاء، روستایی بزرگ نزدیک منطقه واسط واقع در غرب بغداد است .
6- - رجال شیخ، ص 443، و فوائد الرضویه، ص 14 .

ص:79

شیخ مفید و حسین بن عبیدالله غضائری داشت، ولی شخصیت علمی وی به مراتب بالاتر از ابوعلی است و کتاب هایی همچون «حج» - «ثواب الاعمال» - «احکام صید» - «رد بر واقفیه» و «سیرة النبی و الائمه علیها سلام فی المشرکین» از تألیفات او است. شیخ طوسی با یک واسطه، و شیخ مفید (شاگرد وی) بدون واسطه از او روایت نقل کرده اند. محدث قمی (قدس سره) می نویسد: از روایت کمال الدین تظاهر می شود، او یکی از سفراء امام زمان علیه السلام بوده است که از امتیازهای درخشان در زندگی این شخصیت فرزانه این است که سند دعای ندبه به فرزند دانشمند و محدث او، محمد بن حسین بزوفری» می رسد(1).

4 - علی ابن حاتم قزوینی

آثار و تألیفات زیادی از علی ابن حاتم قزوینی بجا مانده است. شیخ طوسی می گوید: «ابو الحسن علی ابن حاتم قزوینی» دانشمندی موثق و مورد اعتماد است. او کتاب های متعددی به رشته تحریر در آورد که بسیار نیکو و مورد اعتماد است. کتاب های او در موضوعات مختلف فقهی همچون، وضوء، صلوة، صوم، زکات، حج، عمل شهر رمضان، توحید و... است. علاوه بر کتاب های فوق نجاشی کتاب های «شناخت اذان»، «قبله»، «وقف»، «سهو»، «یوم و لیله»، «فرائض»، «مصابیح النور»، «بیان و ایضاح»، «مصابیح موازین عدل»، علل، «الصفوة فی اسماء امیر المؤمنین (علیه السلام)، «صفات انبیاء»، «رد بر قرامطه»، «رد بر اهل بدعتها و حدود دین» زا نیر بر تألیفات او می افزاید و می نویسد: این کتاب ها را ابو عبدالله بن شاذان به نقل از ابوالحسن علی ابن حاتم به ما نقل کرد (2)

مانند احمد بن جعفر بن محمد ابن قولویه، جعفر بن محمد ابن قولویه، علی ابن الحسین بن بابوبه قمی و... و در کتاب «معجم رجال الحدیث»، اسامی 15


1- - با استفاده از فوائد الرضویه، ص 144، و مفاخر اسلام، ج 2، ص 114، و ص 116، به نقل از نوابغ الروات .
2- - رجال نجاشی، ص 186 و مفاخر اسلام، ج 2 (به نقل از رجال شیخ) ص 482 و فهرست ص 98 .

ص:80

نفر از آنان ذکر شده است.

فرزندان محدث

اشاره

احمد ابن ادریس دو فرزند دانشمند از خود به یادگار گذاشته که هر دو از محضر پدر بهره مند شده اند.

1 - حسن ابن احمند ابن ادریس قمی

او از محدثین مورد اعتماد امامیه است، و عموما از پدرش حدیث نقل می کند. آثارش را می توان در کتاب های «کمال الدین» (باب 33 و 42)، «عیون اخبار الرضا» (باب 5، ج 1) «تهذیب» (ج 6، ح 168) در موضوع زیارت امام هشتم علیه السلام یافت، حسن ابن احمد استاد حدیث شیخ صدوق نیز می باشد و بارها از استادش، حسن بن احمد روایت نقل کرده، از وی تجلیل می کند، محمد ابن احمد بن داود هم یکی دیگر از شاگردان حسن ابن احمد محبوب می شود (1).

2 - حسین ابن احمد ابن ادریس قمی

حسین ابن احمد هم مثل برادرش حسن از محدثین مورد اعتماد و عنایت علمای بزرگ امامیه است. وی مکنی به ابو عبدالله و استاد شخصیت هایی همچون شیخ صدوق، تلعکبری، حسین ابن علی ابن بابوبه (برادر شیخ صدوق) و حیدر ابن محمد ابن نعیم سمرقندی (دانشمند جلیل القدر شیعه)است که بعضی از آنان از محضر وی استفاده کرده، اجازه روایتی دریافت کردند.

در عظمت شخصیت وی و برادرش همین کافی است که شیخ صدوق،


1- - معجم، ج 4، ص 291، و مفاخر اسلام، ج 2، ص 216 .

ص:81

زئیس محدثین شیعه هر کجا از ایشان اسم می برد و یا روایت نقل می کند، رحمت فرستاده و از آنان اظهار رضایت می کند، صاحب «اعیان الشیعه» نیز می فرماید: این نکته، می تواند دلیل بر مقبولیت روایت و شخصیت وی نزد علمای شیعه باشد(1)، اینک نمونه ای از روایت حسین ابن احمد را به نقل از شیخ صدوق در امالی، مرور می کنیم.

آرزوی خدایی

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) من تمنی شیئا و هو لله رضا کم یخرچ من الدنیا حتی یعطاه(2)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کس چیزی را آرزو کند که رضای خدا در آن است قبل از اینکه از دنیا برود، خداوند متعال او را به آرزوی خویش می رساند.

سفر به سوی ابدیت

احمد ابن ادریس که در قرن سوم و اوائل قرن چهارم زندگی سراسر افتخار خویش را می گذرانید، بعد از یک عمر کوشش در راه تحقق اهداف عالیه اسلامی و آثاری مدون و شاگردانی مبرز و احادیث نورانی از اهل بیت (علیه السلام) در سال 306 در منطقه «قرعاء» در راه مکه از مسیر کوفه، دعوت آسمانی را لبیک گفته و روح بلندش به ملکوت اعلاء پر کشید(3).

نمونه ای از روایات احمد ابن ادریس

نمونه هایی از احادیث احمد بن ادریس را به عنوان حسن ختام این نوشتار


1- - اعیان الشیعه، ج 5، ص 417 .
2- - وسائل الشیعه، ج 12، ص 54، به نقل از امالی صدوق 12 / 463 .
3- - رجال نجاشی، ص 67 .

ص:82

ذکر می کنیم.

1 - عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: من صدق لسانه زکا عمله، و من حسنت نیته زادالله فی رزقه، و من حسن بره باهله زاد الله فی عمره(1).

امام صادق (علیه السلام) فرمود: آنکه زیانش راستگو است، عملش پاکیزه می شود و آنکه نیتش خوب است، خداوند متعال روزی او را زیاد خواهد کرد و هر کس با خانواده خویش خوشرفتاری کند، خداوند عمرش را افزایش می دهد.

تجدید وضو

2 - عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: الظهر علی الطهر عشر صفات(2).

امام صادق (علیه السلام) فرمود: تجدید وضو، بدون اینکه حدثی صادر شود، ده حسنه دارد.

نور نخستین

3 - عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: ان لله کان اذ لا کان، فخلق الکان و المکان، و خلق نور الانوار، الذی نورت منه الانوار و اجری فیه من نوره الذی نورت منه الانوار و هو النور الذی خلق منه محمدا و علیا، فلم یزالا نورین، اولین، اذ لاشی ء کون قبلهمات، فلم یزالا یجریان طاهرین مطهرین فی الاصلاب الطاهره حتی افترقا فی اطهر طاهرین فی عبدالله و ابی طالب علیها سلام(3).

امام صادق (علیه السلام) فرمود: خدا بود، آنگاه که هیچ پدیده ای نبود، سپس پدیده


1- - وسائل الشیعه، ج 1، ص 55، ج 19 .
2- - وسائل الشیعه، ص 376، ج 3 .
3- - اصول کافی، جزء 1، کتاب الحجة، باب مولد النبی، ج 9 .

ص:83

و مکان و نور الانوار را آفرید، که همه نورها از او نور گرفت و از نور خود که همه نورها از آن نور یافت در آن (نور الانوار) جاری ساخت و همان نوری است که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) را از آن آفرید، پس محمد و علی (علیه السلام) دو نور نخستین بودند، زیرا بیش از آنها چیزی پدید نیامده بود و آن دو پاک و پاکیزه در صلبهای پاک جای بودند تا آنکه در پاک ترین آنها (عبدالله و ابوطالب) از یکدیگر جدا گشتند.

دامان پاک و بهشتی

4 - عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: نزل جبرئیل (علیه السلام) علی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال: یا محمد! ان ربک یقرئک السلام و یقول انی قد حرمت النار علی صلب انزلک و بطن حملک و حجر کفلک، فالصلب صلب ابیک عبدالله بن عبدالمطلب و البطن الذی حملک فآمنه بنت و هب و اما حجر کفلک فحجر ابی طالب - و فی روایة ابن فضال - و فاطمه بنت اسد (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: جبرئیل علیه السلام بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: ای پیامبر پروردگارت سلام می رساند و می فرماید: من آتش دوزخ را بر پشتی که ترا فرود آورد شکی که بر تو آبستن شد و دامانی که ترا پرورید حرام کردم: آن پشت، پشت عبدالله بن عبدالمطلب است و شکمی که به تو آبستن شد، آمنه دختر وهب می باشد و اما دامانی که تو را پرورید، دامان ابی طالب است، - و طبق روایت ابن فضال - فاطمه بنت اسد است.


1- اصول کافی، جزء 1، کتاب الحجة، باب مولد النبی، ج 21 .

ص:84

ص:85

ص:86

ص:87

عبدالحسین غروی تبریزی (شکوه وارستگی) / علی احمد پورترکمانی

اشاره

بسمه تعالی

حضرت آیةالله آقای حاج سید علی خامنه ای رهبر معظم انقلاب (دام ظله) یگانه تحفه و ذخیره جامعه روحانیت در این زمان می باشد و این جانب با کمال افتخار به مرجعیت دینی ایشان در تمشیت امور مسلمانان جهان معتقد هستم، ذریة بعضها این بعض. السلام علیه.

الاحقر عبدالحسین غروی

/ 26 ج 1415 /2

تولد مبارک

در سال 1328 ه ق، در (شهر نجف اشرف) و جوار بارگاه ملکوتی امیر مؤمنان کودکی دیده به جهان گشود که نامش را عبدالحسین نهادند، وی ایام کودکی را در آن شهر سپری ساخت و در شش سالگی وارد مدرسه علوی در نجف اشرف شد. عبدالحسین بعد از گرفتن گواهی نامه ششم ابتدائی بود که پا به مدرسه دینی نهاد و چنانچه خود می گوید:

«پدرم از تبریز نوشت خوب است ایشان همان روش آباء و اجداد خود را پیشه کند و به تحیل علوم دینی بپردازد (1).

سفارش پدر بزرگوارش او را مصمم ساخت و تصمیم گرفت و در نجف کنار بارگاه ملکوتی حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) دروس حوزوی را آغاز کند. عبدالحسین بعد از تحصیل دروس مقدماتی، قوانین را در محضر آقا شیخ حسین اهری، و مقداری از مکاسب را در محضر مرحوم شیخ ابوالحسن مشکینی صاحب حاشیه بر کفایه خواند و جلد اول کفایة الاصول را در محضر آیت الله محمد باقر زنجانی فرا گرفت.

خاندان

آیت الله عبدالحسین غروی بیش از سیصد سال از بزرگان و علما بودند و در منطقه انزاب نام آشنایی داشتند. انزاب منطقه ای بین تبریز تا دو فرسخی سلماس را گویند. سرزمین بسیار وسیع و مهمی که مردمان فهمیده و عالمان بزرگی داشته و دارد و جد بزرگ ایشان سیصد سال پیش امام جمعه خامنه بوده است. پدر آیت الله غروی نیز از علمای بزرگ بود چنانکه استاد


1- - مجله حوزه، شماره 62، ص 38.

ص:88

محمد شریف رازی در مجموعه گنجینه دانشمندان درباره پدر آیت الله غروی می نویسد :

«ایشان پس از تحصیل و فراگیری علوم حوزوی در تبریز به نجف اشرف مشرف می شود و در آنجا از محضر بزرگانی همچون مرحوم سید یزدی صاحب عروة الوثقی، مرحوم شریعت اصفهانی و آخوند خراسانی بهره می برد و مورد لطف و توجه آن بزرگان قرار می گیرد اجازاتو تقریرات خوبی از آنان داشت (1)

از آیت الله شیخ مرتضی چهرگانی سه فرزند به نامهای عبدالحسین، محمد حسین، غلامعلی به یادگار مانده است.

هجرت از نجف به تبریز

عبدالحسین پس از سالها تحصیل و خوشه چینی در نجف اشرف از محضر بزرگان، بنا به امر پدرش در سن 22 سالگی عزم سفر به تبریز کرده راهی ایران می شود. وی در این مورد می گوید :

«مشغول تحصیل بودم که مرحوم والد نوشت برای دیدار چند صباحی به تبریز بیایید (2)»

عبدالحسین برای دیدار و صله رحم به تبریز می آید و این نظر جاری بود که ایران در آستانه تحولات قرار داشت و مرزها به دستور رضا خان بسته می شود. ایشان دیگر نمی تواند به نجف برگردد و به همین جهت اقامت وی در تبریز طولانی می شود. ایشان سه سال در تبریز از فیوضات آیت الله العظمی ابوالحسن انگجی بهره مند می گردد.


1- - مجله حوزه، شماره 62، ص 38.
2- - مجله حوزه، شماره 62، ص 38.

ص:89

هجرت به قم

آقا عبدالحسین در سال 1353 هجری قمری در سن 25 سالگی وارد شهر مقدس قم شد. جلد دوم «کفایة الاصول» را در محضر مرحوم آیت الله میرزا محمد همدانی که یکی از مدرسین برجسته آن زمان بود فرا یم گیرد و بعد از اتمام سطح در درس خارج مرحوم آیت الله العظمی حائری و مرحوم آیت الله العظمی سید محمد حجت شرکت می کند. عبدالحسین به مرحوم شیخ عبدالکریم حائری ارادت خاصی داشتند و از او به عظمت و بزرگی یاد می کردند و بقاء حوزه را مرهون زحمات حاج شیخ و عظمت او می دانست بعد از ارتحال حاج شیخ عبدالکریم در سنه 1355 حوزه به همته آیات ثلاث از جمله آیت الله العظمی سید محمد حجت از گزند حوادث مصون مانده عبدالحسین سالها در محضر پر فیض این عالم جلیل القدر تلمذ نمود و ارادت زیادی به حضرت ایشان داشت.

شیخ عبدالحسین بعد از 12 سال تحصیل در سطوح عالیه حوزه علمیه قم به درجه عالیه اجتهاد نائل گشت.

هجرت به تبریز

آیت الله غروی در سال 1363 هجری قمری در سن 34 سالگی به تبریز مراجعت نمود و در شهر تبریز رحل اقامت گزید و به رسالت الهی خود از جمله تدریس، امامت جماعت و عظ و تبلیغ وتعلیم و ارشاد و اهتمام به مباحث اخلاقی و تربیتی و علاوه بر اینها به تدریس فقه و اصول می پردازند.

ص:90

دلداده اهل بیت (علیهم السلام)

آیت الله غروی در عشق به اهل بیت ذوب شده بود و دین و سیاست و تولی و تبری در رفتار و گفتار ایشان متجلی بود زمانی که سخن از فضائل اهل بیت (علیهم السلام) می گفت و به نام حضرات معصومین (علیهم السلام) می رسید احساس می شد که در درون این مرد الهی غلیان عجیبی ایجاد و اشک از چشمان نورانی و ملکوتی اش سرازیر می شد گریه همراه با تبسم ایشان آنقدر زیبا و قشنگ بود که هر بیننده را با آن اقیانوس ادب و معرفت نزدیک می ساخت به همین نسبت نزدیک با خاندان رسول خدا بود که گاهی می گفت : «حضرت فاطمه معصومه (س) خیلی مهمان نواز است ما باید خود را لایق مهمانی ایشان کنیم و الله با اینکه تعداد ما در زمان طاغوت 530 نفر بود و تحت فشار پهلوی هم بودیم اما دلخوش بودیم که الحمد لله در جوار حضرت معصومه (س) هستیم. من به همه آقایانی که در قم تشریف دارند تبریک عرض می کنم که در عش آل محمد هستند (1)

یار دیرین امام (قدس سره)

آیت الله غروی یکی از یاران و همراهان امام و پشتیبان نظام و انقلاب اسلامی بود. این حمایت آنقدر قوت داشت که از مشاهده آن روحانی فرزانه شهید صدر به ذهن تداعی می کرد (ذوبوا فی الامام الخمینی کما ذاب هو فی الاسلام) وی در مورد امام می فرمود :

«امام به قدری بزرگوار بود که در یک جمله عرض می کنم من در


1- - مصاحبه در روزنامه جمهوری+6 آب 373 .

ص:91

حدود ده سالی که با ایشان معاصر بودم و حتی دوستان نمی دانستیم که ایشان شعر می گوید. عصرهای پنجشنبه در مدرسه فیضیه درس اخلاق می گفتند و به احترام مرحوم حاج شیخ بر روی منبر نمی نشستند حتی بازاریان قم هم در درس اخلاق ایشان شرکت می کردند. اما با آن عظمتشان خیلی هم ظریف بودند و در عین اینکه با وقار بودند موقع مناسبش شوخی هم می کردند، واقعا وفات ایشان ضایعه بود (1)

نا گفته ها

آیت الله غروی همیشه توصیه می کرد که قدر این نظام و ولایت را بدانید و برای احیاء تمامی ارزشهای والای الهی انسان تلاش کنید وگرامی داشت یاد امام و شهیدان و ایثارگران را از شعائر بزرگ الهی می دانستند و می فرمودند :

«من بسیار متأسفم و گلایه مندم از کسانی که امروز نسبت به این عظمتی که برای اسلام و روحانیت پیش آمده بی تفاوتند، آنان که آن روزهای سخت و طاقت فرسا را دیده اند باید قدر این روزها را بدانند بر این نعمت بزرگ خدا را شکر کنند امام خمینی (قدس سره) با یاران ایثارگر و مجاهدش ما را از ذلت و بدبختی نجات دادند. آیا نباید از چنین پاکانی سپاسگذار باشیم و بر چنین نعمتی شکرگزار ؟ با تساهل در حفظ این نعمت کفران نعمت نکنیم (2)

آیت الله غروی می فرمودند علما و روحانیت برای اسلام خون دادند، خون دل خوردند این همه شهداء، باید قدر این حرکت را بدانید. در این نهضت امام


1- - مصاحبه در روزنامه جمهوری+6 آب 373 .
2- - مجله حوزه، شماره 2، ص 4 .

ص:92

عظمت اسلام و مسلمین نمایان شد انسانهایی به کمالات رسیدند اینها افتخارات اسلام هستند : شهداء عالم را می بینند و ما نمی بینیم.

روزگار جهاد ومبارزه

در زیر اکثر اعلامیه ها و تلگرافهای سالهای حساس انقلاب قبل از 1342 و بعد امضای آیت الله غروی دیده می شود و ایشان یا به قلم خود و یا زیر نظر و توجه ایشان متن اعلامیه ها و تلگرافها تنظیم می شد و نام آیت الله غروی برای همه مبارزین خط مقدم اسلام نامی آشناست. ایشان در مبارزات مردم تبریز به همراهی بزرگان دیگر همچون آیةالله قاضی طباطبائی و آیة الله سید محمد انگجی و آیة الله میرزا عبدالله مجتهدی). شرکت فعال داشت (1).

مبارز آگاه

همچنان که آیةاله غروی در فعالیت های مبارزاتی و سیاسی پیشرو بودند در مبارزه با الحاد و القائات و رد شبهات نیز سهم بسزایی داشتند، و در کتاب مفاخر آذربایجان آمده زمانی که کسروی با دین و مذهب به نبرد برخاسته بود معظم له از جمله کسانی بود که به رد گفته های او پرداخت که بعدها به نام کتاب اسلام و شیعه به چاپ رسید (2).


1- - ر - ک به نهضت روحانیون ایران، علی دوانی .
2- - مفاخر آذربایجان، جلد 1، ص 474 .

ص:93

ره توشه

آیةالله غروی نمونه ای از ماعت طبع و بزرگواری بود با آنکه خیلی سختی و بی مهری و فشار کشیده بود اما با این حال همچنان مقاوم و بردبار بود و این منش و رفتار الهی را سفارش و در این جهت آیةالله شربیانی را مثال می زد. در ماه رمضان شخصی پاکتی به ایشان می دهد آن مرحوم متوجه محتوای پاکت نمی شود در منزل پاکت را باز می کند می بیند محتوال پاکت مقداری پول است از طرف استانداری (رژیم سابق) از فرط ناراحتی تا صبح نمی تواند بخوابد، فردای آن روز پاکت را به فرد موثقی می دهد که تحویل استاندار بدهد (1).

روزگار غیبت

آیةالله غروی از دوران گذشته خود خاطرات تلخ و شیرین دارد و این بار به خاطرات دوستان خود می پردازد. تبریز در زمان وفات آیةالله العظمی آسیدابوالحسن اصفهانی در حدود 80 نفر عالم داشت که فقط 5 نفر آنها در ثم تحصیل کرده بودند که ما بقی تحصیل کرده نجف اشرف بودند در حال حاضر یک نفر از آن طلاب اهل نجف در تهران ساکن است و دومی بنده هستم و بقیه همگی مرحوم شدند به همین جهت است می گویم در تبریز غریب هستم (2).

آیةالله غروی و ولایت

آیةالله غروی از رهبر معظم انقلاب به عنوان پاسدار دین و فقاهت و سلاله


1- - حوزه، شماره 62، ص 51 .
2- - جمهوری اسلامی، مصاحبه سال 1373، شماره آبان، ص 16 .

ص:94

حضرت فاطمه علیها سلام یاد می کرد و می فرمود:

«نجات دهنده اسلام امروز ایشان هستند (1)».

بعد از ارتحال حضرت آیةالله اراکی، آیةالله غروی از جمله علمایی بودند که در تأیید مرجعیت آیةالله خامنه ای نامه نوشتند و مسائل اجتهاد و ولایت را مطرح نمودند و لزوم مراجعه امت حزب الله در مسأله تقلید را به ایشان تأکید نمودند. رهبر معظم انقلاب نیز علاقه و ارادت زیادی نیست به آیةالله غروی داشتند و در همین اواخر سال 1371 که به تبریز تشریف آورده بودند جهت دیدار به منزل آیةالله غروی رفته بودند.

پشتیبان امت حزب الله

آیةالله غروی در همه تند بادهای روزگار پناهگاه و پشتیبان امت حزب الله تبریز بودند و در طول هشت سال دفاع مقدس، تقویت کننده رزمندگان و مخصوصا لشکر همیشه پیروز و خط شکن 31 عاشورا بودند و با آن کهولت سن در مراسم های سپاه و بسیح و اعزام حضور می یافتند.

آیةالله غروی حدود دو دوره در مجلس خبرگان حضور داشتند و تا آخذ عمر شریفشان امام جمعه موقت شهر تبریز بودند.

اجازات

آیةالله غروی اجازات اجتهاد از اساتید معظم خود از جمله مرحوم آیةالله العظمی آقا ضیاءؤالدین عراقی، مرحوم آیةالله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم آیةالله العظمی آقا سید محمد حجت کوه کمری (رضوان الله تعالی علیهم) دریافت کرد.(2)


1- - خاطرات و مصاحبه از آیةالله غروی .
2- - گنجینه دانشمندان، جلد 3، ص 310 .

ص:95

آثار

از آیةالله آقا شیخ عبدالحسین غروی آثار گوناگونی به اقتضای زمان به جای مانده که عبارتند از:

1 - کتاب اسلام و شیعه به زبان فارسی مطبوع در تبریز در سال 1363 قمری.

2 - کتاب تقریرات افادات مرحوم آیةالله العظمی حجت.

3 - اصول و فقه.

4 - مصلح جهانی یا مهدی موعد (عج).

5 - اخلاق (1).

عروج

این عالم ربانی و فقه صمدانی پس از عمری نزدیک به یک قرن خدمت و جهاد و مبارزه و سیر و سلوک الی الله و تدریس و پرورش انسانهای عالم و دانشمند و کمک به حوزه های علمیه و تقویت مساجد و محافل فرهنگی و دینی در بامداد روز چهارشنبه 20 آذر 1374 هجری شمسی مطابق با هفتم رجب 1415 هجری قمری بر اثر سکته قلبی در سن 87 سالگی در بیمارستان امام خمینی تبریز دار فانی را وداع گفت و به ملکوت اعلی پیوست.

با ارتحال جانگداز این فقیه جلیل القدر شهر تبریز روز چهارشنبه یکپارچه تعطیل شد و مردم در تکایا و محلات و خیابانهای اصلی شهر به عزاداری پرداختند. از طرف نمایندگی ولی فقیه و امام جمعه و استانداری آذربایجان شرقی با صدور اطلاعیه ای به مناسبت وفات آیةالله حاج شیخ عبدالحسین


1- آثار الحجه، جلد 2، ص 231 .

ص:96

غروی روز چهارشنبه را در استان آذربایجان شرقی تعطیل و به مدت سه روز عزای عمومی اعلام کردند، پس از مراسم تشییع آن عالم فرزانه پیکر مطهرش به شهر مقدس قم انتقال یافت و در قبرستان وادی السلام به خاک سپرده شد.

مراسم های مختلفی در تبریز و قم و تهران و شهرهای دیگر برگزار شد و از آن عالم الهی تجلیل به عمل آمد و همچنین از سوی رهبر معظم انقلاب حضرت آیةالله خامنه ای به مناست ارتحال آن عالم فرزانه پیام تسلیتی صادر شد که با درج آن پیام این گفتار مختصر پایان می یابد:

پیام رهبر معظم انقلاب

بسمه تعالی

حضرت آیةالله شیخ مسلم ملکوتی امام جمعه محترم تبریز.خبر رحلت آیةالله حاج میرزا عبدالحسین غروی (رحمةالله علیه) موجب تأثر و اندوه اینجانب گردید ایشان یکی از علماء بزرگ تبریز و از یاران و از دوستان صمیمی این جانب بودند فقدان ایشان بی شک ضایعه ای بزرگ است، اینجانب رحلت آن بزرگوار را به همه مردم مؤمن و غیور و هوشمند و همیشه در صحنه آذربایجان و شهر پیش رو و مقاوم تبریز خصوصا به علمای اعلام روحانیون و فضلای آن خطه علم پرور بالاخص به برادر محترم و خانواده معلم ایشان تسلیت می گویم و رحمت و فضل الهی را برای ایشان مسئت می نمایم.

سید علی خامنه ای

24 / 9 / 1373

ص:97

ص:98

ص:99

ص:100

ص:101

احمد ابن اسحاق قمی (سفیر نور) / عبدالکریم پاک نیا

سفیر امامت

احمد ابن اسحاق محدث بزرگوار قرن سوم از چهره های درخشان شهر قم است که مورد عنایت امام زمان (علیه السلام) خویش قرار گرفت. او عالمی جلیل القدر فقیهی پرهیزگار نماینده و مورد اعتماد ویژه امام عسکری (علیه السلام) در شهر قم بود.

افزون بر آن مرجعیت دینی ویژه ای نیز در قم داشت، حتی زمانی متولی اوقاف و روزگاری هم کارگزار پیشوای یازدهم شد، احمد به عنوان دوست خصوصی و محرم راز امام عسکری (علیه السلام) و رابط بین حضرت و شیعیان قم بود. او وجوهات جمع آوری شده را در سفرهای متعدد به حضور امام (علیه السلام) تقدیم می کرد. همچنین برای تحصیل علم و کمال از محضر پیشوایان معصوم مسافرتهایی به سامره و ناحیه حجاز داشته است. او به محضر سه امام (امام جواد و امام هادی و حضرت عسکری (علیه السلام)، نیز نائل آمد. معجزاتی را از آن بزرگوار مشاهده کرد و جواب نامه هایی هم از طرف آن حضرت (که اصطلاحا توقیع گفته می شود) دریافت داشت (1).

برای شناخت شخصیت احمد بن اسحاق ناچاریم تأملی در عصری که وی در آن زندگی می کرد و فعالیت های حضرت عسکری علیه السلام داشته باشیم چرا که حضرت مهمترین تأثیر را در افکار و آرمان های وی داشت.

آن حضرت با وجود سخت ترین تدابیر امنیتی و فشارهای سیاسی از هیچ کوششی در راه انجام وظیفه خطیر امامت فرو گذاری نمی کرد. از جمله فعالیت های آن حضرت می توان به تربیت انسان های کار آمد اشاره کرد. امام (علیه السلام)


1- - رجال شیخ طوسی، اصحاب امام علیه السلا، ص 427، و رجال نجاشی، ص 91، شماره 225 .

ص:102

با اقدامات سری، بین شیعیان مناطق مختلف ارتباط ایجاد می کرد و از طریف نمایندگان و سفراء و اعزام پیک ها و نامه ها به آنان، در نگهبانی از شریعت آسمانی می کوشید. شیخ طوسی (قدس سره) در کتاب رجالش حدود صد نفر را نام می برد که با حضرت ارتباط داشته، از یاران و شاگردان برجسته اش محسوب می شدند که یکی از آنان احمد ابن اسحق است(1).

خاندان بزرگ

بسیاری از خویشاوندان از اصحاب ائمه (علیه السلام)، از محدثین بزرگ و مؤلفین برجسته بوده و از ائمه هدی (علیه السلام) روایات بسیاری نقل کرده اند که در کتاب های معتبر حدیث از جمله در کتب اربعه و سایر کتاب های روایتی به چشم می خورد(2) اجداد و آباء این مرد پر تلاش و ممتاز قمی در شهر کوفه سکونت داشته و از طایفه مشهور و معروف اشعری بوده اند، جد چهارم احمد بن اسحاق، احوص بن سائل اشعری در سال (121 ق) در قیام زید فرزند امام زین العابدین (علیه السلام) شرکت کرد و فرماندهی سپاه او را بر عهده گرفت و بعد از شهادت زید مثل دیگر یاران زید دستگیر شد. بعد از چهار سال حبس، در زندان حجاج، با شفاعت برادرش عبدالله، آزاد شد و همراه برادرش به قم هجرت کرد و در این شهر اقامت گزیده، طایفه بزرگ شیعیان اشعری را بنیان نهادند(3)

پدر نیکوکار

اسحاق بن عبدالله بن سعد از راویان مورد اعتماد و محدثان عادل قم است. او به محضر امام صدق و امام کاظم (علیه السلام) شرفیاب شد و از محفل الهی شان توشه برچیده است. بزرگان علم رجال از او به نیکی یاد کرده و به دالتش


1- - رجال شیخ طوسی، اصحاب امام علیه السلا، ص 427، و رجال نجاشی، ص 91، شماره 225 .
2- - منتهی الامال، ج 2، ص 413 .
3- - احمد بن اسحاق، امین امامت، ص 15 .

ص:103

تصریح نموده ند، بنابر نظر شیخ طوسی، اسحاق بن عبدالله دارنده کتابی بوده است. احمد ابن زید، محمد بن ابی عمیر، علی ابن بزرج و افرادی دیگر از اسحاق - که تا قبل از سال 183 هجری زنده بوده است روایت نقل کرده اند(1)

برای شناخت این خاندان به روایتی از امام صادق علیه السلام اشاره می کنیم. عیسی ابن عبدالله قمی، یکی از افراد ممتاز خاندان اشعری ملاقاتی با حضرت صادق علیه السلام داشت. امام بعد از استقبال گرم، میان دو چشم عیسی را بوسید و فرمود: «عیسی از ما اهل بیت است» یکی از حاضران پرسید: عیسی از اهل قم است، است؛ چگونه می تواند از شما اهل بیت علیها سلام باشد؟ حضرت در پاسخ فرمود: عیسی ابن عبدالله، مردی است که زندگی و مرگ او با زندگی و مرگ ما در آمیخته است.

احمد ابن اسحاق در محضر حضرت هادی علیه السلام

بعضی مواقع که احمد با زحمات زیاد از قم به سامراء می آمد، به علت پیش آمدها و موانع سیاسی و...، نمی توانست به حضور حضرت هادی علیه السلام شرفیاب شود. روزی نزد امام علی آم د و از دوری راه و کم سعادتی خویش گلایه کرد و پرسید: آقای من! من بعضی وقت ها می توانم به حضور شما رسیده، بهره مند شوم ولی گاهی هم از این فیض محروم می شود. زمانی که نتوانستم به حضور شما بیایم، از چه کسی پیروی کنم؟ امام علیه السلام فرمود: این ابو عمر و عثمان ابن سعید نائب اول امام زمان (عج) مورد اعتماد من است. هر آنچه او برای شما بگوید: از طرف من می گوید و هر چه به شما برساند، از جانب من می رساند(2). البته ارجاع احمد ابن اسحاق بن عثمان ابن سعید توسط امام علیه السلام به خاطر ملاحضات زمانی و موقعیت سیاسی بود.


1- - معجم الرجال الحدیث، ج 3، ص 77 .
2- - بحار، ج 51، ص 324، ج 1؛ باب 16 (هذا ابو عمر و الثه الامین ما قاله لکم ففی بقوله).

ص:104

محرم راز حضرت عسکری علیه السلام

چنانکه گفتیم احمد ابن اسحاق از نزدیکترین یاران امام عسکری علیه السلام نیز محسوب می شد و با اینکه در شهر قم می زیست امام علاقه اش ه ائمه او را از قم به سامراء می کشانید به این ترتیب از دریای کمالات یازدهمین کوکب فروزان امامت توشه ها برگرفت. او به عنوان محرم اسرار امام از برخی رازها آگاه می شد که یکی از آنها خبر ولادت با سعات حضرت بقیةالله الاعظم (ارواحناه فداه) است که امام عسکری علیه السلام توسط پیک ویژه خویش احمد را از تولد فرزندش آگاه ساخت. متن نامه حضرت با دست خط مبارک خویش خطاب به احمد ابن اسحاق، چنین گفت:

«فرزند ما متولد شد. باید آن را از دیگران پوشیده بداری زیرا ما به جز دوستان نزدیک خویش کسی را از آن آگاه نکرده ایم و ما دوست داشتیم که به تو خبر دهیم تا خداوند تو را به وسیله این خبر خوشحال گرداند، همان طور که ما هم خوشحال شده ایم(1)

و السلام

جانشین حضرت عسکری (علیه السلام)

در اثر اختناق سیاسی که از سوی حمکرانان عباسی اعمال می شد، موضوع جانشینی بعد از حضرت عسکری (علیه السلام) در هاله ای از ابهام قرار داشت و غیر از دوستان مورد اعتماد کسی از آن آگاه نبود، شیعیان در این باره از احمد ابن اسحاق که نماینده حضرت بود، سؤالاتی کردند و او برای اینکه در این باره اطلاعات بیشتری کسب کند و جانشین حضرت را با چشم خود ببیند، عزم سفر کرد و در شهر سامراء به محضر حضرت عسکری علیه السلام شرفیاب شد. قبل از


1- - بحار، ج 51، ص 16، ص 77 .

ص:105

اینکه لب به سخن بگشاید و در مورد جانشین سؤال کند، امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود:

«ای احمد ابن اسحاق! خداوند متعال از اول خلقت آدم تا امروز زمین را خالی از حجت قرار نداده است و تا قیامت هم خالی نخواهد گذاشت؛ حجتی که به واسطه او گرفتاری ها از اهل زمین دفع می کند و به سبب او باران نازل می شود و به میمنت وجود وی برکات نهفته در دل زمین را آشکال می سازد.»

احمد پرسید: یابن رسول الله! حجت خدا بعد از شما کیست؟ حضرت به درون خانه رفت و لحظه ای بعد کودکی سه ساله را که رخسارش همچون ماه شب چهارده می درخشید، در آغوش گرفته، بیرون آورد و فرمود:

«ای احمد ابن اسحاق! اگر در نزد خداوند متعال و ائمه اطهار (علیه السلام) مقامی والا نداشتی، فرزندم را به تو نشان نمی دادم، این کودک هم نام و هم کینه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و همین کودک است که زمین را بعد از آنکه از ظلم پر شد پر از عدل خواهده کرد. ای احمد ابن اسحاق! فرزنذدم همانند خضر و ذوالقرنین است. به خدا سوگند او غیبتی خواهد داشت و در زمان غیبت غیر از شیعیان ثابت قدم و دعا کنندگان در تعجیل فرجش کسی اهل نجات نخواهد بود.

احمد از امام (علیه السلام) پرسید: سرورم! آیا نشانه ای هست که مطمئن شوم این کودک همان قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است؟ در این هنگام کودک لب به سخن گشود، گفت: انا بقیةالله فی ارضه و المنتقم من اعدائه فلا تطلب اثرا بعد عین یا احمد بن اسحاق.» من آخرین حجت خدا بر روی زمین ام و از دشمنان او انتقام خواهم گرفت. ای احمد وقتی حقیقت را با چشم خود دیدی،

ص:106

دیگر نشانه ای مخواه.

احمد از اینکه توانسته بود هم پاسخ سؤال خویش را دریافت کند و هم آخرین سفیر خداودن را مشاهده کند چهره اش از شادی بسیار شگفته شد. فردای همان روز با اشتیاقی افزونتر به دیدار امام عسکری (علیه السلام) شتافت و پاسخ بقیه سؤالات خویش را دریافت کرد(1)

سیمای احمد در دیدگاه امام زمان (عج)

حضرت ولی عصر (عج) در موارد گوناگونی این فقیه فرزانه را مورد عنایبت قرار داد. ابو محمد رازی می گوید: به اتفاق احمد بن ابی عبدالله برقی در محله عسکر بودیم(2) که پیک ویژه حضرت امام زمان علیه السلام از طرف ایشان نزد ما آم د و بعد از اینکه چند نفر از یاران امام علیه السلام را نام برد، خطاب به ما گفت؟ حضرت می فرماید: همه این افراد و احمد ابن اسحاق مورد اعتماد ما هستند (3) همچنین در نامه ای که از ناحیه مقدسه حضرت قائم (صلوات الله علیه) به عنوان احمد ابن اسحاق صادر شد، عباراتی در تأئید وی به چشم می خورد از جمله این که حضرت فرموده بود: خداوند نگهدار تو باشد و ترا پاینده بدارد. نامه ات به همراه ضمیمه اش به من رسید... ای احمد ابن اسحاق خدا تو را رحمت کند... خداوند توفیقات تو را افزون گرداند (4).

در نگاه دانشمندان

شیخ طوسی (385 - 460 ق) می نویسد: احمد ابن اسحاق قمی مورد اعتماد ماست. او مقامی بزرگ دارد و از یاران نزدیک امام حسن عسکری علیه السلام است. احمد که پیشوای علمای قم بود. بارها به محضر ائمه معاصرش مشرف شد و مسائل دینی اش را از آنها پرسید(5)


1- - بحارالانوار، ج 52، ص 23، ج 16 (با تلخیص) .
2- - عسکری منطقه ای نظامی در شهر سامراء بود که امام هادی و امام حسن عسکری علیه السلام در زمان زمامداران عباسی مجبور به سکونت در آن منطقه بودند .
3- - رجال کشی، ص 466، شماره 432 .
4- - مهدی موعود، ترجمه علی دوانی، ص 1078 .
5- - رجال و فهرست شیخ طوسی، اصحاب امام جواد و امام عسکری علیه السلام .

ص:107

این شهر آشوب، یکی دیگر از نظریه پردازان علم رجال است، وی می نویسد: احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعری قمی از نزدیکان امام یازدهم علیه السلام بود و به افتخار دیدار حضرت صاحب الزمان علیه السلام نائل آمد (1).

ابو العباس نجاشی، متوفی 450 ق و یکی از اعلام نامدار امامیه معتقد است: احمد ابن اسحاق قمی رابطه بین شیعیان قم و ائمه بود. وجوهات مردم را پیش آنان می برد و پاسخ مسائل شرعی را هم گرفته، به شیعیان می رساند او از امام جواد و حضرت هادی علیه السلام روایت دارد و یکی از یاران ویژه حضرت امام عسکری علیه السلام به شما می آید(2).

هدیه حضرت مهدی (عج)

محمد ابن حمد قمی نامه ای به ناحیه مقدسه حضرت مهدی عج نوشت و در ضمن آن یادآؤر شد که احمد بن اسحاق قمی می خواهد همراه من به سفر حج برود و به هزار دینار نیاز دارد، اگر صلاح بدانید این مبلغ پول را به عنوان قرض به احمد بپردازم تا پس از به جای آوردن مراسم و بازگشت به دیار خویش قرضش را بپردازد. امام علیه السلام در جواب چنین مرقوم فرمود: این مبلغ را به عنوان هدیه به او می دهیم و پس از بازگشت از زیارت خانه خدا نیز مبلغ دیگری به او خواهیم داد(3).

بهترین شهروند قمی و شوق وصال یار

سعد ابن عبداله اشعری یکی از محدثین نامدارد شیعه می گوید: سؤالات زیادی را یادداشت کرده بودم تا از احمد ابن اسحاق بپرسم: زیرا او بهترین همشهری من و نزدیکترین دوست امام حسن عسکری علیه السلام بود. وقتی به دنبال


1- - معالم العلماء، ص 14 .
2- - رجال نجاشی، ص 91، شماره 225 .
3- - رجال کشی، ص 466 .

ص:108

او رفتم. معلوم شد به قصد سفر به سامراء از شهر خارج شده است. بی درنگ به راه افتادم، در بین راه او را ملاقات و علت دیدار او را بیان کردم و گفتم طبق معمول پرسشهایی آورده ام که جواب بگیرم. وی در حالی که از این دیدار خوشحال بود. به من گفت: خوب شد آمدی همراهم باش. زیرا من به شوق دیدار مولایمان حضرت عسکری علیه السلام به سامراء می روم و سؤالاتی در رابطه با تأویل و تنزیل قرآن دارم. با هم برویم و پاسخ هایمان را از منبع وحی بگیریم؛ زیرا اگر به محضر آقا برسی، با دریایی از شگفتی های تمام ناشدنی و غرائب بی پایان روبرو خواهی شد.

وقتی وارد سامراء شدیم، یک راست به منزل امام عسکری علیه السام رفتیم و بعد از کسب اجازه یکی از خدمتگزاران ما را به داخل منزل راهنمایی کرد.وقتی وارد شدیم، صحنه ای دیدیم که رخسارش مانند ماه شب چهارده می درخشید و کودکی روی زانویش نشسته بود که در شکل و زیبایی به ستاره مشتری شباهت داشت. موس سرش از دو سو تا بنا گوش می رسید و میان آن باز بود، مانند الفی که در بین دو واو قرار گیرد.

به حضرت سلام کردیم. آقا که مشغول نوشتن نامه بود، با مهربانی جواب فرمود و ما را به حضور پذیرفت.

داستان صد و شصت کیسه پول

احمد ابن اسحاق امانت های ارسالی را که شامل صد و شصت کیسه درهم و دینار ممهور به نام صاحبانشان بود و در داخل یک کیسه بزرگ قرار داشت. به محضر حضرت تقدیم کرد. امام عسکری علیه السام رو به کودک کرد و فرمود: فرزندم! هدایای دوستان و شیعیانت را تحویل بگیر. کودک لب به سخن

ص:109

گشود، عرضه داشت: آقای من! آیا سزاوار است دست های پاکم را به این هدایای آلوده که حلال آن به حرامش مخلوط شده است دراز کنم؟

امام علیه السلام به احمد فرمود: ای فرزند اسحاق! محتویات کیسه را خالی کن تا فرزندم (مهدی علیه السلام) حلال را از حرام جدا کند. احمد کیسه ها را یکی پس از دیگری بیرون آورد و آن کودک آنها را با نام صاحب سکه و محل سکونت مقدار سکه ها، چگونگی به دست آوردن آن مال و علت حلال و حرام بودنش را مشخص فرمود. در این میان مهر کیسه ها را می شکست و احمد که آنها را باز می کرد همان طور می یافت که آن کودک فرموده بود تا اینکه کیسه ها تمام شد...

امام عسکری علیه السلام فرمود: راست گفتی فرزندم! آنگاه حضرت خطاب به احمدن گفت: ای پسر اسحاق! تمام این پولها را جمع کن و به صاحبانشان برگردان و یا سفارش کن به آن ها برسانند. ما نیازی به آن ها نداریم، فقط پارچه آن پیرزن را بیاور! احمد که آن پارچه را در خورجین جا گذاشته بود، خواست به بیرون از خانه برود و آنرا بیاورد، امام عسکری علیه السلام رو به من کرد و فرمود: ای سعد! تو برای چه آمده ای؟ عرض کردم احمد مرا به زیارت شما تشویف کرد. حضرت فرمود: مسائلی را که می خواستی بپرسی، چه شد؟ گفتم: آقا! همچنان بدون جواب مانده اند. فرمود: از نور چشم من سؤال کن و به کودک خردسال اشاره نمود.

من سؤالهایم را مطرح کرده و جوابهای کافی از او گرفتم، تا اینکه وقت نماز رسید، در این موقع امام عسکری علیه السلام با فرزند گرامی اش برخاسته، آماده نماز شدند. من نیز از خدمت آن ها اجازه گرفته، بدنیال احمد بن اسحاق رفتم. وقتی او را پیدا کردم دیدم گریه می کند. پرسیدم چرا گریه می کنی؟ گفت: پارچه امانتی را که امام علیه السلام از من خواست گم کرده ام. گفتم ناراحت نشو، برو واقعیت را به حضرت بگو. او رفت و لحظه ای بعد در حالی که صلوات می فرستاد و

ص:110

شادی در صورتش موج می زد، برگشت. پرسیدم چه شد؟ گفت: پارچه امانتی زیر پای امام پهن بود و حضرت روی آن نماز می خواند(1).

شخصیت علمی

احمد ابن اسحاق افزون بر اینکه امین، ئوکیل و سفیر حضرت عسکری علیه السلام بود و بعد از ایشان نمایندگی امام زمان علیه السلام در شهر مقدس قم را بر عهده داشت به عنوان یک محدث راستگو و مورد اعتماد دانشمندان امایه مشهور است بنا به نقل «معجم رجال الحدیث» او در سلسله اسناد 67 روایت قرار گرفته است و روایاتش در کتب حدیث شیعه مثل کتب اربعه و «غیبت» شیخ چیره دستی در علم حدیث و احکام که مرجع خاص و عام بود و مردم برای حس مسائل دینی به او رو می آوردند، سفرهای متعددی به عراق و حجاز داشته که در این سفرها مسائل مختلف کلامی، علوم قرآن ی و اطلاعات تاریخی را از ائمه آموخته بود و اطلاعات جامعی در این زمینه ها داشت(2).

موقعیت علمی و مرجعیتش مقبولیت همگانی داشت و روزی محمد ابن ابی العلاء و یحیی ابن محمد که از دانشمندان شیعه بودند، در بحث تاریخی اختلاف پیدا کردند و بعد از مجادله و بحث های طولانی تصمیم گرفتند برای حل مسئله و یافتن حقیقت به احمد ابن اسحاق قمی که از یاران برجسته امام دهم و یازدهم علیه السلام بود، مراجعه کنند.

آن دو به قم سفر کرده، به منزل احمد ابن اسحاق رفتند، امد پاسخ صحیح را به صورتی بیان کرد که آن دو اظهار کردند: حمد و شکر خداوند را که تو را در دسترس ما قرار داد(3).

روایت ها و سؤال و جواب های این محدث عالیقدر از حضور ائمه علیه السلام به


1- - بحارالانوار، ج 52، ص 80، ح 1 (با تلخیض) و مهدی موعود، ص 649 .
2- - معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 40 .
3- - «فلما تصافحنا قال لخیر لحا قک بی قلت الشوق ثم العاده فی الاسئله».

ص:111

قدری اهمیت دارد که امروزه مدرک فقهی، فقهای بزرگ شیعه محسوب می شود.

تألیفات

او نتیجه آموخته هایش از ائمه طاهرین علیه السلام را در قالب کتاب های متعدد و در موضوعات مختلف جمع آوری کرد که بعنوان نمونه می توان از کتاب 1 - »علل الصوم» 2 - «علل الصلوة» 3 - «مسائل الرجال» نام برد.

اساتید

احمد ابن اسحاق از مکتب دانشمندان عصرش استفاده کرد و از آنان حدیث نقل کرد از جمله، عبدالله ابن میمون، زکریا ابن آدم، زکریا ابن محمد یا سر خادم و دیگر محدثین که در کتاب های معتبر شرح مفصل ان بیان شده است.

شاگردان احمد ابن اسحاق

1 - احمد ابن ادریس قمی «ابو علی اشعری» (متوفی؛ 306 ه ق)

احمد سرآمد فقها و محدثان امین امامیه در نیمه دوم سده سوم هجری و از اصحاب امام حسن عسکری است و حضرت با عنوان «معلم» از وی یاد کرده است.

کلینی و تلعکبری از شاگردان برجسته اش به شمار می آیند.

نامش در سند بیش از دویست و هشتاد حدیث به چشم می خورد و معروفترین اثر احمد ابن ادریس، کتاب «نوادر» است(1).

2 - احمد ابن علی بن ابراهیم

از راویان مورد اعتماد است و شیخ صدوق روایت های فراوان با استناد به او


1- - معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 36 .

ص:112

نقل می کند.

3 - احمد بن محمد بن عیسی اشعری

فقیه و محدث نامدار قم بود و به توفیق دیدار با امام رضا، امام جواد و امام عسکری علیه السلام دست یافت. دانشمندان علم رجال نه تنها از وسعت اطلاعو مهارتش در حدیث خبر می دهند بلکه قداست نفس و عظمت روحش را می ستایند، نامش در سند بیش از دویست و بیست و نه حدیث قرار دارد، آثار فراوانی چون «التوحید، المتعه، فضل النبی، فضائل العرب و کتاب المنسوخ و...) از احمد ابن محمد بجا مانده است(1).

4 - حسین بن محمد اشعری قمی

بزرگان علم رجال او را ثقه و مورد اعتماد دانسته اند. کتاب «نوادر» از اوست و کلینی روایات فراوانی را با استناد به وی نقل کرده است.

5 - سعد بن عبدالله اشعری

ابو القاسم سعد بن عبدالله بن ابی خلف اشعری بزرگ فقهای شیعه در نیمه دوم قرن سوم و معاصر با حضرت عسکری علیه السلام، عالمی مورد اعتماد و والامقام بود. در سلسله سند نزدیک به 1142 حدیث قرار دارد و چهل اثر (سی و هفت کتاب وی در اعیان الشیعه یاد شده است) از او به جا مانده است.

«بصائر الدرجات» معروفترین نوشته سعد بن عبدالله به شمار می رود.

6 - سهل بن زیاد آدمی رازی، عبداله بن جعفر حمیری، عبدالله بن عامر اشعری، علی بن ابراهیم قمی، علی بن سلیمان زراری، محمد بن حسن فروخ صفار، محمد بن عبدالجبار قمی، و محمد بن یحیی عطار قمی از دیگر شاگردان احمد هستند که در کتب معتبر به تفصیل از آنان یاد شده است(2).


1- - معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 304 .
2- - مدرک، احمد بن اسحاق «امن امامت» ص 64 .

ص:113

شخصیت اجتماعی

احمد وکیل ائمه در شهر قم بود و تبلیغات دامنه داری در دفاع از اهل بیت علیه السلام انجام می داد. پاسخگوی مسائل فقهی و اعتقادی مردم بود. وجوهات آنان را جمع آوری می کرد و به محضر امام عسکری علیه السلام می رسانید، در مورد موقوفات اقدامات لازم را انجام می داد و برای اینکه فعالیت هایش را در کانونی متمرکز کند، به دستور امام در قرن سوم ه ق شروع به ساخت مسجد مهمی کرد. که به مسجد امام حسن عسکری علیه السلام معروف است این مسجد امروزه یکی از بناهای قدیمی به شمار می آید و سالهاست که شیعیان مخلص برای اقامه نماز، عزاداری و مراسم مذهبی - اجتماعی از آن استفاده می کند.

ادیب الممالک فراهانی در قصیده ای طولانی این مسجد را توصیف کرده است و بخشی از ابیاتش چنین است:

ای فلک لاجورد، گر بزمین بنگری *** تن به تواضع دهی، سر بسجود آوری

ور فلک آرد بطاق، مهر و مه اندر نطاق *** کوفته بر این رواق، رأیت پیغمبر

از حسن عسکری علیه السلام ماند بجا این بنا *** معنی ام القری، زاده شاه غری

مسجد امام حسن عسکری علیه السلام در مراسم های مختلف همچون ایام اعتکاف و غیره مملؤ از انسان های وارسته و خداجو می شود و از زمان های گذشته تا به حال همیشه علمای بزرگ و متقی مانند آیةالله اراکی در این مسجد که شبستان های متعدد دارد امامت نموده اند.

ص:114

افول ستاره قم

ستاره تابناک قم بعد از یک عمر تلاش در راه احیاء ارزشهای اسلامی و معنویات ائمه اطهار علیه السلام، خبر رحلت خویش را همراه با کفن از حضرت ولی عصر (عج) دریافت کرد، شیخ ابو عمر و کشی می گوید: ابو عبدالله بلخی طی نامه ای که به من نوشت از حسین ابن روح قمی سخن به میان آورد و از جمله در آن نامه نوشته بود که حسین ابن روح می گویدج احمد ابن اسحاق نامه ای به ناحیه مقدسه امام زمان علیه السلام نوشت و اجازه خواست که به حج برود. حضرت نیز به وی اجازه داد و پارچه ای هم برایش فرستاد. احمد وقتی پارچه را دید گفت: امام علیه السلام خبر مرگ مرا داده است و هنگام بازگشت از سفر حج در حلول سر پل ذهاب در گذشت (1) و به این ترتیب احمد بن اسحاق در حدود سال های 260- تا 263) در استان کرمانشاه دیده از جهان فرو بست و مقبره اش امروزه در کنار شهر زیارتگاه شیفتگان اهل بیت علیه السلام شده است(2).

نمونه هائی از روایات احمد ابن اسحاق

اشاره

به عنوان حسن ختام روایاتی چند از احمد بن اسحاق را می آوریم.

ایمان حضرت ابی طالب علیه السلام

1 - عن اسحاق بن جعفر عن، ابیه علیه السلاتم، قال: قیل له: انهم یزعمون ان ابا طالب کان کافرا فقال: کذبوا کیف کون کافرا و هو یقول: الم تعلمو وجدنا محمدا نبیا کموسی خط فی اول الکتب(3)

اسحاق ابن جعفر از پدربزرگوارش، حضرت صادق علیه السلام نقل کرد که به آن


1- - رجال کشی، 466 .
2- - گفتنی است که در مورد وفات احمد ابن اسحاق در میان رجال شناسان اتفاق نظر وجود ندارد بعضی از روایات دلالت می کند که وفات او در زمان حیات حضرت امام حسین عسکری علیه السلام اتفاق افتاد و خبر فوت، دفن و کفن وی توسط آن حضرت بود که تحقیق آن از عهده این نوشتار خارج است و همچنین در مورد محل دفن وی بعضی ها معتقدند که در منطقه طبس می باشد علاقه مندان را به منابع مفصل مراجع کنند .
3- - اصول کافی، ج 1، ص 373، ح 29 .

ص:115

حضرت عرض شدا آن ها (مخالفین ما) گمان می کنند حضرت ابو طالب کافر بود: فرمود: دروغ می گویند، چگونه او کافر است در حالی که می گوید: مگر نمی دانند که ما محمد را مانند موسی پیغمبر یافته ایم که در کتاب های نخستین و قبل از ما نامش نوشته شده است (1)،

نام های نیک خداوند

2 - عن ابی عبدالله علیه السلام فی قول الله عز و جل «و لله الاسماة الحسنی فادعوه بها» قال: نحن والله الاسماء الحسنی التی لا یقبل الله من العباد عملا بمعرفتنا.

امام صادق علیه السلام (در رابطه با آیه شریفه که می فرماید: خدا را نام های نیکوست او را به آنها بخوانید) فرمود: به خدا سوگند آن نام های نیکو ما هستیم که خدا عملی از بندگان نپذیرد مگر آن که همراه با شناخت ما باشد (2).

3 - عن ابی عبدالله علیه السلام: قال: ما زار مسلم اخاه المسلم فی الله و لله الا ناده الله عز وجل: ایها الزائر طبت و طابت لک الجنة(3).

امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ مسلمانی نیست که از برادرش مسلمانش به خاطر خدا دیدن کند مگر آنکه خداوند می فرماید: ای زائر خوش باش و بهشت گوارایت باد.

خوشبخت ترین انسان

4 - عن ابی عبدالله علیه السلام قال: (قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال الله عز و جل: ان من اغبط اولیائی عندی عبدا مومنا ذاحظ من صلاح، احسن عبادة ربه و عبدالله فی السریرة، و کان غامضا فی الناس فلم یشر الیه بالاصابع و کان رزقه کفافا، فصبر علیه فعجلت به المنیه، فقل تراثه و قلت


1- - اصول کافی، ج 1، ص 373، ح 29 .
2- - اصول کافی، ج 1، ص 111، باب نوادر توحید، ح 4 .
3- - اصول کافی، ج 2، ص 142، ح 10 .

ص:116

بواکیه (1).

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خداوند می فرماید: رشک برانگیزترین دوستانم نزد، من بنده مؤمنی است که بهره ای از شایستگی دارد و عبادت پروردگارش را نیکو انجام می دهد. مرا در نهان عبادت می کند و در میان مردم گمنام است. با انگشت به او اشاره نمی شود، روزیش به قدر کفاف است و بر آن صبر می کند، مرگش زود می رسد و میراث و گریه کننده هایش اندک هستند.


1- اصول کافی، ج 2، ص 114، ح 6 وسائل الشیعه، ج 1، ص 77 .

ص:117

ص:118

ص:119

ص:120

ص:121

میرزا علی آقا شیرازی (واعظ وارسته) / غلام رضا گلی زواره

اشاره

حاج میرزا علی آقا شیرازی ؛ فاضل مشهور، ادیبِ محقق، فقیه فرزانه، طبیب صاحب نفس و سرآمد عارفان عصر خویش بوده اند و استاد شهید مطهری وی را «نهج البلاغه مسلم» می دانست.

آنچه که به زندگی این شخصیت بزرگ امتیاز خاصی یم دهد، حالات ویژه اخلاقی و تأثیر آن بر رادمردانی چون شهید مطهری و دیگر انسانهای جویای تهذیب نفس است. افکار میرزا در علوم متداول آن زمان تحول آفرید، وی مبنای درس اخلاق و جلسات وعظ خویش را بر محور نهج البلاغه قرار داد و گروه کثیری از شهرهای مختلف، حتی عتبات عالیات در محضرش گرد آمدند.

دوران کودکی

«محمد قاسم شیرازی» چهره شناخته شده و تاجر معتبر شیراز به شمار می رفت(1). بعد از وفات حاج علی اکبر فرزند محمد قاسم شغل پدر را پی گرفت، اما مدتی بعد اشتیاق به تحصیل او را به نجف اشرف رساند. البته در نجف نیز فعالیتهای تجاری را ادامه داد.

کشش درونی و همنشینی با اهل دانش سبب شد تا حاج علی اکبر سعادت حضور در مکتب دانشورانی گرانمایه، چون علامه مولا حسین بن محمد اسماعیل اردکانی، معروف به فاضل اردکانی (1235 - 1305 ه.ق) راه یابد(2).

حاج علی اکبر پس از فراغت از تحصیل، پژوهشی را در روایات و احادیث انجام داده و کتاب معروف «شرح الاربعین حدیثا فی فضیلة الصلوة علی النبی و


1- - نقباء البشر فی اعلان قرن الرابع عشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 4، ص 1488 .
2- - الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 13، ص 70 مؤلف «الذریعه» مکان این تلمذ را معین ننموده ولی سید مصلح الدین مهدوی ضمن آن که حاجی علی اکبر شیرازی را در جمله فاضلان معرفی کرده، می افزاید نامبرده نزد مولی محمد حسین کاظمینی در نجف تحصیل نموده است، اما چون فاضل اردکانی در نجف حوزه درسی نداشته شاید حاج علی اکبر سید نجف تا کربلا را طی می نموده تا در جوار بارگاه حضرت امام حسین (ع) از مقامات علمی استادش بهره مند گردد .

ص:122

آله صلی الله علیهم اجمعین» را نوشت. این کتاب ضمن تأیید کمالات علمی این بازرگان اهل فضل، گویای علاقه وی به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) نیز هست(1).

اولین مکتب درسی علی در خانه تشکیل شد و نخستین معلم پدرش بود، حاج علی اکبر برای تربیت چنین فرزندی از جان و دل کوشید (2) و سرانجام در سال 1304 ه.ق جان به جان آفرین تسلیم کرد(3). بعد از فوت پدر، آیت الله میرزا حسین شیرازی که این خانواده را به خویب می شناخت، سید عبدالله نثقة الاسلام را قیم و وصی وی قرار داد.(4)

استادان

حاج میرزا علی آقا در سال 1316 ه.ق راهی اصفهان شد و بخشی از تحجصیلاتش را در مدرسه نیم آورد - واقع در انتهای بازار بزرگ اصفهان - گذراند.

جاذبه معنوی مدرسان این مدرسه، خصوصا آقا سید محمد باقر درچه ای، موجب شده بودتا علی به این مکان روی آورد. مرحوم درچه ای یکی از علما و فقهای مشهور اصفهان بود. به طوری که پس از درگذشت آیت الله سید اسماعیل صدر در کاظمین (1338 ه.ق) اهالی اصفهان و برخی نقاط ایران به ایشان


1- - الذریعه، ج 13 ص 70، تذکرة القبور، ص 436.
2- - الذریعه، ج 13 ص 70، تذکرة القبور، ص 436.
3- - تذکرة القرور، ص 436.
4- - طبیب جسم و جان، ص 37.

ص:123

رجوع کردند(1).

و بزرگانی چون مرحوم آیت الله بروجردی و شهید مدرس نزد وی شاگردی کرده اند.

زمانی که حاج میرزا علی آقا از مکتب آیت الله درچه ای استفاده می کرد، دو نام آور عرصه اندیشه آخوند ملامحمد کاشی و جهانگیر خان قشقایی مشغول تربیت شاگردان در میدان حکمت و فلسفه بودند، نیم قرن فلسفه ملا صدرا را در اصفهان تدریس می کردند. مرحوم آیت الله بروجردی آخوند کاشی را مجتهد در معقول و منقول معرفی کرده است و م یگویند : هنگام شب و سحر ذکر ملکوتی «یا سبوح» «یا قدوس» از حجره این حکیم بلند بود و شخص موثقی خاطر نشان ساخته است. احساس می نمودم درختان با این ذکر گویی با وی هم نوا می باشند(2). فیلسوف، فقیه و حکیم ربانی جهانگیر خان قشقایی استاد دیگر حاج میرزا علی آقا است که حاج شیخ عباس قمی از وی به عنوان عالم جلیل و فاضل نبیل و صاحب مهارت در معقول، منقول و عرفان یاد کرده است(3).

حاج میرزا علی آقا در بوستان شیخ اسدالله قمشه ای (1297 - 1334 ه.ق) که بهاری کوتاه داشت، گشت و گذاری کرد و ذهن مشتاق خود را از رایحه دانش و تقوای این مرد الهی، عطر آگین ساخت(4).

شیخ عبدالحسین محلاتی (1270 - 1312 ه.ق) (5) بود و در مدرسه صدر اصفهان دروس خارج را تدریس می نمود، یکی دیگر از اساتید حاجی میرزا علی آقا بود(6).

آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی (1292 - 1381 ه.ق) مرجع عظیم الشأن قرن اخیر دراصفهان، به دلیل تسلط بر منابع، تشریح مبانی فقه و


1- - شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج 3، ص 302.
2- - مصاحبه با آیت الله حیدر علی محقق، مجله حوزه، شماره 53 ص 51 - 52.
3- - فوائد الرضویه، حاج شیخ عباس قمی، ج اول، ص 88.
4- - علوم و عقاید (بررسی در عقاید مذهبی، سیاسی و فلسفی) ابراهیم جواهری، ص 8.
5- - زندگینامه شیخ انصاری، ضیاء الدین سبط الشیخ، ص 218.
6- - تاریخ شهر سامراء، و شمه ای از زندگی آیت الله بروجردی، سید مصلح الدین مهدوی ص 112.

ص:124

اصول با زبانی رسا و قابل فهم، حوزه درسی گرم و پر رونقی داشت و یکصد نفر در آن حضور می یافتند حاج میرزا علی آقا شیرازی علاوه بر آنکه از شاگردان برجسته آیت الله بروجردی محسوب می شد، رابطه ای تنگاتنگ با آن فقیه داشت و استادش از همت عالی، علو طبع و حالات اخلاقی وی بر خویشتن می بالید.

حاج میرزا علی آقا شیرازی مباحثی، چون فقه، اصول، رجال و درایه را نزد حاج آقا میرزا کمال الدین ابوالهدی کرباسی (متوفی 1356 ه.ق) که عالمی فقیه و زاهدی مجتهد بود، فرا گرفت(1).

شیخ محمد حکیم خراسانی گنابادی اصفهانی، از مفرسان و حکمای معاصر است که بعد از درگذشت آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی، استاد مسلم فلسفه در اصفهان بود. شهید مطهری می نویسد : «حاج میرزا علی آقا از نظر سنی با حکیم خراسانی تفاوت چندانی نداشته و با معظم له و حاج آقا رحیم ارباب دوستی در کمال صمیمیت داشته اند اما با توجه به اینکه فلسفه را از بزرگسالی تحصیل کرده به احتمال زیاد از محضر دوست صمیمی اش بهره مند شده است(2). چون حاج میرزا علی آقا از دوران نوجوانی به آموزش طب علاقه داشت و احساس می کرد با فراگیری آن می تواند خدمتی به جامعه انجام دهد، به محضر حاج میرزا محمد باقر حکیم باشی (متوفی 1327 ه.ق) از اطباء معروف راه یافت(3).

حاج میرزا علی آقا شیرازی که مدتی از جوار باراه مقدس مولای متقیان دور مانده بود، نگاه مشتاقش همیشه راه نجف را می کاوید، گویی این ندا از نجف گوشش را نوازش می داد :

گرفتم این که ز ما چند گاه ماندی دور *** دوباره باز به آغوش ما در آیی زود


1- - مجله حوزه سال چهاردهم، شماره 83، ص 36.
2- - خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری، ص 617، پاورقی .
3- - تذکرة القبور، ص 67 - 68.

ص:125

هنگامی که وی وارد نجف شد، حوزه های علمیه این شهر در اوج شکوه و مزین به وجود فقیهانی فرخنده و فرزانگانی والا مقام بود.از شخصیت هایی که حاجی به محضرشان شتافت و از اندوخته های علمی آنان استفاده کرد، شیخ الشریعه اصفهانی (1266 - 1339 ه.ق) (1). ملا محمد کاظم خراسانی (1255 - 1329 ه.ق) و سید محمد کاظم یزدی (1248 - 1337 ه.ق) که از مفاخر شیعه و استونه های عظیم فقاهت به شمار می آیند، می توان نام برد.

احتمال قوی حاج میرزا علی در سال 1323 ه.ق به اصفهان عزیمت نمود، و خود می گوید : «در جریان مشروطه خواهی به اصفهان آمدم(2)...»

غواص اقیانوس علوی

موقعی که حاجی به اصفهان قدم نهاد، با تلاش علما و استادان حوزه علمیه که شهید آیت الله مدرس در دین آنان چون ستاره ای می درخشد، آرامش نسبی به اصفهان بازگشته بود. حاج میرزا علی آقا با کمال فروتنی و به رغم توانایی های علمی، در اصفهان به امور بازرگانی مشغول شد تا آن که روزی به درس نهج البلاغه مرحوم مدرس حاضر شد. شهید مدرس وقتی وی را دید، چون از سوابق علمی حاجی آگاهی داشت، به او گفت : «آقا حیف است، با آن کمالات، به چنین اموری بپردازید. مسیر خودتان را عوض کنید و به تجارتِ آخرت روی آورید، و به این ترتیب حاجی گام در مسیر جدید گذاشت. آری نسب نامه تدریس نهج البلاغه در حوزه های علمیه ایران به شهید مدرس می رسید و حاجی این تبارنامه را روشن می کند و فراگیری این کتاب را مدیون مدرس می داند، زیرا وی سپس از تذکر مدرس به تدریس و کاوش در آثار علمی و نیز ارشاد مردم از طریق و عظ و خطابه روی می آورد (3).

حاج میرزا علی آقا چنان در اقیانوس نهج البلاغه به غواصی پرداخت که


1- - در مورد وی بنگرید به کتاب ملا فتح الله اصفهانی شیخ شریعت، محمد علی محمدی .
2- - مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص 159.
3- - مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص 160.

ص:126

گویی با نهج البلاغه زندگی می کرد.

استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری می نویسد : «قبل از برخورد با وی این کتاب (نهج البلاغه) را نمی شناخت ... یک نهج البلاغه مجسم بود. مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود. برای من محسوس بود که روح این مرد با روح امیرالمؤمنین پیوند خورده و متصل شده است(1)...»

و در جای دیگر می نویسد :

«نهج البلاغه به او حال می داد و روی بال و پر خود می نشاند و در عوالمی که ما نمی توانستیم درک کنیم، سیر می داد. جمله های این کتاب ورد زبانش بود و به آنها استشهاد می نمود. غالبا جریان کلمات نهج البلاغه بر زبانش با جریان اشک از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود(2)...»

وقتی آیت الله سید محمد رضا خراسانی، رئیس حوزه علمیه وقت اصفهان، از حاجی خواست برای طلبهای مدرسه، مباحث اخلاقی مظرح کند، به تدریس نهج البلاغه روی آورد. او وقتی سخن می گفت، تسلط و تبحّرش آشکار می شد(3). یکی از شاگردانش، سید رضا سیادت موسوی می گفت :

«غیر ممکن بود حاجی لب به سخن بگشاید و از نهج البلاغه چیزی بر زبان نیاورد (4)

آیت الله سید اسماعیل هاشمی نیز گفته است :

«آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی از بزرگ علمایی است که در میان اهل علم و همه مردم قداست وافری داشت در همان اوقات نخستین که برای تحصیل علوم دینی به اصفهان آمدم، از محضر این بزرگمرد استفاده می کردم به خصوص که در خطب


1- - عدل الهی، شهید مطهری، ص 251.
2- - سیری در نهج البلاغه، ص 10 و 11.
3- - طبیب جسم و جان، ص 60 - 61.
4- - طبیب جسم و جان، ص 90.

ص:127

و بیان نهج البلاغه تخصصی خاص داشتند و قطع نظر از تبحر در ادبیات و خطب شریف، آن معنویتی که در خطبه ها نهفته بود، از سیمای این انسان وارسته مشاهده می گردید (1)

استاد مهدی خلف زاده که از سال 1324 ه.ق در درس نهج البلاغه حاجی شرکت می نمود و هم حجره ایشان بود، از انقلاب درونی استاد در حال شرح نهج البلاغه سخن گفته است(2). عالمان بزرگی مانند شیخ جواد جبل عاملی و سید روح الله خاتمی نیز در درس و تفسیر نهج البلاغه این عارف متعبد شرکت نموده اند. از حالت روحانی استاد وتأثیر بخشی بر خلق و خوی شاگردان سخن گفته ند(3).

آیت الله محمد واعظ زاده خراسانی که در سال 1327 ه.ش حاجی را در اصفهان دیده، می گوید : یکبار او را در بیت آیت الله برجردی (در قم) دیدم. فرمود : سید رضی در نهج البلاغه خطبه ها را تقطیع کرده و دارم قطعات حذف شده را جمع می کنم و متوجه شده ام که این تقطیعات گاه مخل مقصود است(4).

این عالم عامل غیر از نهج البلاغه تفسیر قرآن، شرحی کبیر و شرح نفیسی را درس می گفت. او به کتب روایی نیز نظر خاصی داشت و طلاب را به مطالعه آنان تشویق می کرد. گر چه از اهل معقول به شمار می رفت ولی حکمت و فلسفه تدریس نکرد و در تدریس سایر علوم از اندیشه های حکیمان بی بهره نبود. در ادبیات عرب و ادبیات فارسی در بین متأخرین از نوادر بود و علم طب خود را خوب می دانست. شهید مطهری می نویسد : «این مرد در عیناین که فقیه (درحد اجتهاد) و حکیم و عارف و طبیب و ادیب بود و در بعضی قسمت ها ؛ مثلا طب قدیم و ادبیات طراز اول بود و قانون بوعلی را تدریس می کرد. از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت سید الشهداء (ع) بود (5).


1- - طبیب جسم و جان، ص 42.
2- - طبیب جسم و جان، ص 80.
3- - مجله حوزه، سال سوم، شماره مسلسل 165 (گفتگو با آیت الله جبل عاملی) و مجله پیام انقلاب، شماره 72 ص 24 .
4- - سرگذشتهای ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری، ج 3، ص 35 .
5- - عدل الهی، ص 252، پاورقی .

ص:128

جلال الدین همایی می گوید قسمت معالجات قانون ابو علی سینا را خدمت مرحوم، حاج میرزا علی آقا شیرازی فرا گرفتم (1).

معرفت و تربیت

یکی از فرزانگانی که به محفل نورانی این عالم ربانی راه یافت، شهید آیت الله مطهری است. وی در تابستان سال 1321 ه.ش یعنی چهار سال پس از اقامت در قم ایشان به اصفهان رفت، با این مرد بزرگ آشنا شده و از محضرش استفاده کرد. این آشنایی تبدیل به ارادت زیاد از سوی وی و لطف استاد از طرف آن مرد بزرگ شد. به طوری که بعدها حاج میرزا علی آقا به قم می آمد و در حجره شهید مطهری اقامت می گزید و علمای بزرگ در آنجا با ایشان دیدار داشتند(2) و آن متفکر شهید درک محضر این استاد را از ذخائر گرانبهای عمر خود می دانست و حاضر نبود با هیچ چیزی معاوضه کند(3).فقیه عارف، حکیم و ادیب معاصر آیت الله حاج آقا رحیم ارباب (1297 - 1396 ه.ق) از شاگردان خاص حاج میرزا علی آقاست، وی به آقا رحیم احترام بسیاری می گذاشت و در اصفهان به نماز جمعه او حاضر می شد(4).حسن نیت و خلوص از سراسر وجود این دانشمند گرانمایه نمایان بود(5). آیت الله سید روح الله خاتمی (متوفی 1367 ه.ق) در این باره می گوید :

«در مدرسه صدر اصفهان از استادانی استفاده کردم که از حیث مقام اخلاق، زهد و عرفان معروف بودند و یکی از آنها حاج میرزا علی آقا شیرازی است که از ابتدا با ایشان مانوس شدم و استفاده هایی از محضرش کردم. شرح شمسیه و قسمتی از نهج البلاغه را نزدشان خواندم و اساسا با هم مأنوس بودیم و ایشان به حجره من می آمدند و می رفتند(6).


1- - همایی نامه، ص 23.
2- - عدل الهی، ص 25.
3- - سیری در نهج البلاغه، مقدمه .
4- - طبیب جسم و جان، ص 61.
5- - کیهان فرهنگی، آذر 65، ص 33.
6- - مجله پیام انقلاب، شماره 72، ص 25.

ص:129

استدا سید جلال الدین همایی (1287 - 1359 ه.ق) یکی دیگر از پرورش یافتگان برجسته حوزه درسی و تهذیب حاج میرزا علی آقاست. رابطه این استاد و شاگرد نیز به مرور زمان به اشتیاق و ارادت متقابل مبدل شد. استاد منوچهر قدسی می نویسد :

«مرحوم همایی به حاجی عشق و ارادتی مالا کلام داشت و تا او آخر عمر آن مرحوم هر گاه به ایشان بر می خورد، عاشقانه و صداقانه می گفت : دلم می خواهد یک بار دیگر قانون را در خدمت شما دوره کنم. از استعداد حاجی سخن ها داشت (1).

وقتی همایی در تابستان از تهران به اصفهان می آمد، با حاجی دیدار تازه می کرد و این ملاقات همه افاضه و استفاضه بود(2).

آیت الله احمد فیاض (متولد 1324 ه.ش) این توفیق را به دست آورد تا در اصفهان از محضر پر فیض حاج میرزا علی آقا شیرازی بهره مند شود. وی می گوید : حجره ایشان در جوار حجره من بود. نهج البلاغه تدریس می نمود و افراد زیادی در درسش شرکت می کردند. در زهد، تقوا و حالات معنوی شهرت داشت و چون به نماز می رفت و طلبه ها متوجه می شدند، به وی اقتدا می نمودند. با وجود آن که در علوم متعدد صاحب نظر و متبحر بود، ولی جنبه اخلاقی وی این توانایی ها را تحت الشعاع قرار می داد. آیت الله فیاض، مدرس پاک سیرت و بدون پیرایه ای است که در نهایت سادگی و قناعت زندگی می کرد و از مدرسان مشهور حوزه علمیه اصفهان به شمار می رود(3).

آیت الله مشکوة (متوفی 1369 ه.ش) شاگرد مبرز حاجی میرزا علی آقاست که بسیاری از کمالات را نزد وی آموخته. آیت الله مشکوة او که در اصفهان و نجف تحصیلات خویش را تکمیل کرده بود، در زادگاهش «خمینی شهر» مدرسه ای تأسیس کرد و به تربیت طلاب دینی پرداخت. وی در


1- - رساله شعوبیه، جلال الدین همایی .
2- - مجله پیام انقلاب، شماره 72، ص 4.
3- - مجله حوزه، سال سوم، دی ماه 1365، شماره 18، ص 36.

ص:130

مشکلات درسی به اهل بیت توسل می جست(1). آیت الله شیخ جواد جبل عاملی می گوید : خدمت حاج میرزا علی آقا که مرد مذهبی بود، درس تفسیر قرآن و نهج البلاغه می رفتم که واقعا کم نظیر بود و برای کسانی که این جلسات علمی را درک نکرده اند، تصورش مشکل است. آنچه می گفت، از دل بر می خاست و بر دل می نشست(2). از دیگر شاگردان مرحوم حاج میرزا علی آقا، می توان حاج شیخ عبدالرحیم ملکان (متولد 1302 ه.ش)، آیت الله سید اسماعیل هاشمی (متولد 1333 ه.ق)، مرحوم حسین عماد زاده (متوفی 1369 ه.ش) (صاحب تألیفات متعدد در شرح حال اهل بیت (علیهم السلام)، استاد فضل الله ضیاء نور (متوفی 1604 ه.ق) و پروفسور علی شیخ الاسلام (متولد 1302 ه.ش) نام برد.

احیای آثار

حاج میرزا علی آقا شیرازی به موازات تدریس، از کاوش در منابع قرآنی، روایی و نیز آثار سلف غافل نبود و ضمن تلاشهای علمی به ارزش والای «تفسیر تبیان» پی برد و پس از تحقیق و تفحص و تصحیح علمی و چاپ اصلاح شده این اثر نفیس را عهده دار شد. در این راستان از اهتمام آیت الله سید محمد حجت کوه کمری و جهد برخی شاگردان فاضل خود از جمله حسین عماد زاده، حاج آقا رحیم ارباب و جلال الدین همایی بهره برد و سرانجام تفسیر تبیان شیخ طوسی در سال 1365 (ه.ق با چاپ سنگی در دو مجلد رحلی انتشار یافت(3).

احیاء انتشار کتاب «زادلمعار» علامه مجلسی و تصحیح و منقح نمودن این کتاب ارزشمند نیز به عهده حاج میرزا علی آقا شیرازی بود که با هزینه مرحوم روغنی زاده بازرگانی خیر در سال 1324 ه.ش به چاپ رسید.


1- - مصاحبه با آیت الله مشکوة، مجله حوزه، سال ششم، شماره 31، ص 53 - 54.
2- - مجله حوزه، شماره 15، ص 26 - 27.
3- - بیست مقاله، آیت الله رضا استادی، ص 211.

ص:131

همچنین کتاب «من لا یحضره الطبیب» مربوط به زکریای رازی نیز پس از تحقیق لازم به ضمیمه کتاب برء الساعة (بهبودی آنی) با دستیاری آقا جمال الدین معارف پرور به زیور طبع آراسته کرد(1).

اخلاق و رفتار

حاج میرزا علی نسبت به ارشاد و هدایت جامعه احساس وظیفه می کرد و بر فراز منبر به موعظه حاضران می پرداخت. از این رو محضر مرحوم آقا سید علی نجف آبادی (متولد 1287 ه.ق) و آیت الله حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی (متوفی 1384 ه.ق) بهره برد(2). وقتی که مرجع عالیقدر - آیت الله بروجردی - جهان تشیع تصمیم گرفت کلاسی اخلاقی در حوزه علمیه قم برگزار کند، با وجدو آن که اشخاص برجسته ای در قم بودند، حاج میرزا علی آقا را که با مراتب فضل و کمالش از قبل آشنایی داشت برای این منظور به قم فراخواند(3).

طهارت روح، قداست نفس و صفای ضمیرش سبب شد تا آوازه اش حتی عتبات عالیات بپیچید. شهید مطهری درباراش می گوید :

«یکی از بزرگترین اهل معنایی است که من در عمر خود دیده ام (4)

آیت الله فاضل لنکرانی در وصف وی گفته است. مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی ... انصافا اخلاقی علمی و عملی متجسم بود و هر کس که با ایشان برخورد می کرد، تحت تأثیر و جاذبه او قرار می گرفت. مدتی هم از محضر ایشان از نظر اخلاق استفاده کردیم(5).

از عوامل عمده توفیق حاجی در رسیدن به کمالات معنوی انجام فرائض دینی، عبادات و مستحبات و پرهیز از محرمات، مداومت بر ادعیه و زیارات


1- - مؤلفات و مصنفات ابوبکر محمد بن زکریای رازی، دکتر محمود نجم آبادی، ص 71.
2- - مجله پیام انقلاب، شماره 72، ص 17.
3- - شهید مدرس ماه مجلس، از نگارنده ص 54.
4- - گفتارهای معنوی، شهید مطهری ص، 120.
5- - مجلسه پیام انقلاب، شماره 90، ص 25.

ص:132

بود، در مدرسه صدر چون به نماز می ایستاد، با وجود اینکه می خواست در اختفا نماز بخواند و از امامت جماعت پرهیز داشت، هنوز در رکعت اول بود که صحن و ایوان مدرسه از نمازگزار پر می شد(1).

شهید مطهری می گوید : این پیرمرد با حالی عجیب سوره و الفجر را می خواند. وقتی به این آیه می رسید ؛ «و جی ء یومئذ بجهنم» دیگر منقلب می شد و اشکهایش می ریخت، درست مثل مرغی که پرپر بزند(2).

حاجی به دنیا اعتنایی نداشت، اما حالات زاهدانه او را از وضع محرومان غافل نمی کرد و رسیدگی به دردمنان جزو برنامه هایش بود(3). اقشار گوناگون مبالغی را به عنوان سهم امام به وی می دادند ولی در مسیر بین محل درس تا منزل همه پولها را به نیازمندان می داد و چون به خانه می آمد، دیگر دیناری در جیبش نبود (4). وقتی مشغول تدریس شد گاه در باغچه مدرسه صدر و روی خاکها می نشست. خانه مسکونیش به عیالش که از سادات بود، تعلق داشت (5). آیت الله میرزا اسد الله جوادی گفته است : وقتی حاجی از مشهد بازگشت و به دیدنش رفتیم، در خانه ای محقر ساکن بود که درب اتاقهایش شیشه نداشت و با کاغذ جای قاب شیشه ها را پوشانیده بودند. سر انجام دردهای جانگداز در گذرگاههای دشوار وادی ایمن به کمین نشستند و بدن نحیف این پیر پارسا را دربند بستر گرفتار ساختند با آشکار شدن هلال ماه جمادی الاول که مقارن با اوایل فصل زمستان بود، اندک اندک ستاره فروزان فضیلت در چهار دواری خانه محقرش محصور شد تا آنکه در بین الطلوعین روز یکشنبه هفدهم دیماه سال 1334 ه.ش مطابق با 24 جمادی الاول 1375 ه.ق تن خاکی را به خاک باز پس داد و میهمان عرشیان شد (6). پیکرش را با احترام فراوان از اصفهان به قم انتقال داده، بنابر وصیتش در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه (س) و مزار شیخان، ضلع جنوبی شرقی دفن کردند. (7).


1- - مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص 159 و سیری در نهج البلاغه مقدمه .
2- - تفسیر سوره فجر و قیامت، شهید مطهری، ص 29.
3- - روزنامه رسالت، شماه 2778، شماره 1376 / 6 / 5.
4- - طبیب جسم و جان، ص 88.
5- - علوم و عقاید، ابراهیم جواهری، ص 8.
6- - لمعاتی از شیخ شهید، ص 15 و تاریخ حکما و عرفای متأخرین صدر المتألهین، منوچهر صدوقی، ص 83.
7- ناصح صالح، غلمرضا گلی زواره، ص 229.

ص:133

ص:134

ص:135

ص:136

ص:137

سعد بن عبدالله اشعری (استاد محدثان) / علی اکبر رضایی

مقدمه

در طول تاریخ حیات بشر، ستارگان علم و معرفت از افق هستی طلوع کرده اند و با نور خود انسانها را به طریق هدایت رهنمون شده اند.

ستارگانی که دانش را از منبع الهی فرا گرفتند و برای حفظ و بشر آن تلاش فراوان از خود نشان دادند. پاداش این تلاش و جهاد جاودانگی دین و ماندگاری یاد و اثر آنهاست. دانشمندان قم بیشترین نقش را در میان این گروه بزرگ ایفا کرده اند، زیرا قم به عنوان محل پرورش استعدادها و مهد انتشار حدیث بارها مورد ستایش ائمه (علیهم السلام) قرار گرفته است (1)، و بین آنان اشعریان نمونه راویان نور بوده اند.

اشعریان که پس از سرکوبی قیام ابن اشعث و سخت گیری حجاج بر علیه شیعیان کوفه به قم کوچیدند، در ترویج مذهب تشیع کوشش فراوان کردند به طوری که شمار محدثان اشعری که با امامان معصوم (علیهم السلام دیدار کرده، از آن بزرگواران حدیث شنیده اند، به بیش از یکصد تن می رسد (2).

سعد بن عبدالله اشعری کیست؟

ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعری قمی، ملقببه شیخ الطائفه، از محدثان بزرگ شیعه(3) در قرن سوم هجری بود(4). وی مدتی در بغداد سکونت داشت(5) اما احتمالا اقامت دائمی اش در قم بود (6).

سعد اشعری دوران امامت امام حسن عسکری (علیه السلام و دوران غیبت صغری و حضرت صاحب الزمان (عج) را درک کرد. پدرش نیز از راویان و محدثان شیعه بود، اما رجال شناسان از او با عنوان «محدث قلیل الحدیث» یاد کرده اند(7).


1- - اقتباس از مقدمه کتاب «من لا یحضره الفقیه» ج 1.
2- - دائرة المعارف تشیع، ج 2، ص 198 زندگی برخی از این ستارگان پرفروغ در همین مجموعه «ستارگان حرم» آمده است .
3- - رجال نجاشی، ج 1 ص 401.
4- - الاعلام، ج 3 ص 83.
5- - هدیة العارفین، ج 5 ص 384.
6- - از سلاله سعد بن عبدالهل در قرن اخیر بزرگانی مانند ملا محمد باقر اشعری، عبدالله اشعری و ملا محمد طاهر اشعری، از اساتید امام خمینی و مدفون در زرند ساوه .
7- - حاوی الاقوال، ج 1، ص 409.

ص:138

فعالیتهای علمی

اشعری به تحصیل دانش و جمع آوری حدیث اشتیاق زیادی داشته و همت بلندش برای کسب معارف او را بر آن داشت تا ضمن سفر به شهرهای مختلف از علوم دانشمندان بهره گیرد.

اساتید

سعد از محضر بزرگان حدیث بهره مند گشته. او استادان متعدد داشته است که عبارتند از :

1 - ابو علی حسن بن عرفه عبدی بغدادی (متوفی 257 ه' ق) ادیب و محدث و صاحب آثاری در حدیث و ... از جمله کتاب الجزء است وی در سال 257 در سامراء در گذشت.(1)

2 - ابو جعفر محمد بن عبدالملک دقیقی واسطی (متوفی 266 ه' ق) او ساکن بغداد بود و تا زمان مرگش به کسب حدیث پرداخت(2).

3 - ابو حاتم محمد بن ادریس رازی (متوفی 277)

محمد در شهر ری به دنیا آمد. او به عراق و شام و مصر و شهرهای روم سفر کرد و در فهم حدیث و شناخت سند تبحر یافت. آنگاه به جمع آوری روایات و بررسی رجال آن پرداخت. آثاری نیز از وی در زمینه های تفسیر و فقه بر جای مانده است(3).

استادان شیعی اشعری

1 - ابو مقاتل سیل دیلمی (نقیب ری)

او راوی از امام هادی (ع) و مؤلف کتاب «الاحتجاج فی الامامة» مشتمل


1- - معجم المؤلفین، ج 3، ص 245.
2- - تاریخ بغداد، ج 2 ص 346.
3- - معجم المؤلفین، ج 9، ص 35.

ص:139

بر حدیث و بحثهای کلامی است(1).

2 - ابومقاتل ضریر

از شاعران بزرگ عصر خود بود، او قصیده مشهور ری درباره حسن بن زید که در طبرستان قیام کرد (250 - 270) و به حکومت رسید سرود(2)

3 - احمد بن محمد بن خالد برقی (متوفی 274 یا 280 ه' ق)

راوی بزرگ و معروف شیعی و از اصحاب امام جواد و امام هادی (ع) بود و در قم سکونت داشت. احمد نزدیک به یکصد کتاب قهی، تاریخی، انساب و رجال و غیره تألیف کرد(3).

4 - علی بن مهزیار

5 - ابراهیم بن مهزیار

6 - ابو ایوب مکی

شمار محدثانی که سعد اشعری از آنها روایت نقل کرده، به بیش از 34 نفر می رسد(4).

شاگردان

اشاره

تربیت شاگردان بزرگ از فعالیتهای دیگر سعد بود. او عمر خود را در راه به دست آوردن حدیث و سخنان و علوم امامان معصوم (ع) سپری کرد و برای حفظ و نشر آن به تشکیل محافل علمی و حوزه های فرهنگی روی آورد. در این مجامع علمی به گفت و شنود حدیث و تبادل اندیشه ها پرداخت، عاشقان فقه جعفری و علوم علوی را تربیت کرد، کثرت شاگردان و تألیفات فراوان او از وجود چنین حوزهایی خبر می دهد. از میان شاگردان اشعری می توان به این افراد اشاره کرد :

1 - ابوالحسن علی بن حسین بن بابویه قمی (متوفی 329 ه' ق)


1- - طبقات اعلام الشیعه، ج 1، ص 134.
2- - طبقات اعلام الشیعه، ج 1، ص 134.
3- - معجم رجال الحدیث، ج 2 ص 261.
4- - معجم رجال الحدیث، ج 8، ص 74.

ص:140

پدر شیخ صدوق بود. فرزنداش، جعفر بن محمد بن قولویه واحمد بن داوود قمی از جمله شاگردان او بودند و از وی حدیث نقل کرده اند. ابوالحسن نزدیک به صد کتاب تألیف کرد(1).

2 - محمد بن یعقوب کلینی (متوفی، شعبان 329 ه' ق)

اهل ری و از بزرگان فقهای شیعه بود و کتابهای «کافی» (9 جلد) «تعبیر الرؤیا و الرجال» از آثار اوست. کلینی بعد از وفات در «باب الکوفه» به خاک سپرده شد. قبر او در بغداد زیارتگاه شیعیان است(2).

3 - جعفر بن محمد بن قولویه قمی

استاد شیخ مفید و راوی موثق و در فقه حدیث از بزرگان شیعه بود. درباره او گفته اند : «هر ه مردم به فقاهت و علم توصیف شوند، او برتر از همه آنهاست». «کامل الزیارات از جمله آثار اوست(3).

4 - احمد بن محمد بن یحیی عطار

احمد از پدرش محمد بن یحیی، عبدالله بن جعفر حمیری و سعد بن عبدالله روایت نقل کرده است. او استاد شیخ صدوق بود و دانشمندانی چون تلعکبری و غضائری از او حدیث نقل کرده اند(4).

5 - ابویعلی حمزه بن قاسم علوی عباسی

راوی، از محمد بن اسماعیل برمکی و جعفر بن محمد فزاری و صاحب کتابهای حدیثی است. کتاب «المنتخبات» اثر استادش، سعد بن عبدالله اشعری را روایت کرده است(5).

آثار

مجموعه روایتهای سعد در کتابهای چهارگانه روائی شیعه (التهذیب، الاستبصار، الکافی و من لا یحضره الفقیه) به 1142 مورد می رسد (6)، افزون


1- - طبقات اعلام الشیعه، ج 1، ص 185.
2- - معجم رجال الحدیث، ج 18، ص 50.
3- - طبقات اعلام الشیعه، ج 1، ص 76.
4- - طبقات اعلام الشیعه، ج 1، ص 57.
5- - طبقات اعلام الشیعه، ج 1، ص 123.
6- - معجم رجال الحدیث، ج 8، ص 79.

ص:141

بر آن روایتهایی از او در «بحار الانوار» «وسائل الشیعه» «کمال الدین» و ... ثبت شده است.

وی بیش از 36 عنوان کتاب در موضوعات مختلف (فقه، کلام، تفسیر، رجال و ...) نوشته که تعداد اندکی از این آثار در لابلای کتباهیا روایی و حدیثی موجود است. از جمله «بصائر الدرجات» گویا سعد این کتاب را به پیروی از کتاب بصائر الدرجات تألیف محمد بن حسن الصفار قمی معاصر خود تألیف کرد و موضوع آن هم فضائل و مناقب ائمه اطهار (ع) است. اصل کتاب در دسترس نیست و آنچه که اکنون موجود است، مختصری از آن است که توسط شیخ حسن بن سلیمان حلی، شاگرد شهید اول انتخاب شده است. ذکر این نکته ضروری است که «بصائر الدرجات» مذکور غیر از آن کتابی است که مرحوم علامه مجلسی در «بحار» از آن نقل می کند زیرا منظور از آن کتاب که علامه با رمز (یر) نشان می دهد، بصائر الدرجات تألیف محمد بن حسن صفار قمی است(1). تنها کتابی که تا کنون به صورت مستقل به چاپ رسیده، «المقالات و الفرق» است که به گفته محقق به تازگی نسخه ای از آن به دست آمده و پس از اصلاح، اضافات و توضیحات به زیور چاپ آراسته شده است. وی در این کتاب به بیان فرقهای مختلف شیعی (از زمان حضرت رسول (ص) تا زمان تألیف) پرداخته، ادله و دیدگاههای آنان را طرح و گاه نقد کرده است(2).

فهرست تعدادی از کتابهای سعد به این صورت است

الرحمة، بصائر الدرجات، الضیاء، فرق الشیعه (المقالات و الفرق)، کتاب الرد علی الغلاة، ناسخ القرآن و منسوخه و محکم و متشابهه، فضل الدعاء و الذکر، مناقب، رواة الحدیث، فضل قم و الکوفه،


1- - ماهنامه کوثر، ش 7، ص 76، ص 36.
2- - المقالات و الفرق - مقدمه .

ص:142

الامامة، فضل النبی (ص) و مناقب الشیعه(1).

مناظره های علمی

سعد برای نشر فرهنگ تشیع و نقد مکتبهای غیر شیعی، به برگزاری مجالس بحث ومناظره روی آورد. خود به تشکیل چنین محافلی اشاره می کند و می نویسد :

«اشتیاق فراوانی به جمع آوری کتابهایی مشتمل بر مباحث دقیق داشتیم. علاقه ام به این جهت بود که دانشهای مفید را بیاموزیم و مسائل پیچیده را در نشستهای علمی با مخالفان مطرح سازیم. اعتقاد کامل به مذهب امامیه داشتم. به راحتی و سلامتی و امنیت خود نمی اندیشیدم و بیشتر به نقد دیدگاههای آنان در مبانی ولایت و خلافت پرداخته، از ستمهای پیشوایانشان سخن می گفتم(2)

البته کتابهای سعد که درباره فرقه های مختلف شیعه، مناقب شیعه، الامامة و ... نوشته شده، خود گویای این انست که او اهل بحث، استدلال و مناظره بود.

منزلت روایی

سعد نزد دانشمندان، محدثی معتبر به شمار می آید، شیخ طوسی می نویسد :

«او محدثی جلیل القدر، مورد اعتماد بود، راوی اخبار و نویسنده چندیدن کتاب است(3)

شیخ در کتاب رجال نیز از سعد به نیکی یاد می کند :


1- - رجال نجاشی ج 1 ص 401.
2- - بحار الانوار، ج 52 ص 78.
3- - فهرست طوسی، ص 75.

ص:143

«سعد اشعری از اصحاب امام حسن عسکری (ع) و معاصر آن حضرت بود، اما به روایتش از امام (ع) دسترسی ندارم (1)

و به همین دلیل نام سعد را در ردیف کسانی که از امامان معصوم (ع) روایت نقل نکرده اند، آورده است (2).

نجاشی درباره اش می نویسد :

«ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعری، فقیه و محدثی جلیل القدر و موثق، از بزرگان خاندان اشعری و از استادان آن بود.»

آنگاه نجاشی به فهرست کتابهای او پرداخته، می نویسد :

«سعد حدود 36 تألیف از خود بر جای گذاشت (3)

بسیاری از رجال شناسان همچون کشی (4)، ابن شهر آشوب(5)، علامه مجلسی(6)، علامه حلی(7) و ... نیز از سعد به نیکی یاد کرده اند.

گرایش روایی

در روایایت که سعد نقل کرده است موضوع، تاریخ و فرق برجستگی خاص دارد، البته وی در زمینه فقه تلاش بیشتری صرف کرده است و باید اذعان کرد که در عموم دانشها (فقه، تاریخ، تفسیر، کلام، رجال و ...) مهارت داشته.

برخی از روایات فقهی او را که در کتب فقهی شیعه ثبت شده است، می خوانیم :

در فضیلت نماز امام صادق (ع) به نقل از رسول اکرم (ص) فرمود :

«ما من صلاة یحضر وقتها الا نادی ملک بین یدی الله، ایها الناس قوموا نیرانکم التی اوقد تموها علی ظورکم فاطفؤها بصلاتکم» هر گاه زمان برپایی نماز فرا رسد،


1- - رجال طوسی، ص 431.
2- - رجال طوسی، ص 475.
3- - رجال نجاشی، ج 1، ص 401 اعیان الشیعه، ج 7 ص 225 شهید ثانی در حاشیه بر رجال ابن داوود معتقد است بین علمای شیعه درباره ثقه بودن، بزرگی و دانش او اتفاق نظر وجود دارد .
4- - رجال کش، ص 528.
5- - معالم العلماء، ص 54.
6- - الوجیزه، ص 50.
7- - الخلاصه، ص 78.

ص:144

فرشته ی ندا می دهد این مردم بپا خیزید و با برپایی نماز، آتش هایی را که به وسیله گناهانتان بر افروخته اید خاموش سازید(1)

وجوب جهاد

امام صادق (ع) از قول رسول خدا فرمود :

«جبرئیل بر من نازل شد و گفت : ای محمد هر کس از امت تو در راه خدا بجنگد و در این راه بلایی به او برسد، یا دچار سردردی شود، خداوند برای او ثواب شهادت می نویسد (پاداش شهید به او می دهد)(2)

انواع قتل

امام باقر (ع) فرمود :

«قتل دو گونه است : قتلی که کفاره گناهان است و قتلی که موجب بالا رفتن مرتبه می شود. جنگ نیز دو گونه است، نبرد با کفار برای آنکه به اسلام روی آورند و جنگ با گروهی که به مسلمانان تجاوز کنند(3).

تأثیر روایات اشعری در مبانی و احکام فقه

عمده احادیث موجود در کتابهای حدیث در زمینه احکام عملی دین (اعمال واجب و حرام، مستحب و مکروه) است. البته در فقه شیعه و پذیرش روایات و عمل به مفاد آنها مبتنی بر رعایت قواعد و اصولی است که فقیه و مجتهد بر آنها آگاهی کامل دارد و بر این اساس فقیهان روایاتی را که از لحاظ


1- - التهذیب، ج 2، ص 238.
2- - وسائل الشیعه، ج 15، ص 18.
3- - وسائل الشیعه، ج 15، ص 28.

ص:145

سند و مضمون با عقاید و مبانی فقهی شیعه مغایرت ندارد، می پذیرند و بر پایه آن فتوا می دهند.

با نگاهی گذرا به روایتهای اشعری در می یابیم که وی در نقل روایاتی که مورد استناد فقیهان شیعی قرار گرفته، سهم بزرگی دارد و روایات فراوان او در کتب اربعه افزون بر 770 حدیث است که در کتاب وسائل الشیعه ذکر شده است. بیشتر این روایات از امام معصوم (علیهم السلام) درباره احکام طهارت، صلوة، صوم، حج و ... نقل شده است.

حکومت های عصر اشعری

احتمالا سعد در عراق با شش تن از حاکمان عباسی معاصر بود. نقطه مشترک خلیفه های عباسی با خاندان پیامبر (ص)، فشار بر جامعه فرهنگی، حبس و تهدید و شکنجه ائمه بود. در این میان یاران و شیفتگان علوم ائمه (علیهم السلام) از هر گونه تماس با معادن علم علوی (علیهم السلام) منع می شدند.

شاید به همین دلیل نجاشی می نویسد:

«سعد اشعری از امام حسن عسکری (ع) روایتی ندارد» (1)

از سوی دیگر دوران حیات سعد بن عبدالله اشعری در ایران با دستیابی طاهر سردار ایرانی به حکومت ایالات شرقی جهان اسلام مصادف بود. طاهر که به مأمون در مبارزه با برادرش، امین یاری رساند، حکومت ایالات شرقی اسلام را از جانب خلیقه به دست آورد. او سلسله طاهریان را بنیان گذارد و تا سال 261 بر این نواحی با استقلال نسبی حکومت کرد.

در این عصر بابک خرمدین در آذربایجان و مازیار و حسن بن زید در طبرستان قیام کردند و صفاریان نیز در سیستان قدرت را به دست گرفته، به تدریج هرات و بلخ را در شمال و کرمان و فارس را در غرب تصرف کردند.


1- - رجال نجاشی .

ص:146

آنان در سال 251 ه' ق خراسان را از تسلط طاهریان خارج ساختند و با پیروزهایی در گرگان و طبرستان تمام نواحی شرقی و مرکز یایران را در اختیار گرفتند. آنگاه سامانیان در سال 287 ه' ق سیستان و خراسان را از صفاریان و گرگان و طبرستان را از علویان گرفتند تا مناطق ری و کرمان پیش رفتند(1)

بنابراین سعد بن عبدالله با تنشهای سیاسی واجتماعی در ایران و عراق مصادف بود. با این حال سعد از رسالت خود (نشر حدیث و تألیف کتاب) دست نکشید.

اشعری شیفته ولایت

با بررسی روایتهای سعد به روشنی در می یابیم که او به خاندان اهل بیت (ع) عشق می ورزید. در روایتی خود از این عشق اینگونه سخن می گوید.

«در یکی از جدلهایی که با گروهی از ناصبیها داشتم، سخنان آنها مرا آشفته کرد. تا جایی که گویی جگرم پاره پاره شد(2)

شمار زیادی از روایتهای اوست که در باب عشق و دلبستگی به ائمه (ع) شاهد بر این مدعی است.

او از امام باقر (ع) اینگونه روایت می کند :

«حضرت فرمود : اسلام بر پنج امر استوار است : اقامه نماز، ادای زکات، حج، روزه و ولایت ما اهل بیت، خداوند به جز ولایت در چهار امر دیگر رخصت داده است(3)...»

در حدیثی دیگر از امام کاظم (ع) نقل می کند که :


1- - اطلس تاریخی جهان، ص 276 و 272 و 270.
2- - بحار الانوار، ج 52، ص 78.
3- - خال صدوق، ص 278، وسائل الشیعه، ج 1، ص 23.

ص:147

«فرمودند : خداوند در همه اوقات نماز، این مردم مخالفان عترت را نفرین می کند، زیرا آنان حقوق ما را پایمال و ولایتمان را تکذیب کردند(1)

تألیف کتاب «فرق الشیعه» یا «المقالات و الفراق» هم که به بحث درباره فرقه های مختلف شیعی و جدا کردن آنها از شیعه اثنی عشری می پردازد، نشان دیگری از شیفتگی او به ولایت است. در قسمتی از کتاب می نویسد : «اولین گروه فرقه شیعه، فرقه علی بن ابیطالب (ع) است. یاران آن حضرت در زمان پیامبر نیز به «شیعه» معروف بودند. این گروه که تنها امامت آن حرضت را پذیرفته، از ایشان اطاعت کردند، شخصیتهای برجسته ای مانند مقداد، سلمان، ابوذر و عمار در میانشان بودند. پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص) شیعه به سه گروه تقسیم شدند، فرقه ای از آنان عقیده دارند که علی (ع) امام و پیشوا است و به فرموده خدا و رسول اطاعت از او واجب است و تبعیت دیگران بر مردم جایز نیست کسی که از فرمانهای او اطعت کند به فرمان الهی گردن نهاده و هر که از او سرپیچی کند خدا را عصیان کرده است، زیرا فرستاده خدا او را با همه اسم و نسبش در میان مردم معرفی کرد و زمام مردم را به او سپرد ولایت و دوستی او را واجب گردانید و او را از خود مردم نسبت به ایشان شایسته تر دانست علم رجال و حرام معارف، دین، علوم آثار و غیبی و همه آنچه را که مردم بدان نیازمندند در سینه او به ودیعه گذارد (2)»


1- - وسائل الشیعه، ج 1 ص 123.
2- - المقالات و الفرق، ص 15 - 17.

ص:148

دیدار با ماه و مشتری

دیدار اشعری با امام حسن عسکری (ع) و حضرت حجت (عج) از سوی دانشمندان علم رجال و حدیث مورد توجه و بحث قرار گرفته است. نجاشی معتقد است : اصحاب دیدار او با امام عسکری (ع) را ضعیف دانسته اند(1) و دانشمندی همچون شهید ثانی(2)، آیت الله خویی(3) و ... نیز حدیث دیدار او با امام حسن عسکری (ع) را مورد نقد قرار داده و رد کرده اند.

در این بین دسته ای از دانشمندان همانند، شیخ صدوق(4)، علامه مجلسی(5)، مرحوم مامقانی(6) و شیخ علی نمازی(7) این روایت را پذیرفته اند دلایلی را به این صورت ارائه می کند. راوی حدیث موثق و مورد تأیید رجال شناسان است.

متن حدیث، استدلالهای محکمی درباره اصل ولایت و ائمه (ع) مطرح می سازد و ناگفته پیداست که این پاسخها برگرفته از علوم غیبی است.

مسائل دیگری همچون، بازی کودکانه حضرت ولی عصر (عج) را که به عنوان نقض این حدیث مطرح گردیده، نمی توان پذیرفت، زیرا شواهد فروانی نشان می دهند، امامان معصوم (ع) در کودکی و بزرگسالی، رفتاری همانند انسانهای عادی دارند. به هر حال به این دلیل گروهی از بزرگان به نقل از حدیث پرداخته اند، به گوشه هایی از آن اشاره می کنیم.

سعد بن عبدالله اشعری می گوید :

«با گروهی از ناصبیهای تندرو به بحث نشستم، در جدل سؤالاتشان دشمنی بیشتر از گروههای دیگر بود. من پاسخهای گوناگون به آنان دادم اما همه را رد کردند. حدود 40 سؤال از مسایل مشکل را نوشتم تا پاسخ آنها را از احمد بن


1- - رجال نجاشی، ج 1 ص 401.
2- - اعیان الشیعه، ج 7 ص 225.
3- - معجم رجال الحدیث، ج 8 ص 79.
4- - کمال الدین و تمام النعمة، ص 454.
5- - بحار الانوار، ج 52، ص 79.
6- - تنقیح المقال، ج 2، ص 79.
7- - مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 4، ص 37.

ص:149

اسحاق قمی داناترین دانشمند قم، جویا شوم. او به طرف سامرا حرکت کرده بود، من نیز به راه افتادم و در بین راه ملاقاتش کردم. گفتم : شوق دیدارتان و پاسخ به سؤالهایم مرا تا اینجا کشانیده است. پاسخ داد : برای دیدار با امام حسن عسکری (ع) و طرح سئالهایی درباره قرآن، به سامراء می روم. تو نیز با من باش تا به دیدار حضرت برویم. وقتی به سامرا رسیدیم، احمد بن اسحاق گفت: دیدار مبارکی است، بزودی بر ساحل دریایی می نشینی که عجایب دانشهای فناناپذیر است. آن دریا امام ماست.

آنگاه به سوی منزل امام عسکری (ع) حرکت کردیم و پس از کسب اجازه وارد منزل حضرت شدیم. وقتی وارد اطاق شدیم، امام را دیدیم. درخشش چهره اش که بسان ماه کامل بود، وجود ما را فرا گرفت. کودکی به درخشندگی و زیبایی ستاره بر روی زانوان مبارکش نشسته بود. امام (ع) در حال نوشتن بود، سلام کردیم. ایشان جواد داد و اشاره فرمود که بنشینیم. ساعتی بعد از نوشتن فارغ شده احمد بن اسحاق نزدیک شد و کیسه ای از زیر لباس بیرون آورده در مقابل امام (ع) گذارد. امام حسن (ع) به کودک فرمود : عزیم مُهر هدایایی را که شیعیان و دوستانت فرستاده اند، باز کن.

لبهای کودک مانند غنچه ای شکفت : آیا جایز است دست پاکم به هدایای آلوده و اموالی بزنم که حلال و حرامشان به هم آمیخته شده است ؟

ص:150

امام عسکری (ع) به احمد بن اسحاق فرمود : آنچه در توشه داری، بیرون آور تا حلال و حرام آن را جدا کند...

آنگاه امام رو به من کرد و فرمود :ای سعد ! برای چه آمده ای ؟

- احمد بن اسحاق شوق دیدار شما را به دلم انداخت - پس سؤالهایت که می خواستی بپرسی، چه شد ؟

- آری آن سؤالها نیز هست.

- از نور چشمم بپرس.

از حضرت صاحب الامر (عج) پرسیدم : مولای من و ای فرزند مولایم، چرا خداوند به پیامبرش موسی فرمود : فاخلع نعلیک انک بالواد مقدس طوی (1) کفشهایت را درآورد که اینجا مکانی مقدس است. علمای فریقین گمان می کنند که چون کفشها از پوست حیوان مردار بود، خداوند این چنین فرمود.

حضرت فرمود ؟ هر کس نظری داده، بر موسی (ع) دروغ بسته و نبوت او را نشناخته است. موسی (ع) در آن مکان مقدس با پروردگارش مناجات کرد و گفت : خدایا محبتم را نسبت به تو خالص کرده ام و قلبم را از غیر تو شسته ام

و چون موسی (ع) علاقه بسیاری به اهل و خانواده اش داشت، پروردگار فرمود : اخلع نعلیک اگر دوستی تو با من خالص و قلبت از تمایل به غیر من پاکیزه است، محبت خانواده ات را از دلت بیرون کن.

از امام (ع) درباره تفسیر کلمه کهیعص پرسیدم، فرمود : معنی این حروف از خبرهای غیبی است که خداوند بنده اش


1- - سوره طه، آیه 12.

ص:151

زکریا را بر آن آگاهی داد. سپس آن را بر پیامبر گرامی اسلام (ص) باز گفت. تأویل آن چنین است که روزی زکریا از پروردگارش خواست تا اسمهای پنجگانه را به او بیاموزد. جبرئیل آنها را به او یاد داد و از آن پس هر گاه نام محمد (ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) را به خاطر می آورد، نگرانیش بر طرف می شد اما هر زمان که نام حسین (ع) را به یاد می آورد، روحش پریشان و از دیدگانش اشک سرازیر می شد.

سبب آن را از پروردگار پرسید. جبرئیل به او خبر داد که «کاف» به اسم کربلا اشاره دارد. «هاء» به معنای هلاکت عترت، «یاء »یزید، کسی که به حسین (ع) ستم می کند است. «عین» به معنی عطش و «صاد» به معنی صبر اوست.

زکریا تا سه روز از عبادتگاهش بیرون نیامد و گریست.

سعد می گوید : پرسشهای دیگری را نزد حضرت صاحب الزمان (عج) مطرح کردم و ایشان نیز جواب فرمود. ما چند روزی هم در منزل امام حسن عسکری (ع) ماندیم اما دیگر آن کودک را ندیدم(1).

در مکتب اشعری

درباره مجموعه روایتهای سعد موضوعاتی مختلف یافت می شود اما به نظر می رسد به مسائل اخلاقی و درسهایی همچون ایمان، تقوا، توجه به قیامت و .. عنایت ویژه ای داشته است. وی در حدیثی طولانی به نقل از امام علی (ع) می گوید : بهترین وسیله برای نزدیکی به بارگاه خداوندی چند چیز است :


1- - بحار الانوار، ج 52، ص 79.

ص:152

1 - ایمان به خدا و رسول (ص)

2 - اقامه نماز (نشان شریعت و دین)

3 - ادای زکات (از واجبات الهی)

4 - روزه ماه مبارک رمضان (حافظ انسان از عذاب آخرت)

5 - انجام فریضه حج (برطرف کننده فقر و بازدارنده از گناه)

6 - پذیرش کلمه توحید تنها وسیله کسب قدرت برای تشخیص حق و باطل

7 - رفت و آمد با خویشاوندان (عامل فزونی مال و تأخیر در مرگ)

8 - جهاد در راه خدا

9 - کمک به نیازمندان به صورت پنهانی (محو کننده گناهان و فرو نشاننده غضب الهی)

10 - انجام کارهای خیر (نجات از مردنِ بد، حافظ از پرتگاه) پس صدقه بدهید، زیرا خداوند صدقه دهندگان را یاری می کند.

11 - پرهیز از دروغ، زیرا دروغ در مقابل ایمان قرار دارد. راستگو در ساحل نجات و بزرگواری (سوق دهنده به سوی پرتگاه رسوایی و هلاکت)

12 - گفتار نیک تا بدان معروف گردید و به این وسیله اهل خیر باشید.

13 - امانتداری در مقابل کسی که به شما اعتماد کرده است.

14 - معاشرت با کسانی که ارتباط با شما را قطع کرده اند و چشم پوشی بزرگوارانه از خطای کسی که به شما بدی کرده است (1).

اشعری هم چنین در روایتی از امام باقر (ع) می گوید :

«من کان ظاهره ارجح من باطنه خف میزانه»

اگر ظاهر کسی آراسته تر از باطنش بود، کفه اعمالش در روز قیامت سبک تر است (2)


1- - علل الشرایع، ص 247.
2- - امالی صدوق، ص 379.

ص:153

وفات و مرقد اشعری

سعد بن عبدالله اشعری پس از سالها کوشش در راه تحصیل، تعلیم معارف دین، نشر احکام شریعت و ارشاد مردم در روز چهارشنبه 27 شوال سال 300 (1) ه' ق به دیدار معبود شتافت.

برخی معتقدند که سعد اشعری به هنگام وفات در منطقه «رستم» یا «رستمدار» در نزدیکی استان مازندران (2) حضور داشت (3) اما مرقدش در قم (قرستان شیخان) نزدیک مرقد زکریا بن آدم اشعری و زکریا بن ادریس اشعری قرار دارد(4).


1- - یا سال 299 و یا 301.
2- - لغتنامه دهخدا، ج 7 ص 10599.
3- - الخلاصه، ص 78.
4- مراقد المعارف، ج 1 ص 324 .

ص:154

ص:155

ص:156

ص:157

ص:158

ص:159

آقا شیخ عباس قمی (حدیث اخلاص) / عبدالکریم پاک نیا

اشاره

حاج شیخ عباس قمی ستاره تابناک آسمان علم و فضیلت، محدث و حدیث یگانه دوران حضرت امام خمینی (قدس سره)، - چهل حدیث امام خمینی حدیث اول - محدث قمی از جمله، مشایخ روایت است که امام خمینی (قدس سره) از قم و در یک فضای معنوی به دنیا آمد. پدر بزرگوارش مرحوم کربلائی محمد رضا یکی از علاقه مندان و شیفتگان اهل بیت علیه السلام و مردی پرهیزگار و صالح بود و مادر وی زنی پارسا و مؤمنه بود که سعی تمام در انجام واجبات الهی داشت و یکی از ویژگیهای آن بانوی گرانقدر، اهمیت فوق العاده به نماز اول وقت بود. یقینا یکی از عوامل موفقیت و آینده درخشان این شخصیت بزرگ شیعه، تربیت و نشو و نما در چنین محیطی و توسط چنین مربیانی بوده است. وی دوران کودکی را در جوی آکنده از معنویت و روحانیت پشت سر گذاشته و با عشق و علاقه سرشار به علم و اهل علم تحصیلات مقدماتی خویش را در همان شهر آغار کرد. ادبیات و فقه و اصول را در محضر اشاتید فن و علمای سرشنای آن روز همچون میرزا محمد ارباب قمی و سایر بزرگان آموخت.

عزیمت به حوزه علمیه نجف

بعد از طی مراحل تحصیل در زادگاه خویش، در سال 1316 و در سن 2 سالگی به منظور تکمیل و ادامه تحصیل، عازم حوزه علمیه نجف اشرف گردید و در جلسه درس دانشمندان و مدرسین والا مقام حوزه نجف حاضر اشرف شد. او که تشنه فراگیری علوم و معارف الهی بود خود را از چشمه زلال

ص:160

حقیقت و معنویت حوزه نجف سیراب می کرد.

این جوان سعادتمند در ساحل نجف راه خویش را یافت و و بعد از تحیلات رایج زمان خویش به علوم حدیث متمایل شد و عشق و علاقه خویش را به جمع آوری و نقل احادیث نورانی اهل بیت علیه السلام نشان داد(1).شور و شوق وصف ناپذیر این جوان قمی، وی را به محضر درس استاد حدیث، علامه بزرگوار حاج میرزا حسین نوری قدس سره کشاند او از همان سالها دلبسته استاد خویش گردید وی پیوسته ملازم و همراه استاد خویش بود و در سایه آم وزش های علمی و عملی آن بزرگوار، به مقامات عالی فرهنگی و معنوی رسید و علاوه بر اینکه از اندوخته های علمی و آموزش های عملی استاد ازجمند خویش بهره مند می شد از کتاب خانه ارزشمند و کم نظیرش عملی استاد ارجمند خویش بهره مند می شد از کتاب خانه ارزشمند و کم نظیرش نیز استفاده کرد. در سال 1320 با رحلت محدث نوری محدث نوری تحولی عمیق در روحیه حاج شیخ عباس ایجاد شد و چنان روح و جان او را متأثر ساخت که سال ها بعد از آن حادثه تلخی آن را در کامش احساس می کرد ایشان در این رابطه می نویسد:

«... مصیبتش بر عامه مسلمین، خصوص بر این داعی که در خدمتش منزلت اولاد داشتم، چنان تلخ گذشت که هنوز مرارت آن را در کام خود می بینم و بر فقدان آن جناب بسی تأسف می خورم و سزاوار است که بگویم بعد از استادم زندگیم مانند ماهی در خشکی بود و گذران روزگارم مانند برف در مقابل (2)حرارت...»(3)

وی بعد از شش سال تحصیل مداوم، در محضر اساتید بزرگوار حوزه علمیه نجف و استفاده های فراوان از ارباب علم و معرف در سال 1322ق با


1- - ریحانةالادب ج 4، ص 478، حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت، ص 17 .
2- - و یحق لی ان اقول و لقد عشت بعد الشیخ عیشد الحوت فی البر و بقیت فی الدهر و لکن بقاء القلج فی الحر .
3- - فوائد الرضویه، ص 150 .

ص:161

کوله باری از اندوخته های علمی و معنوی به زادگاهش مراجعت کرد. این جوان پر تلاش قمی، در نتیجه زحمات طاقت فرسای خویش، که اینک بعنوان دانشمندی فرزانه در عرصه علم و تحقیق و نویسنده ای زبر دست در سنگر تألیف و تصنیف و عارفی پرهیزگار در میدان عمل و ستایشگری عاشق در محراب عبادت و سخنوری توانا در منبر وعظ و خطابه محسوب می شد.فعالیت های خویش را در سنگر تألیف و تبلیغ و در دفاع از حریم اهل بیت علیه السلام و نشر معارف نورانی اسلام آغاز کرد.

هجرت به مشهد

همزمان با هجرت مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی از عنایت عالیات به مشهد مقدس، ایشان هم از قم عازم مشهد رضوی علیه السلام شد و در آن جا به پیشنهاد آیةالله قمی با دختر برادر ایشان، ازدواج کرد و چهار فرزند او ثمره همین ازدواج می باشد. محدث قمی در مشهد برای سومین بار توفیق سفر به خانه خدا را پیدا کرد و این سفر او که با کشتی انجام گرفت شش ماه طول کشید. که در مجلس سخنرانی او جمعیت انبوهی از شیفگتان اهل بیت علیه السلام برای شنیدن کلمات گهربار و درک فیوضات معنوی از سخنان وی، عاشفانه کرد چراغ معرف او حلقه می زدند.

در پناه حضرت رضا علیه السلام

ایشان سالهایی که در مشهد مقدس رضوی علیه السلام بود بهره های فراوانی از آن آستان مقدس دریافت می کرد، آشنائی با علمای ابرار و انسان های پاک ضمیر همچون آیةالله آقا حسین قمی قدس سره، روحانی پاک سرشت و

ص:162

صاحب کرامت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، مرحوم آخ وند ملاعباسی تربتی (پدر بزرگوار آقای حسینعلی راشد)، آقای شیخ مرتضی عیدگاهی و آقا شیخ علی اکبر نوقانی و سایر علمای مشهد، تألیف کتاب «فوائد الرضویه» و تعدادی از تألیفات ایشان با استفاده از کتابخانه آستان مقدس رضوی، از جمله عنایات حضرت صثامن الحجج آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام، به مرحوم حاج شیخ عباس قمی بود(1). ایشان در این زمینه چنین می نویسد: از دارالایمان قم بصوب ارض اقدس (بسوی سرزمین پا)» توجه نمودم... و چندان مراحم و الطاف و نعمت از آن رحمت الهی و نعمت نامتناهی در خود مشاهده کردم که هوس مجاورت آن آستانه مقدسه را نمودم.. با آنکه در این قطعه از زمان که فقته های بی پایان چون پاره های شب مظلم متراکم، و بر تمام بلاد و عباد متهاجم گسته و بحکم اذا عمت البلدان الفتن و البلایا فعلیکم بقم و حوالیها و نواحیها فان البلایا مدفوع عنها (2). شایسته است که هر کس بتوند مهاجرت ببلده طابیبه قم نماید تا چه رسد بکسی که قم وطن او باشد. لکن این شکسته مهجور، چندان مغمور در نعمت مراجعت به وطن را در خود ندیدم بلکه سختیهای کشیده و تلخیهای چشیده را شکر گفتم و منتها پذیرفتم... و پیوسته سختی های کشیده و تلخی های چشیده را شکر گفتم و منتها پذیرفتم... و پیوسته عرضه می دارم:

شاها اگر به عرض رسانم سریر فضل *** مملوک آن جنابم و محتاج این درم

ار بر کمنم دل از تو و مهر از تو بگسلم *** این مهر بر که افکنم این دل کجا برم


1- - حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت .
2- - اشاره به فرمایش امام صادق علیه السلام در مورد قم می باشد که آن حضرت فرمود: زمانیکه فتنه ها و بلایا در شهرها گسترش یافت به قم و نواحی آن سفر کنید، زیرا آنجا از فتنه و بلا در امان است .

ص:163

نامم زکاخانه عشاق محو باد *** گر جز محبت تو بود ذکر دیگرم

ای عاشقان کوی تو از ذره بیشتر *** من کی رسم بوصل تو کر ذره کمترم(1)

مبارزه با هوای نفس

در همان سالهایی که محدث قمی در مشهد بود جمعی از مؤمنین و طلاب با اصرار از وی تقاضا می کنند که در ماه مبارک رمضان در مسجد گوهر شاد نماز جماعت برپا کند و ایشان هم می پذیرند و در یکی از شبستانهای مسجد، به نماز جماعت اقدام می کنند. هنوز ده روز نشده بود که جمعیت بسیاری در آن شرکت می کنند. یک روز پس از اتمام نماز ظهر به آقای شهابی که نزدیک وی بود می گوید: من نمی توانم نماز عصر را بخوانم! و بلافاصله به خانه برمی گردد و تا آخر ماه مبارک رمضان نماز جماعت تعطیل می کند. روزی مرحوم حاج میرزا علی اکبر نوقانی از ایشان می پرسند: چرا نماز جماعت را تعطیل گردید؟ ایشان در پاسخ می فرماید: «حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتدا کنندگان پشت سرم که می گفتند: «یاالله! ان الله مع الصابرین» از نقطه دوری بگوش می رسد همین که متوجه زیادی جمعیت شدم در من یک نوع خوشحالی ایجاد شد و من فهمیدم برای اقامه نماز جماعت مسلمانان اهلیت ندارم برای همین این بار را بگردن نگرفتم (2). محدث قمی شخصیتی بود که در تمام لحظات زندگی در محضر خدا می زیست و این حضور را کاملا احساس می کرد اخلاص و خدا محوری او در سرتاسر زندگی، وی را در ردیف بندگان مخلص قرار داده بود و تمام حرکات ریز و درشتش با نام و یاد خدا شکل می گرفت: نیت خالصش را چون


1- - فوائد الرضویه، صی 3 .
2- - مقدمه فوائد الرضویه، چاپ اول 1327 ه ش .

ص:164

گوهری صاف و شفاف پاس می داشت. انگیزه های خود را با هوا و هوس، نام و آوازه، خودنمائی، لذت های دنیایی، توجیهات و باورها یناصواب، آلوده نمی ساخت داستان بالا و قضیه ای که در پی می آید شاهد مدعای ما است.

داستان شیخ عبدالرزاق

مرحوم محدث روزی برای فرزند بزرگش نقل کرد که: وقتی کتاب «منازل الاخرة» را تألیف و چاپ کردم یک نسخه آن به دست شیخ عبدالزق مسأله گو - که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه علیه السلام مسأله می گفت - افتاده، و او هر روز کتاب «منازل الآخ ر» را بدست گرفته و برای حاضرین می خواند. مرحوم پدرم کربلائی محمد رضا - که از علاقه مندان شیخ عبدالرزاق بود، و هر روز در مجلس او حاضر می شد - روزی به خانه آمذد و گفت. شخی عباس! «کاش مثل این مسأله گو می شدی و می توانستی منبر بروی و این کتاب را که امروز برای ما خواند، بخوانی» چند بار خواستم بگویم آن کتاب از آن کتاب از آثر و تألیفات من است، اما هر بار خودداری کردم و چیزی نگفتم: فقط عرض کردم: «دعا بفرماوید خداوند توفیقی مرحمت فرماید (1)

تأثیر بیان

سنگربان صدیق اسلام شب های پنچشبنه و جمعه در مدرسه میرزا جعفر واقع در صحن مطهر رضوی علیه السلام به عنوان درس اخلاق برای طلاب علوم دینی منبر می رفتند.، نزدیک به هزار نفر از طلاب و علماء شهر در آن مجلس شرکت می کردند منبر ایشان حدود دو ساعت و نیم تا سه ساعت طول می کشسید و دذ مباحث مختلف اخلاقی سخن می گفت. واعظ دانشمند و مشهور جناب آقای راشد که در آن زمان یکی از طلاب حاضر در مجلس حاج شیخ بوده


1- - روزنامه جمهوری اسلامی 74 / 3 / 1 ص 11و.

ص:165

است در رابطه با نفوذ سخنان ایشان چنین می گوید: اثر یک منبر ایشان در دو شب تا یک هفته در ما باقی بود. در طول یک هفته مضامین سخنان آن مرحوم در اعماق دل ما ریشه دوانیده و ما را به خود مشغول داشته بود! به طوری که تا هفته بعد کاملا تحت تأثر آن بودیم! سخنان نافذ آن مرحوم چنان چنان بود که تا یک هفته انسان را از پندارهای ناروا و گناهان باز می داشت و به خداوند متعال متوجه می کرد(1). در مورد تأثیر سخنان حاج شیخ عباس قمی و نورانیتی که از نقل کلام اهل بیت علیه السلام در دلها جا می گرفت به بیانات ارزشمند یکی از علمای اعلام نجف توجه کنید: وقتی که حاج شیخ عباس قمی در منبر حدیث نقل می کرد و سلسله سند روایان هر حدیث را ذکر نمی نمود و مختصری از شرح حال هر کدام را بیان می کرد پس از معرفی آخرین راوی به امام صادق علیه السلام می رسید، چنان بود که گوئی شنونده امام علیه السلام را می دید، با همان عظمت و مهابت و مقام شامخ امامت بود(2) آقای محمود شهابی استاد دانشگاه تهران که در سالهای 1338 و 1339 قمری ایشان را در مشهد درک کرده است در زمینه تأثیر کلام حاج شیخ می نویسد: مرحوم حاج شیخ عباس قمی بی مبالغه خود چنان بود که برای دیگران می خواست، و چنان عمل می کرد که به دیگران تعلیم می داد. سخنان و مواعظ او چون از دل خارج می شد و با عمل توأم بود لاجرم بر دل می نشست و شنونده را به عمل وا می داشت. هر کس او را با آن حال صفا و خلوص می دید عالم بود یا جاهل، عارف بود یا عامی، بازاری بود یا اداری، فقیر بود یا غنی وقتی سخنان سر تا پا حقیقت را از او می شنید، بی اختیار انقلابی در حال وی پدید می آمد، و تحت تأثیر بیانات صادقانه و نصایح مشفقانه او واقع می شد و به فکر اصلاح حال خویش افتاد(3)


1- - حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت .
2- - حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت .
3- - مقدمه فوائد الرضویه .

ص:166

اخلاق او جلوه ای از تعالیم اسلام

محدث بزرگوار ما، نسبت به اهل علم و علما مخصوصا کسانی که اهل حدیث و روایت بودند احترام خاصی قائل بود، هیچ گاه خود را بر دیگران مقدم نمی داشت، وقتی وارد مجلسی می شد، زیر دست همه می نشست و هنگام یبرون آمدم به دنبال همه راه می افتاد، اگر کسی از وی تعریف و تمجید می کرد مرحوم محدث خواهش می نمود که رشته سخن را تغییر دهد و اضافه می کرد که من خود می دانم که موجودی بی ارزش و حقیرم! در خانه چیزی را بر کسی تحمیل نمی کرد و از کسی خواهشی نمی نمود، در مقابل محبت دیگران سپاسگزاری می کرد از سخنان بیهوده و لغو همانطور که در تألیفاتش مکرر نکوهش کرده است سخت پرهیز داشت. هرگز در فکر خوستائی و گفتن خلاف واقع نبود، از غرور و خودپسندی دوری می کرد و خلاصه تمام حرکات و سکنات او جلوه ای او جلوه ای از تعالیم عالیه اسلام بود و به دیگر سخن یک شیعه تمام عیار و تجسم ارزهاش الهی بود(1). هر کس با او همراه می شد شیفته اخلاق او شده و تحت تأثیر گفتارش قرار می گرفت، در سفرها اینکه مشغول عبادت، فکر، مطالعه، و نوشتن بود با همسفران مانوس بوده و از آنان غافل نمی شد.

تواضع و فروتنی

«از تو تواضع بزرگوار شوی *** وز تکبر ذلیل و خوار شوی»

محدث بزرگوار ما وقتی در کتاب ارزنده «فوائد الرضویه» (که در شرح زندگانی علمای شیعه می باشد) به نام خودش می رسد، چنین می نگارد: همانا چون این کتاب شریف، در بیان احوال علماست شایسته ندیدم که ترجمه خود


1- - طبقات اعلام الشیعه جزء 1، قسم 3، ص 998 .

ص:167

را که احقر و پست تر از آنم که در اعداد ایشان باشم - در آن درج کنم. از این رو از ذکر حال خود صرف نظر کرده، اکتفا می کنم به ذکر مؤلفات خود). این است تواضع انسانی که آثار زیبا و جالب و عمیقش بیش از نیم قرن است مورد استفاده خاص و عام می باشد(1).

صفا و اخلاص او

در اواخر عمرش شخصی از همدان به نجف اشرف آم ده و در منزل ایشان او را ملاقات کرد. در ضمن صحبت از زندگی شخصی وی سؤال کرد حاج شیخ عباس واقعیت را بیان کرد آن شخص در موقع رفتن پول به ایشان داد ولی محدث نپذیرفت، هر چه اصرار کرد قبول ننمود پس از رفتن فرزندش گفت: پدر! چرا نپذیرفتید؟ جواب داد: «گردنم نازک و بدنم ضعییف است، طاقت جواب خدا را در قیامت ندارم.» سپس داستان امیر مؤمنان علیه السلام در شب نوزده رمضان را بیان کرد که آن حضرت خطاب به دخترش ام کلثوم فرمود: دخترم! برای من در یک طبق دو نوع خورشت حاضر کرده ای؟ مگر نمی دانی که من تابع برادر و پسر عموی خویش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم، دخترم! هر کس خوراک و پوشاک او در دنیا نیکوتر باشد ایستادن و معطل شدن او در روز قیامت نزد خداوند متعال بیشتر خواهد بود. دخترم! در حلال دنیا حساب است و در حرام آن عذاب. و بعد حاج شیخ عباس گریسته و اهل خانه را موعظه کرد(2).

مردی بزرگ در یک اتاق کوچک

یکی از فضلای نجف که در مدرسه مرحوم آیةالله العظمی آقا سید محمد کاظم یزدی (قدس سره) تحصیل می کرده است می گوید: مرحوم حاج آقا


1- - سیمای فرزانگان، 308 .
2- - منتهی الامال، ج 1، ص 125، و حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت .

ص:168

باقر طباطبائی یزدی (تولیت مدرسه و نوه سید) روزی ضمن نصیحت به طلاب مدرسه چنین می گفت: چرا این همه اصرار می کنید که اتاق های خوب و نورگیر در مدرسه داشته باشید و به هر اتاقی که به شما می دهند راضی نمی شوید؟ حاج شیخ عباس قمی در اتاق بسیار کوچک و تاریک راهرو همین مدرسه سکونت داشت، و در همان جای تنگ و تاریک دو جلد کتاب «غایة القصوی» را نوشت (1) هر بار از آن مرحوم خواستیم اتاقش را عوض کند و اتاق بهتر و و بزرگتری انتخاب نماید، می فرمود: «نه! همین جا کفاف کار مرا می کند به راحتی می توانم کارم را انجام دهم. چرا اتاق دیگری را که سایر می کند به راحتی می توانم کارم را انجام دهم. چرا اتاق دیگری را که سایر طلاب احتیاج به ان دارند اشغال کنم(2) و این چنین است که مردان بزرگ کارهای مهم را با امکانات کم انجام می دهند و اینان ستارگانی هستند که در تاریکیها می درخشند و جامعه خویش را به نور ایمان روشن می کند و نمونه ای از زندگی ساده و زاهدانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه علیه السلام را ارائه می کنند،(3) و بنا به فرموده امام باقر علیه السلام شمع بدستانی هستند که به مردم روشنائی زندگی کردن در میان علمای ما در محدث قمی خلاصه نمی شود بلکه اکثر اندیشمندان موفق شیعه ساده زیست بوده اند.

مرزبان ایمان و مبارزه با هجوم دشمنان

حضرت صادق علیه السلام می فرماید: عالمان پیرو ما، مرزبانان و سنگردارانی هستند که مراقب هجوم لشگر شیطان بر مرزهای ایمانند و آن ان را از تسلط بر مستضعفان فکری باز می دارند. بدانید! از پیوان ما کسانی که برای چنین مهمی بپا خیزند از کسانی که در روم برای گسترش اسلام جهاد می کنند، هزار مرتبه برترند، چرا که ایشان اینان از عقائد پیروان ما دفاع می کنند و آنان از جسم


1- - غایة القصوی: ترجمه عروة الوثقی در 2 جلد، ج اول از طهارت تا اموات، ج دوم از کتاب صلوة تا بحث ستر و ساتر می باشد .
2- - حاج شیخ عباس مرد تقوا و فضیلت .
3- - حوزه 53 / 49 به نقل از محجة البیضاء، ج 1، ص 31 .

ص:169

آنان(1).

حاج شیخ عهباس قمی به حق یکی از مصادیق بارز عالمان دین باور مرزبان صدیق ایمان بود چرا که او در عصر خویش شاهد یکی از دورانهای هجوم فرهنگی دشمنان دین، به قلب اسلام و روحانیت بود. برای همین در برابر حوادث و وقایع تلخ زمان خویش قد علم کرده و بعنوان یک روحانی راستین، خود را از نظر علمی و و فرهنگی آماده مقابله با توطئه های مخالفین نمود. او در عصر مشروطیت ار سوئی قیام مردم مسلمان ایران به رهبری روحانیت آگاه، در مقابل سمتگریها و خونریزی های حاکمان ستمگر را می دید و از سوی دیگر فعالیت روشنفکران غربزده و اسلام ستیز را مشاهده می کرد که چگونه دین و فرهنگ معنویت را کم رنگ کرده و فرهنگ مبتذل غرب را به ملت بزرگوار ایران به ارمغان می آورند.

در چنین شرایطی حاج شیخ عباس همچون یک عالم متعهد وارد صحنه شد و مانند یک طبیب دوره گرد روح و قلب مسلمین را شفا بخشید او با نگارش کتاب جاوید «مفاتیح الجنان» و «منازل الاخره» مردم را به سوی دعا و معنویت دعوت کرد و با تألیف «فوائد الرضویه» و «تحفةالاحباب» و «الکنی و الالقاب» و «هدیة الاحباب»، بزرگان دین و دانشمندان وارسته شیعی را به جوانان مسلمان معرفی کرد. و به عنوان الگو به آنان مطرح نمود و شخصیت های کاذب غرب و شرق را نفی کرد. وی با تنظیم کتاب «منتهی الآمال»، شیعیان را با تاریخ چهارده معصوم علیه السلام آشنا کرده و مردم خودباخته و بیگانه از فرهنگ خودی را، با رهبران آسمانی خویش پیوند داد. او همچنین با ترجمه «غایةالقصوی» جوانان مؤم ن را با درس احکام و دستورات شرعی مأنوس نمود، بالأخره محدث قمی مانند: ستاره ای تابناک در عصری تاریک درخشید، عصری که رژیم ضد خدائی رضاخان بر ملت


1- - علماء شیعتنا مرابطون فی الثغر الذی یلی ابلیس و عفاریته احتجاج طبرسی چاپ بیروت 17 / 1 .

ص:170

ایران حاکم بود و تاریکی ستم و بی دینی و مبارزه با ارزش های الهی همه جا را فرا گرفته بود و ملت مسلمان ایران در گرداب فساد و بدبختی غوطه ور شده بودند، در حالی که مبارزه با روحانیت و حوزه های علمیه، ضدید با حجاب و عمامه و روضه خوانی به عنوان یک ارزش ملی تلقی می شد او کشتی نجات، از گداب هلاکت و فساد را به ملت مسلمان عرضه کرد یعنی با تدوین کتاب ارزشمند «سفینة النجاة»، مسلمانان گرفتار دربند فرهنگ بی دینی و بی بند و باری را به ساحل نجات رهنمون شد آنان را با احادیث نورانی اهل بیت علیه السلام پیوند داد و به دریای نور متصل کرد و در یک کلام حاج شیخ عباس با تألیف کتاب های متعدد در موضوعات مورد نیاز جامعه آن روز، توانست در مقابل هجوم فرهنگی دشمنان اسلام به ارزشهای الهی و اسلامی، سدی پولادین بسازد و به جوانان و نسل جدید تفکرات و اندیشه های ائمه اطهار علیه السلام سیراب نماید و آنان را در برابر دین ستیزان، بیمه کند.

او علاوه بر اینکه در سنگر قلم از کیان تشیع سرسختانه دفع می کرد و در این مسیر لحظه ای آرامش نداشت مجالس درس و سخنرانی هایش نیز هدایت آفرین بود. وی با مسافرت هایش به شهرهای قم و تهران و مشهد به سخنرانی و موعظه می پرداخت و در فراز منبر منکرات روز افزون جامعه را به مردم گوش زد می کرد.

در همان زمانی که مقدسات اسلام مورد هجمه دشمنان قسم خورده اسلام قرار گرفته بود، آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری، کانون اندیشه شیعه را، با تأسیس حوزه علمیه قم، بنیان نهاد و برای پربار نمودن بنیه فکری طلاب حوزه علمیه، علما و بزرگان دینی را به آنها دعوت کرد. یکی از کسانی که به وجود او بیش از همه نیاز داشت و به عنوان بازوی توانمند او محسوب

ص:171

می شد حاج شیخ عباس قمی بود. وقتی از وی دعوت شد مرحم محدث با تمام عشق و علاقه به جواز ملکوتی امام رضا علیه السلام به دعوت آن بزرگوار لبیک گفته و در خلال اقامه در مشهد به عنوان همکار و همفکر مرحوم حائری را همراهی کرد سفرهای محدث قمی در آن دوران به قم، بسیاری ار طلاب را از شهرهای دیگر مخصوصا شهرهای مقدس مشهد و نجف به سوی قم روانه کرد(1)

شیخ آقا بزرگ تهرانی می فرماید: هنگامی که حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه وارد قم شد و علمای قم از حاج شیخ عبدالکریم درخواست کردند در آن شهر اقامت کند و سر و سامانی به حوزه علمیه و آن مرکز دینی بدهد، حاج شیخ عباس یکی از معاونان و یاوران او بود با اینکه آن موقع در مشهد زندگی می کرد سهم زیادی در این کار داشت و یکی از بزرگترین مروجین حاج شیخ عبدالکریم به شمار می رفت و با دشت و زبا ناو را تأئید می کرد(2).

در نگاه دانشمندان

1 - علامه امینی (متوفای 1390 ق). در کتاب گرانقدر الغدیر در رابطه با کتاب «فیض القدیر» می نویسد:... مؤلف از نوابع و بزرگان علم حدیث است و در فن تألیف در عصر حاضر، مقام ارجمندی را احراز نموده و خدمات او در این راه بر احدی پوشیده نیست.

2 - مرحوم مدرس تبریزی در کتاب «ریحانة الادب» می گوید: حاج شیخ عباس بن محمد رضا بن ابی القاسم، از افاضل علمای عصر حاضر ما که عالم، فاضل، کامل، محدث، متتبع ماهر بوده و(3)...

3 - علامه کتابشناس، شیخ آقا بزرگ تهرانی همدرس و هم حجزه مرحوم


1- - حدیث اخلاص، ص 58 .
2- - طبقات اعلام الشسیعه، جزء اول - قسم سوم ص 998 .
3- - نور علم، دوره 2، ش 2، ص 120 .

ص:172

محدث قمی در مورد شخصیت ایشان می فرماید: رابطه من با شیخ عباس قمی محکمتر از دیگران بود زیرا ما دو نفر در اتا یکی از مدارس نجف با هم زندگی می کردیم حتی دو سال بعد از فوت استادمان محدث نوری (قدس سره) با هم بودیم و نزد سایر اساتید درس می خواندیم. من همان موقع به خوبی او را شناختم، انسانی کامل و دانشمندی فاضل، آراسته به اخلاقی ستودنی و صفاتی پسندیده بود مدتها به هم نشینی او انس گرفتم و جانم با جان او درآمیخت(1)

4 - مرحوم آیةالله العظمی مرعضی نجفی (ره) در مورد شخصیت محدث قمی و کتاب مفاتیح اش می نویسد: علامه نقاد، نویسنده کتاب های فراوان، عالم بلند مرتبه راهنمای دانا در دانش حدیث، مرحوم مبرور، معشوق و یار بهشت وفور، حاج شیخ عباس قمی فرزند محمد رضای قمی از بزرگان اساتید ما در فن روایت می باشد. مفاتیح او را بهترین کتابی یافتم که در باب ادعیه و زیارات و آداب و سنن و مناجات نوشته شده است(2)

پرتویی از توسل حاج شیخ

از رهگذر خاک سرکوی شما بود *** هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد

بدون تردید یکی از علل موفقیت یک شخص مسلمان، توجه قلبی و توسل به ائمه اطهار علیه السلام و آثار آن بزرگواران می باشد داستانها زیر نمونه ای از اعتقاد عمیق این محدث مخلص به این مهم می باشد: 1 - فرزند بزرگ ایشان آقای علی محدث زاده می گوید: فراموش نمی کنم زمانی که در نجف اشرف بودیم یک روز صبح در حدود سال 1357 ه ق یعنی دو سال قبل از وفاتشان از خواب برخاستند و اظهار داشتند امروز چشمم به شدت درد می کند بطوریکه قادر به مطالعه و نوشتن نیستم و بسیار ناراحت به نظر


1- - طبقات اعلام الشیعه، جزء سوم، ص 998 .
2- - مقدمه مفاتح الجنان، چاپ فراهانی، ص 15 .

ص:173

می رسید. گویا با نحالشا این بود: شاید خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا از در خانه شهان طرد کرده باشند. آن مرحوم عادت داشتند که گاهی این مطلب را با تاثر می گفت و می گریست! آقای محدث زاده می افزاید: در آن ایام مشغول تحصیل بودم، رفتم به درس و ظهر که به خانه برگشتم دیدم ایشان مشغول نوشتن هستند. عرض کردم: درد چشمتان بهتر شد؟ فرمود: درد به کلی مرتفع گردید: پرسیدم: چطوری معالجه فرمودید؟ گفتنود: وضو ساختم و مقابل قبله نشستم و کتاب(1) «کافی» را به چشم کشیدم درد چشمم برطرف شد. و ایشان تا پایان عمر دیگر به درد چشم مبتلا نگردید، و آن کتاب کافی که آن را چشم کشیدند کتابی خطی، و به خط فقیه مشهور ملا عبدالله تونی صاحب کتاب «وافیه» بود و مخحدث قمی خیلی به آن علاقه داشت. 2 - در زمانی که در مشهد اقامه داشته است، پسر کوچکش که کودکی سه ساله بوده بیمار می شود برایش داروی ایرانی جوشاندهد و صاف کرده و مختصری شکر در آن ریخته می آورند بیاشامد. با انگشت دست راست داروی مایع را به هم می زند، همسرش می گوید: صبر کنید قاشق بیاورم. حاج شیخ عباس در پاسخ می فرماید: «من در این کار قصد استشفاء داشته ام.، چون با این دست هزاران حدیث از ائمه طاهرین علیه السلام نوشته ام(2) و این چنین بود که دل بسته فرزانه ائمه اطهار علیه السلام در مدتی کوتاه توانست موفقیت های بزرگی کسب کند و در عصر خویش مشهورترین محدث عالم تشیع و محبوب دل هزاران شیفته و عاشق اهل بیت علیه السلام باشد.

هزار نقد به بازار کائنات آرند

یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد


1- - کتاب کافی تألیف علامه بزرگوار ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی رئیس محمدثین شیعه در گذشته به سال 329 ق می باشد و این کتاب معتبرترین و مهمترین کتاب حدیث شیعه می باشد .
2- - حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت، ص 57 .

ص:174

همگام با زائرین حرم

یکی از مؤمنین نقل می کند: روزی در کربلا حاج شیخ عباس قمی را دیدم که در صحمن مقدس حضرت امام حسین علیه السلام ایستاده و رفت و آمد سیل جمعیت را به حرم مطهر نگاه می کند و به آن مرحوم سلام کرده و احوالشان را پرسیدم با تأثر فرمودند: به واسطه تنگی نفس نمی توانم همراه جمعیت وارد حرم مطهر شوم. ایتساده ام شاید خلوت شود و بتوانم به حرم بروم.

گفتم: حاج شیخ! غضه نخورید اگر شما نمی توانید با انبوه جمعیت وارد حرم شوید، اینها که به حرم می روند هر کدام «حاج شیخ عباس قمی» را در بغل دارند(1)!

بلی حاج شیخ عباس سالها بعد از رحلتش در محافل معنوی حضور دارد هر زائری که وارد یکی از زیارت گاهها و یا محافل معنوی و مساجد وارد مش یود مفاتیح را که رایجاترین کتاب مذهبی ما است به همراه دارد رمز این سعادت بزرگ را باید در خلوص نیت نویسنده آن جستجو کرد چرا که مؤلف آن گوهر گرانمایه اخلاص خویس را با ارادت خالصانه به اهل بیت علیه السلام عجین کرده و در این کتاب جلوه گر ساخته و این چنین است که اثر جاودانه او به ابدیت پیوسته و زینت بخش مجالس و محافل معنوی و روحانی قرار گرفته است.

نویسنده خستگی ناپذیر

محدث قمی علاقه شدیدی به مطالعه و تألیف داشت از فرصتها حداکثر استفاده را می کرد با اینکه مبتلا به یک بیماری ریوی بود و نشستن و برخاستن


1- - حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت، ص 70 .

ص:175

برایش مشکل می شد ولی شبانه روز کار می کرد. او عاشق کتاب و مطالعه به ویژه نوشتن بود خوب و سریع و با خط زیبا و نستعسن می نوست تا آنجا که در اثر نوشتن دو طرف انگشتانش که قلم بدست می گرفت بر آمدگی داشت. شیخ آقا بزرگ تهران نزدیکترین یار او می فرماید:

«او پیوسته سرگرم کار بود. عشقی شدید به نوشتن و تألیف و بحث و تحقیق داشت، هیچ چیز او را از این شوق و عشق منصرف نمی کرد و مانعی در این راه نمی شناخت».

این نویسنده خستگی ناپذیر وقتی با دوستانش به مسافرت می رفت بعد از صرف غذا قلم و کاغذ و کتاب بر می داشت و در گوشه خلوتی مشغول می شد وقتی رفقایش می گفتند: حاج شیخ! صبر کن قدری صحبت کنیم می گفت: «شما می روید ولی اینها می ماند»؛ برخی از تألیفات یادگار همین اوقات لحظات کوتاه سفر می باشد(1).

محدث قمی و قرآن

این دانشمند عالیقدر در رشت های مختلف علوم اسلامی متبحر بود و از جمله در علوم قرآنی اطلاعات وسیعی داش تایشان نتیجه مطالعات و آموخته های قرآنی خویش را در قالب کتابی گرانسنگ بنام «الدر النظیم فی لغات القرآن العظیم» در موضوع واژه شناسی قرآن به رشته تحریر در آورده.حاج شیخ عباس کتابش را از آثار کهن و مورد اعتماد دانشمندان اسلامی همچون «صحاح اللغة» جوهری «مفردات» راغب - «اساس البلاغه» زمخشری - «قاموس المحیط» و سایر کتب مربوطه گلچین کرده و در طبقی بس وزین به شیفتگان معارف قرآن عرضه داشته است(2).


1- - حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت، ص 33، و طبقات اعلام الشیعه، جزء اول، قسم سوم، ص 999 .
2- - میراث جاویدان، فروردین 72، ص 26 .

ص:176

محدث و سادات

مرحوم سلطان الواعظین شیرازی (مؤلف کتاب شبهای پیشاور) نقل می کند: زمانی که کتاب مفاتیح الجنان تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامره آن را در دست داشتم و مشغول زیارت بودم. دیدم شیخی با قبای کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شیخ از من پرسید: این کتاب از کیست؟ گفتم: از محدث قمی آقای حاج شیخ عباس است. و شروع به تعریف وی نمودم، شیخ گفت: این قدر هم تعریف ندارد، بی خود تعریف می کنی! من نااحت شدم گفتم: آقات برخیز و برو! کسی که پهلوی من نشسته بود، دست زد به پهلویم و گفت: مؤدب باش! ایشان خدو محدث قمی آقای حاج شیخ عباس هستند! من برخاستم با آن مرحوم روبوسی کردم و عذر خواستم و خم شدم که دست ایشان را ببوسم، ولی آن مرحوم نگذاشت و هم شد دست مرا بوسید و گفت: شما سید هستید!(1)

امر به معروف و نهی از منکر

محدث قمی در بازداشتن افراد از کارهای زشت و ناروا خیلی جدی بود و در اجرای امر به معروف و نهی از منکر فقط رضایت حق تعالی را در نظر می گرفت و از ملازمت مردم در عمل به تکلیف الهی نمی هراسید و ملاحظه کسی را نمی کرد.

آثار و تألیفات

کوکب فروزان آسمان تشیع، افزون پر تلاش های گسترده و تبلیغات دامنه دار سفرهای بسیار برای ترویج و تبلیغ در نشر معارف اهل بیت علیهم السلام،


1- - حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت .

ص:177

در عرصه کتاب نویسی و تألیف مانند ستاره ای می درخشد. در سن چهل سالگی در حدود هفتاد جلد کتاب در موضوعات مختلف علمی و ادبی و تاریخی و مذهبی، تألیف و ترجمه کرد و به دانش دوستان و شیفتگان علم و فرهنگ و عاشقان اهل بیت علیهم السلام عرضه داشت. ما در این نوشتار محدود به برخی از آنان اشاره می کنیم و علاقه مندان را به کتاب های مفصل ارجاع می دهیم. 1 - «سفینة البحار» که به منزله فهرست و مختصر «بحار الانوار» است و به صورت حرف تهجی ترتیب یافته است. 2 - «منتهی الامال» 3 - مفاتیح الجنان» که بعد از قرآن شریف بیشترین تیراژ کتاب های چاپی دنیای شیعه را تشکیل می دهد 4 - «الانوار البهیه» 5 - «تتمه المنتهی» 6 - «منازل الاخرة» 7 - «الفوائد الرضویه» 8 - «تحفةالاحباب» 9 - «الکنی و الالقاب» 10 - «غایة القصوی» 11 - «نزهة النواظر» 12 - «چهل حدیث» 13 - «الفوائد الرجبیبه» 14 - «بیت الاحزان و...(1)

و سایر کتاب های آن بزرگوار که به بعضی از آنان قبلا اشاره شد، ناگفته نماند تعدادی از کتاب های ایشان به زبانهای مختلف ترجمه شده است. علامه حاج آقا بزرگ تهرانی یار صمیم وی می نویسد: او دارای آثار باارزشی است که همگی دلالت بر مقام شامخ علمی و اطلاعات وسع ایشان دارد از کتابخانه محدث نوری استفاده فراوان برد. زیرا محتوی تعداد زیادی از ذخائر و نقاش بود که بیشتر آن را کتب خطی تشکیل می داد(2).

میراث جاودان

امروز میلیونها زن و مرد با ایمان کتاب شریف «مفاتیح الجنان» را می شناسند، این اثر جاویدان زین بخش هر محفل و مجلس مذهبی و روحانی است. در هر فرصتی انسان های خداجو «مفاتیح» بدست، دست تضرع به درگاه


1- - فوائد الرضویه، 221 - 222 .
2- - طبقات اعلام الشیعه جزء اول، قسم سوم ص 1000 .

ص:178

حضرت حق برداشته و با دعاها، مناجاتها و تعقیبات و زیارت های مفاتیح با معبود خویش به راز و نیاز می پردازند. راستی این چه عزت و عظمتی است که مفاتیح در کنار قرآن و صحیفه سجادیه قرار می گیرد و این چه سری دارد

که پدید آورنده بزرگترین انقلاب عصر ما حضرت امام خمینی (قدس سره) از تبعیدگاه ترکیه به فرزندش می نویسد:

«... کتاب مفاتیح، صحیفه سجادیه و... هم بفرستید(1)»

و همین امام خمینی در جواب کسانی که می گفتند:

«اسلام فردا دیگر اسلام مفاتیح نیست اسلام قرآ ن است(2) و ما نیاز به دعا و مفاتیح نداریم.»

می فرمود:

«همین مفاتیح الجنان همین کتاب های ادعیه هستند اینها کمک انسانست در اینکه انسان را آدم کند.»

و در جای دیگر می فرماید:

«آنهائی که ادعیه را می خواهد کنار بگذراند و به اسم این که ما قرآن می خوانیم نه دعا، آن ها قرآن را هم نمی توانند به صحنه بیاورند... اگر قرآن هم می خوانید قرآن دارد از دعا تعریف می کند مردم را ودار به دعا کنید که اعتنا به شما نداشتیم اگر دعا (3)نمی کردید .»(4)

حضرت آیةالله العظمی مرعشی نجفی در رابطه با مفاتیح می فرماید:

«مفاتیح بهترین کتابی است که در باب دعاها و زیارتها و آداب و سنن و مناجات نوشته شده است... مؤلفش آن را از مدارک معتبر و اسناد مورد اعتماد گرد آورده است، به جانم سوگند که همانا آن اثر جاویدی است که در معابد و مشاهد مشرفه مورد


1- - حوزه، 185 / 49 .
2- - با مخاطبهای آشنا، ص 141، نوشته علی شریعتی .
3- - اشاره به آیه: قل ما یبعبا بکم ربی لو لا دعاکم»، فرقان 77 .
4- - تفسیر سوره حمد، امام خمینی، 80 - 82 .

ص:179

استفاده همگان قرار می گیرد چه مجموعه گرانبها و شریفی؟! چه کتاب ارزشمند و منظم و آراسته ای! عاشقان خدا به آن توجه دارند و کمنتر جائی است از خانه ها و مساجد و مشاهد شیعیان که در آن نسخه ای از مفاتیح یافت نشود.»

شاگردان

محدث قمی از مشایخ و اساتید بسیاری از علام و مراجع می باشد به طوری که در 50 سال اخیر اکثر فقهای شیعه از آن مرحوم اجازه روایت دریافت کرده اند که از جمله انها می توان از حضرت امام خمینی (قدس سره) آیةالله میلانی، آیةالله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی و آیت الله سید مرتضی مرعشی نجفی یاد نمود. محدث قمی در اجازه روایتی که در سال 1350 ق به آیت الله العظمی مرعشی داده است وی را با القاب و عناوین زیبائی مورد خطاب قرار داده است(1).

فرزندان

از حاج شیخ عباس چهار فرزند به یادگار مانده است که دو پسر و دو دختر بودند. پسران ایشان مانند خودش عالم و عابد و مبلغ دین و مایه دلگرمی وی بودند. دو پسر ایشان عبارتند از اقای حاج میرزا علی محدث زاده آقای حاج میرزا محسن محدث زاده که هر دو از فرزندان روحانیت بودندآقای حاج میرزا علی فرزند بزرگ شیخ عباس در نشر آثار به جا مانده پدرش سعی فراوان از خود نشان داد و تا این اواخر از دانشمندان و وعاظ مانده پدرش سعی فراوان از خود نشان دا و تا این اواخر از دانشمندان و وعاظ به نام تهران به شمار می آمد او چند سال پیش ندای حق را لبیک گفته و به دیدار پروردگارش شتافت. پسر دوم ایشا آقای حاج شیخ محسن محدث زاده فعلا در تهران


1- - شهاب شریعت 108 - 178 - 186 و نور علم دوره 2، ش 2 .

ص:180

اقامه دارد و به تبلیغ معارف دین مشغول است (1).

لحظه های آخر و بیاد ماندنی

محدث قمی حدود 12 سال در مشهد مقدس اقامت کرد و بعد از مدتی به همدان و سپس به قم رفت و بعد از واقعه گوهر شاد به نجف عزیمت کرده و تا پایان عمر خویش در آنجا زندگی کرد - در اواخر عمرش روزی یکی از علماء به عیادتش می آید و از حالش جویا می شود حاج شیخ عباس می فرماید: چند روز است که نتوانسته ام حدیث بخوانم و بنویسم! و شروع به گریستن می کند و سخت می گرید مرحوم روحانی به فرزندش می گوید: کتاب بیاورید ج 17 بحار می آورند و چند حدیث می خواند و محدث قمی کمی خوشحال می شود». از مغرب شب آخر عمرش حالش غیر عادی بود و پس در پی اسامی ائمه اطهار علیهم السلام را تکرار می کرد مخصوصا به اسم حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می رسید بیشتر عرض ادب و اظهار ارادت می کرد و مکررا می گفت: روحی له الفداء آن شب به علت عدم توانائی نمازها را نشسته خواند. نیمه های شب سه شنبه 22 ذی الحجه سال 1359 ق بود که در سن 65 سالگی دعوت حق را لبیک گفته و به لقاء الله پیوست. مرحوم آیةالله العظمی حاج سید ابوالحسن اصفهانی بر جنازه مطهرش نماز خواند و بعد از تشییع با عظمتی که توسط بزرگان و مراجع عموم مردم انجام شد در صحن مطهر حضرت امیر المؤمنین علیه السلام جنب استادش محدث نوری مدفون گردید. و این بود گوشه هایی از زندگی مردی که گوئی دوباره به دنیا آمده بود، یک بار برای کسب تجربه و یک بار برای بکارگیری آن، شخصیتی که نام و خاطره و آثارش در قرن حاضر زینت بخش محفل عاشقان اهل بیت علیهم السلام می باشد.

روحش شاد و با اولیاء الهی محشور باد.


1- حاج شیخ عباس، مرد تقوی و فضیلت .

ص:181

ص:182

ص:183

ص:184

ص:185

محمد بن خالد برقی (حدیث کوشائی) / علی محمدی

اشاره

زمانی که خلفای جور در سرزمین پهناور اسلامی سعی تمام در نابودی آثار ولایت داشتند، و هر نفسی را د رگلو خفه می کردند، شهر مقدس قم پایگاه شیعیان به شمار می آمد. در اواخر قرن دوم هجری و در قریه ای از توابعذ این شهر (برقرود) (1) کودکی دیده به جهان گشود که بعدها پرچمدار ارزشهای علوی شد و مانند ستاره در حریم ولایت درخشید.

او ابو عبدالله محمد، فزند خالد برقی معروف بود(2).

البته احتمال دارد نسبت «برقی» که به وی داده شد، به این علت باشد که او از اهالی «برقرود» قم بود.

خاندان محمد

خاندانی که محمد بن خالد برقی در آن پررش یافت. پیشینه ای ممتاز در حمایت از ولایت و امامت داشتند، به گونه ای که جدش (محمد بن علی) در قیام حضرت زید بن علی بن الحسین علیه السلام در پی حمایت از آن انقلابی بزرگ به دست یوسف بن عمرو، والی کوفه، دستگیر و سرانجام پس از تحمل شکنجه های فراوان به شهادت رسید. در پی این حادثه عبدالرحمن، فرزند محمد بن علی، به همراه پسرش، خالد، که طفلی بیش نبود از کوفه به قم هجرت کرده(3) و سالها بعد از آن محمد بن خالد برقی قدم به عرصه وجود نهاد.

محمد بن خالد در عصر امامان معصوم علیهم السلام

صحابی ائمه علیهم السلام

محمد بن خالد برقی به اعتراف بسیاری از دانشمندان اسلامی شیخ


1- - همان .
2- - رجال نجاشی، ص 257 .
3- - رجال نجاشی، ص 76 .

ص:186

طوسی(1) علامه حلی(2) ابن شهر آشوب(3)، و ابن ندیم(4) از اصحاب سه امام معصوم (امام موسی الکاظم، امام رضا، حضرت جواد علیه السلام) بوده و توانست از مکتب خاندان هدایت نهایت فیض را برد.

محمد بن خالد که با سه تن از معصومین معاصر و از اصحاب آنها بود، در حوادثی که رخ می داد از محضر معصوم زمان خویش کسب تکلیف می کرد. البته دانشمندان رجال تنها به ذکر مختصری از شرح حال او می پردازند و به صحابی بودن وی اکتفا می کنند، اما نسبت به کیفیت و موارد ارتباط او با معصومین توضیحی نمی دهند.

بنابراین تحلیل روشنی از ملاقاتها و برخوردها و رابطه های وی با معصومین نمی توان ارائه کرد.

در میان روایات زیادی که محمد بن خالد به نقل آنها پرداخته است. در دو مورد وی با امام جواد علیه السلام ماتبه کرده است(5) که این دلیلی بر ارتباط او با امام عصرش است.

فعالیت سیاسی در مقابله با مخالفین ائمه علیهم السلام

فضای تاریک و خفقان آلودی در جامعه آن روز به وسیله خلفای بنی عباس بر علیه پیروان مکتب امامت به وجود آمده بود و هر نوع موضع گری علیه حکومت از جانب طرفداران ولایت با شدیدترین برخورد ممکن روبرو می شد.

در چنین شرایطی، شکوفایی شخصیت های شیعی، همچون محمد بن خالد دچار مشکل می شد.

ولی دانشمندان شیعه در طول تاریخ به اثبات رسانده اند که برای انجام


1- - رجال شیخ طوسی، ص 386 و 404 .
2- - رجال علامه ص 139 .
3- - معالم العلماة ص 105 .
4- - فهرست ابن ندیم ص 276، فن 5، مقاله 6 .
5- - معجم رجال الحدیث، ج 16، ص 74، تا 77 .

ص:187

رسالت خویش ذره ای بیم و وحشت از قدرتها و دستگاههای ستم به دل راه ندادند، محمد بن خالد برقی نیز به یقین در عرصه دفاع از حریم مکتب شیعه و پاسداری از آن هماره بعنوان سربازی لایق مطرح بود.

محمد بن خالد بر کرسی علم و دانش

محمد بن خالد از پیشگمامان عرصه دانش و معرفت در عصر خود بوده، او در زمینه های رایج آن زمان (تفسیر علوم قرآن، تاریخ، روایت، ادبیات عرب، آشنائی با علوم عرب و علم رجال) صاحب نظر و صاحب تألیفات بود.

مقام والای علمی محمد بن خالد برقی بر هیچ یک از دانشمندان علم رجال پوشیده نبود و آنان هر اه به نام این عالم برجسته شیعی می رسیدند از او به بزرگی نام برده، به تعریف از مقام علمی اش می پرداختند. وی را چنین معرفی می کند: «محمد بن خالد برقی فقیه، ادیب و آشنا به علوم عربی و اخبار بود و کتبی دارد...»(1) شیخ طوسی(2)، و ابن ندیم(3) نیز در فهرست شان به نوعی به معرفی شخصیت علمی و تألیفات محمد بن خالد پرداخته اند، دانشمند معاصر، مرحوم سید حسن (متوفی 1354 ه) صاحب تأسیس الشیعه نیز، به معرفی شخصیت علمی او می پردازد و محمد ابن خالد برقی را از پیشگامان شیعه در عرصه علم و رجال و روایت، تاریخ و سیره و... می شمارد همچنین در بخش مشاهیر شیعه در علوم قرآن و تفسیر تأویل نیز از او نام می برد(4).

محمد بن خالد به اعتراف بسیاری از شخصیت نگاران شیعی و غیر شیعه از جمله شخصیت های شیعی است که بر کرسی علم و دانش تکیه زد و در این راستا دارای درجات بالایی از علوم و معارف بود.


1- - رجال نجاشی ص 257 .
2- - فهرست شیخ طوسی ص 175 .
3- - فهرست ابن ندیم ص 276، فن 5، مقاله 6 .
4- - تأسیس الشیعه ص 259، 330 .

ص:188

آثار

اشاره

یکی از عواملی که نشانگر شخصیت والای علمی فرد است، تصنیفات و تألیفات او است. محمد بن خالد برقی به اقرار بسیاری از علماء رجال نوشه های فراوان داشت، به طوری که مرحوم نجاشی، شیخ طوسی، ابن ندیم و دیگران هر یک به نوعی به معرفی کتاب های وی پرداخته اند. در این میان ابن ندیم به بیشترین مقدار کتاب های محمد بن خالد (46 عنوان) اشاره کرده است. این کتاب ها عبارتند از:(1)

العویص، البقرة، المحاسن، الرجال، المحبوبات، المکروهات، طبقات الرجال، فضائل الأعمال، التحذیر، اخض الأعمال، التخوف، الترهیب، الحبوة الصنوة، (علل) الأحادیث، معای الاحادیث و التحریف، الفروق، الأحتجاج، اللطائف، المصالح، تفسیر (تعبیر) الرؤیا، صوم الایام، السماء، الأرضین، البلدان، ذکر الکعبه، الأشکال، القرائن، البزائر، الریاضه، الأوائل، التاریخ، الأسباب، المأثر، الأصفیه، الأفانین، الروایة.

معرفی کتاب النوادر

از تألیفات محمد بن خالد تنها دو کتاب «المحاسن» و «الرجال» موجود است که آن دو هم به فرزندش (احمد بن محمد بن خالد) نسبت داده شده است از بقیه آثار وی هیچ اثری در دست نیست.


1- - فهرست ابن ندیم ص 276، فن 5، مقاله 6 .

ص:189

شاگردان

اشاره

محمد بن خالد در حوزه درسی و تعلیمی خود به تربیت شاگردانی کار آمد همت گمارد و موفقیتهای فراوان نیز کسب کرد.

شرح حال چند تن از شاگردان محمد بن خالد:

1 - احمد بن محمد بن خالد برقی

احمد بن محمد بن خالد برقی(1)

ابو جعفر احمد برقی، فرزند محمد بن خالد، در محضر پدر و استادش به کسب دانش و معرفت پرداخت. او در مکتب پدر حداکثر تلاش را برای فراگیری معارف به کار گرفت و سرانجام در شمار بزرگان و راویان عصر خویش جای گرفت.

احمد شاگردان، کتاب ها و آثار ارزشمندی از خود بر جای گذاشت و علماء و دانشمندان شیعه از او به عنوان راوی موثق و عالم جلیل القدر نام برده اند.

علاوه بر شخصیت علمی در سلسله اسناد روایات فراوانی قرار گرفت که شمار آنها به چند هزار حدیث می رسد.

نجاشی او را فردی مطمئن و موثق دانسته، به نوشته هایش (90 عنوان) اشاره کرده است،(2) و شیخ طوسی او رإ؛ّّ در شمار اصحاب امام جواد و حضرت هادی علیه السلام آورده است(3)

2 - حسین بن سعید اهوازی

از اهالی کوفه بود که به همراه برادرش «حسن بن سعید» به اهواز و آن گاه به قم حرکت کرد و تا آخر عمر در آنجا به زندگی پرداخت(4).


1- - شرح حال مفصل این راوی بزرگ در مجموعه ستارگان حرم جلد اول آمده است .
2- - رجال نجاشی ص 76 .
3- - رجال شیخ طوسی ص 398 و 410 .
4- - فهرست شیخ طوسی ص 58 .

ص:190

حسین بن سعید تألیفات فراوانی در عرصه علوم و معارف اسلامی از خود به جای گذاشت. از مهمترین آنها می توان به احادیث و روایاتی که وی در سلسله اسناد آن ها قرار گرفته، و تعدادش نیز بسیار است، اشاره کرد.

شیخ طوسی(1) و بسیاری از علماء رجال او را از اصحاب سه امام معصوم (امام رضا و امام جواد و حضرت هادی علیه السلام) دانسته اند.

روایات و احادیث محمد بن خالد برقی

آیةالله خویی در «معجم الرجال» خود صفحات زیادی از کتابش را به شرح احوالات او اختصاص داده، به تعداد روایات او در میان کتب روایی شیعه اشاره می کنمد و می نویسد؛ «عنوان محمد بن خالد در سند بسیاری از احادیث و روایات، بالغ بر 403 مورد، واقع شده است(2)... روایات فراوانی تحت عنوان، ابی عبدالله و ابی عبدالله برقی نیز از او نقل شده است(3)».

از این نظر که نام محمد بن خالد در اسناد بسیاری از اخبار ثبت شده است، جایگاه ویژه ای در میان علماء و فقها شیعه دارد.

موضوعات روایات

کثرت موضوعاتی که در روایت وی مشاهده می شود، به حدی است که عملا بررسی یکایک آنها را دشوار می نماید، اما به طور کلی موضوعاتی را که وی در اخبار خود به آنشها اشاره کرده، می توان به پنج بخش تقسیم نمود:

1 - فقه

سهم بسیار زیادی از روایات وی به این بخش اختصاص یافته است، به نمونه ای روایات فقهی ذیلا اشاره می کنیم:


1- - رجال شیخ طوسی ص 372، 399، 412 .
2- - معجم رجال الحدیث، ج 16، ص 62 .
3- - معجم رجال الحدیث، ج 16، ص 77 .

ص:191

«احمد بن محمد بن عیسی عن ابی عبدالله برقی قال: کتبت الی ابی جعفر علیه السلام جعلت فداک أیجوز الصلاة خلف من وقف علی ابیک و جدک صلواة الله علیهما؟ فأجاب: لا تصل ورائه.

نامه ای به امام جواد علیه السلام نوشتم و درباره نماز جماعت به امامت کسی که فقط امامت پدر و جد شما را قبول دارد (و نسبت به امامت شما توقف نموده است) سؤال کردم: که امام علیه السلام در جواب نوشتند: پشت سر این شخص شما نخوانید(1).

2 - عقاید

در بخش های مختلف عقاید (خداشناسی، امامت و دیگر بخش ها) به نقل خبر پرداخته اشت، از این میان می توان به روایتی که وی در سلسله سند آن قرار دارد و پیرامون امات است، اشاره کرد:

علی بن موسی عن احمد بن محمد عن الحسین بن سعید و محمد بن خالد البرقی عن النصرین سوید رفعه عن سدیر عن ابی جعفر علیه السلام قال: قلت له جعلت فداک ما انتم؟ قال نحن خزان علم الله و نحن تراجمة وحی الله و نحن الحجة البالغة علی من دون السماء و من فوق الأرض.

محمد بن خالد با چند واسطه (در مورد سؤال راوی) از امام باقر علیه السلام چنین روایت می کند:

راوی می گوید از امام علیه السلام سؤال کردم که شما چه سمتی دارید؟ فرمود: ما خزانه دار علم خداییم، ما مترجم وحی خداییم، ما بر هر که در زیر آسمان و رومی زمین است حجت رسانیم(2).


1- - تهذیب الاحکام ج 3، ح 98، ص 28 .
2- - کافی ج 1، ص 192، روایت 3 .

ص:192

اخلاق و آداب

این راوی توانا اگر چه در مباحث اخلاقی به نقل مستیم روایت و حدیث از معصوم علیه السلام نیز پرداخته است، ولی در سلسله سند روایات قرار گرفته است. به نمونه ای از اخبار او در بخش اخلاقی اشاره می شود:

محمد بن خالد درباره ادخال سرور بر مؤمن با چند واسطه از امام صادق علیه السلام چنین روایت می کند: عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن ابیه عن خلف بن حماد عن مفضل بن عمر عن ابی عبدالله علیه السلام قال: لا یری احمد کم اذا دخ علی مؤمن سرورا أنه علیه أدخله فقط بل والله علینا، بل والله علی رسول اله (صلی الله علیه و آله و سلم).

امام علیه السلام فرمود: هر گاه فردی از شما مؤمنی را شاد کرد، گمان نکند فقط همان شخص را مسرور کرده است؛ بلکه به خدا سوگند ما را، بلکه رسول خدا را شاد کرده است(1).

گرایش روایی

محمد بن خالد بیشتر به نقل اخبار مربوط به فروعات، مسایل فقهی (باب طهارت، صلوة، صوم، زکوة، خمس، حج، جهاد، نکاح، حدود، دیات، بیع و دیگر بابها) پرداخته است(2).

همچنبن محمد بن خالد در عصر خود فقیه لذایق و موفقی بود. بنابراین کثرت روایات فقهی وی (نسبت به سایر موضوعات) با مقام فقهی وی نیز مربوط می شود.

البته با توجه به این که وی در آن روزگار از فقهاء شهم قم به شمار می آمد،


1- - کافی ج 2، ک 1، ب 82، ح 6 .
2- - جامع الرواة ج 2، ص 108 و 109 .

ص:193

میزان تأثیر گذاری اش در عرصه فقه روشن می شود و این مطلب را در نامه ای که وی خطاب به امام جواد علیه السلام نوشته، تقویت می کند.

در نامه دوم می خوانیم:

محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن محمد بن خالد البرقی قال: کتبت الی ابی جعفر الثانی علیه السلام هل یجوز أن یخرج عما یجب فی الحرث من الحنطة و الشعیر و ما یجب علی الذهب دراهم بقیمة ما یسوی ام لا یجوز الا ان یخرج من کل شیئی ما فیه؟ فاجاب علیه السلام: أیما تیسر یخرج. محمد بن خالد در نامه ای به امام جواد علیه السلام در باب زکوة گندم، جو و طلا سؤال کرد: آیا به جای گندم، جو و طلا می توان قیمت آن را به عنوان زکوة پرداخت کرد یا نه؟

امام علیه السلام در جواب فرمود: هر چه میسر شد (واو قیمت آنها) باید بعنوان زکوة داده شود(1)

اساتید و مشایخ

برخی از علماء رجال محمد بن خالد را از یاران سه تن از امامان به شما آورده اند. با توجه به این نکته می توان گفت بزرگترین اساتیدش خاندان امامت بودند.

محمد بن خالد از محضر اساتید بزرگ دیگری نیز استفاده برد که آنها نیز به نوبه توفیق شاگردی در مکتب امامت را یافتند.

از میان علماء علم رجال که به ذکر نام اساتید و مشایخ محمد بن خالد پرداخته اند می توان به مرحوم کشی (2)، محقق اردبیلی (3) و مرحوم خوئی (4) اشاره کرد. این بزرگان نام کسانی را که محمد بن خالد از آنها نقل روایت کرده، به عنوان استاد و مشیخه وی ذکر کرده اند. این مشایخ و اساتید


1- - کافی ج 3، ص 559 روایت 1 .
2- - رجال کشسی «متن ص 546» «فهرست ص 249» .
3- - جامع الرواة ج 2، ص 108 و 109چ .
4- - معجم رجال الحدیث ج 16، ص 72 و 73 .

ص:194

عبارتند از: ابن ابی عمیر، ابی طالب قمی، احمد بن نضر جعفی، محمد بن سنان، علی بن مهزیار و... که هر یک در عصر خود از نامداران فقهاء و راویان برجسته به شما می آمدند.

محمد بن خالد در نگاه دانشمندان

هر کی از دانشمندان علم رجال درباره محمد بن خالد سخن به میان آورده اند و به طور عموم در کتب رجالی از او نام برده اند.

دیدگاه این دانشمندان در مورد شخصیت محمد بن خالد برقی را می توان به سه بخش تقسیم کرد:

الف: گروهی از بزرگان علم رجال «شیخ طوسی(1)، علامه حلی(2)، علامه مامقانی(3)» او را شخصیتی مطمئن معرفی کرده اند.

ب: برخی نیز «کشی(4)، محقق اردبیلی(5) و مرحوم خوئی(6)» صرفا به معرفی و ذکر اساتید و مشایخ، شاگردان و شرح حال مختصری از وی پرداخته، و نسبت به وثاقت و یا تضعیف او اظهار نظری کرده اند.

ج: بعضی دیگر از رجال نویسان (مرحوم نجاشی(7) و ابن غضائری(8)، با تضعیف قلمداد کردند محمد بن خالد به اظهار نظر پرداخته اند. که البته این نظریه توسط بسیاری از علماء رجال پاسخ داده شده است. می نویسد «تضعیف این دو مربوط به حدیث محمد بن خالد است نه خود او، بنابراین شخصیت این راوی مورد وثوق است (9).


1- - رجال شیخ طوسی ص 386 و 404 .
2- - رجال علامه حلی ص 139 .
3- - تنقیح المقال ج 2 ص 113، 114 .
4- - رجال کشی «متن ص 546» «فهرست ص 249» .
5- - جامع الرواة ج 2، ص 108 و 109 .
6- - رجال نجاشی ص 257 .
7- - رجال نجاشی ص 257 .
8- - رجال ابن غضائری ج 5، ص 207 .
9- تنقیح المقال ج 113 و 114 .

ص:195

رحیل دیدار

آن گاه که صدای رحیل دیدار معبود گوش جان محمد بن خالد را نواخت و با دستانی پر از علم و عمل در قرن سوم هجری به دیگر سراقی باقی شتافت. یادش گرامی و نامش بلند.

ص:196

ص:197

ص:198

ص:199

محمد علی مدرس تبریزی (صاحب ریحانة الادب) / اسماعیل محمد کرمانشاهی

حیات طیبه

محمد علی مدرس در سال ه ق (1) در تبریز، شهر دانشمدان با فضیلت پا به عرصه وجود نهاد.

مدرس تبریزی که به مدرس خیابانی (2) نیز مشهور بود. مقدمات علوم عربی را در حوزه های دینی آن روز فرا گرفت آن گه به تحصیل کتب معمولی فقهی، اصولی و ریاضیات در مدرسه طالبیه تبریز روی آورد. وی علوم معقول را در محضر آیةالله میرزا علی لنکرانی، خارج فقه و اصول را در مکتب آیةالله حاج میرزا ابوالحسین مجتهد (مشهور به انگجی) آموخت همنین در حوزه درسی آیةالله میرزا صادق مجتهد تبریزی (قدس سره) حاضر شد (3).

حوزه درسی این دو عالم بزرگوار که از مراجع دینی بودند، مدرس تبریزی را به مراتب عالی فقهی و اصولی رهنمون شد و کمال نبوغ اجتهادی را در او به ظهور رساند و به این ترتیب مراجع بزرگ آن زمان حضرات آیات سد محمد حجت کوه کمره ای، سید صدر الدین صدر، میرزا محمد علی شاه آبادی تهرانی، محمد حسین کاشف الغطاء، میرزا عبدالحسین رشتی به وی اجازه اجتهاد دادند.

علاوه بر آن محمد علی مدزس تبریزی از محضر آیات عظام محمد علی هبةالدین شهرستانی، آقابزرگ تهرانی و سد محسن حکیم، محمد حسین کاشف الغطاء و میرزا عبدالحسین رشتی اجازه روایت گرفت.


1- - مستدرک اعیان الشیعه، حسن الامین، دارالتعارف للمطبوعات، ج 1، 188.
2- - فرهنگ فارس معین، ج 6، ص 1937.
3- - رک: ریحانة الادب، ج 8، ص 16.

ص:200

علاقه به تحصیل و تألیف

مرحوم مدرس تبریزی در زندگینامه اش از شوق به تحصیل دانش و تألیف این گونه سخن می گوید: به اقتضای شوق فطری که در میراث اثر علمی اشتم باب مراوده را بر روی خودم مسدود و با فضل غیر متناهی به تألیف آغار کردم.

و چه زیبا توانست این علاقه و شوق فطری را به مقصد برساند و تألیفات ارزنده ای به جامعه علمی تحویل دهد. توفیق حضرت حق، علاقه، پشتکار (1) و امانت در نوشتار موجحب شد که امروزه آثار گرانسنگی از وی به یادگار بماند و نامش جاودانه شود. آثاری که صدقه جاریه برای او و برای اهل تحقیق منبع شایسته ای شد، و چه زیباست توصیه او به فرزندش که خود مصداق بارز آن شد.

بگذار به گیتی اثری ز آنکه در آفاق *** تا چشم به هم بر زنی از ما اثری نیست (2)

نماز شب

در حالاتش چنین ذکر کرده اند

«شبها مرتبا، وقت سحر و قبل از طلوع صبح، بیدار می شد، پس از ادای نوافل و فریضه صبح با پشتکار کم نظیری به مطالعه می پرداخت و برای این که از تألیف و مطالعه باز نماند، باب معاشرت و رفت و آمد با دیگران را حتی الامکان بر روی خود بسته بود (3)».


1- - نقباة البشر فی القرن الرابع عشر، الشیخ آغا بزرگ الطهرانی، مشهد، دالمرتضی، 1404 ق، ج 4، ص 1457.
2- - ریحانة الادب، ج 8، ص 6.
3- - ریحانة الادب، ج 8، ص 12.

ص:201

و از خصوصیات ویژه ای، مناعت طبع، عزت نفس، سربلندی، و سرافرازی را نام برده اند.

در بیان احوال او نوشته اند: «دوازده سال آخر عمر را در حجره ای در مدرسه سپهسالار تهران (مدرسه عالی شهید مطهری (قدس سره)) انزوا اختیار نمود و باب معاشرت را به روی خود بست و با فراغت بیشتر و با شوقی روزافزون به کار خود ادامه داد (1). و سرانجام روح بلند این عالم جلیل القدر پس از یک عمر تحقیق و تألیف در 16 فروردین سال 1333 ش (مطابق، اول شعبان امانت) به خاک سپرده شد. (2).

شعر طلوع و غروب

فرزندش (محمد مدرس) سال ولایت و وفات پدر را ضمن شعری چنین ثبت نمود.

از این حسرت افسرده بودم که ناگه *** به گوشم چنین گفت هاتف نهانی

«مدرس نمرده است هرگز (3) نمیرد *** «که ماندست آثار وی جاودانی (4)» (5)

عطر سیب

آیةالله العظمی مرعشی نجفی (قدس سره) می فرمود:

و پس از فوت این عالم ربانی در تبریز، بر حسب وصیت آن مرحوم،


1- - ریحانة الادب، ج 1، ص 13.
2- - ریحانة الادب، ج 8، ص 15.
3- - 1236 (ولادت)، این تاریخ با حساب ابجد به دست می آید.
4- - 1373 (وفات) با جمع حروف ابجد، عدد مذکور حاصل می شود.
5- - ریحانة الادب ج 8، ص 5.

ص:202

جنازه اش را به قم منتقل نمودند، این جانب متصدی نماز و دیگر احکام شرعیه اش شدم.

«هنگامی که به قبر می سپردم، کفتنش کنار رفت. عطر وجودش که عطر خاص سیب را می داد، مرا مدهوش نمود، آن چنان بوی خوش سیبی سراسر وجود او را احاطه کرده بود که غرق در عالم عطریات بود، چنین منظره و چنین عطری را در عمرم جای دیگر مشاهده و احساس نکرده بودم (1)

مدفن این عالم جلیل القدر در قبرستان شیخان قم واقع است.

فرزندان

1 - محمد مدرس

2 - محمد علی مدرس، فارغ التحصیل از دانشگاه تهران در رشته حقوق و نویسنده کتابهای (تاریخ احوال اجتماعی عرب قبل از اسلام، تاریخ تشکیلات فضایی ایران، تاریخ ژاپن، تعالیم اسلام و حق و قانون)(2) است. مرحوم مدرس تبریزی از عالمانی است که آشنایان با احوال و آثاراش به بزرگی از وی نام برده اند او شخصیت کم نظیری است که سهم بزرگی در احیای نام بزرگان و عالمان داشته و در فرهنگ نگاری فارسی هم سهم مهمی را به خود اختصاص داد و اگر او را سرآمد « فرهنگ نگاران فارسی زبان» بشماریم، ادعای گزافی نکرده ایم.

ای کاش کتاب «قاموس» او هم به زیور چاپ آراسته می شد تا سهم او در


1- - مفاخر آذربایجان، دکتر عقیی، بخشایشی، تبریز، نشر آذربایجان، ج 1، ص 326.
2- - ریحانة الادب، ج 5، ص 271، و فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص 388.

ص:203

خدمت به فرهنگ و زبان فارسی بیشتر روشن می شد، به نظر می رسد قضاوتها و اظهار نظرهایی که درباره این مرد بزرگ انجام گرفته گویای تمام ویژگیهای این شخصیت کم نظیر نیست. زیرا تعدادی از آثار مهم وی هنوز چاپ نشده به همین خاطر زحمات و تلاشش تا کنون ناشناخته مانده است. در هر حال دیدگاه بزرگان درباره وی گویای عظمت این شخصیت جلیل القدر است.

آیت الله العظمی سید محمد حجت با این القاب (بحاث خبیر و نقاد بصیر، ثقة الاسلام و سندالاعلام(1) ) او را وصف کرده است.

سید محمد علی روضاتی می گوید:

«... مدرس تبریزی را فوق آنچه تصور کرده بودم، یافتم. ملکات و صفات عالی و نیکوی آن مرد بزرگ به قدری مرا جذب نموده بود که غالب ایام توقفم در تهران به خدمتش می رسیدم حقا بزرگ مردی فوق العاده بود (2)...»

در لغت نامه دهخدا با عنوان دانشمند و مؤلف متأخر از وی یاد شده است. (3)

مؤلف علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی می نویسد:

«مدرس تبریزی... یکی از علماء و دانشمندان بزرگ آذربایجان در قرن اخیر و فقیهی محقق، حکیمی متکلم محدثی عالم به علم رجال و ادیبات و لغت عرب و عجم بود (4)

صاحب کتاب علمای معاصرین می نویسد:

«تبحرس بر ملل عالم مبرهن... در علم معقول منقول و ادب بهره کامل و نصیب وافر دارد، و امروز در حل مشکلات و معضلات هیئت و حساب از عظمای علمای عصر معدود


1- - ریحانة الادب، ج 8، ص 17.
2- - ریحانة الادب، ج 8، ص 11.
3- - لغت نامه دهخدا، چاپ جدید، ج 12، ص 18136.
4- - علمای بزرگ، شیعه از کلینی تا خمینی، م، جقادقانی، ص 388 و 389.

ص:204

می گردد».

در کتاب فرهنگ بزرگان اسلام و ایران به «فاضل و عالم در رجال» متصف شده است (1) و آقا بزرگ تهرانی در نقباء البشر او را «عالمی متتبع و مؤلفی معروف» (2) می داند.

مدرس تبریزی و ریحانة الادب

«ریحانة الادب» محصول نه سال تلاش مرحوم مدرس تبریزی در سالیان آخر عمرش است، این کتاب ارزشمند که در ردیف کتب معتبر و منابع شرح حال نویسی به زبان فارسی است و شرح حال 4624 نفر را در خود جای داده است، در زمره منابع مهم شرح حال نویسی به زبان فارسی است و از جمله منابع مهم لغت نامه دهخدا می باشد.

آیةالله العظمی سید محمد حجت (کوه کمری) در تقریطی بر این کتاب می نویسد: «مجموعه نفیسی که در معروفین و کنی و القاب ملحوظ گردید و اثر قیم و تألیف مفید و جامع متتبع شهیر و بحاث خبیر و نقاد بصیر ثقةالاسلام و سند الاعلام حضرت آقای آمیرزا محمد علی خیابانی تبریزی است. البته بر اهل ااطلاع و بصیرت پوشده نیست که احیای تام و آثار علمای اعلام لازم و این گونه تألیفات از طرفی آثار علمای ابرار را احیاء نموده و از طرف دیگر جامعه اسلامی را بسیار فایده می بخشد و راه را بر طالبان تراجم سهل و آسان می گرداند...»

صاحب کتاب مفاخر آذربایجان

«ریحانة الادب را عصای دست خود در تألیف «طبقات مفسران شیعه» و آثار رجالی و تراجمی خود از جمله «مفاخر آذربایجان می داند» (3).


1- - فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص 557.
2- - نقباة البشر فی القرن الرابع عشر، ج 4، ص 1457.
3- - مفاخر آذربایجان، ج 1، ص 325.

ص:205

و سرانجام محمد علی روضاتی می نویسد:

به تهران رفتم و از فرط ارادت غاثبانه که به مؤلف «ریحانة الادب» پیدا کرده بودم، سراغ او رفته و در یکی از حجره های مدرسه سپهسالار به خدمتش رسیده و مدرس تبریزی را فوق آنچه تصور کرده بودم، یافتم (1).

مدرس در آینه آثار

اشاره

مرحوم مدرس تبریزی از پیشروان فرهنگ نویسی در زبان فارسی به شمار می رود و آثارش منبع بسیاری از فرهنگ نویسان بوده است. به این نکته نیز باید توجه کرد که این فرهنگ نگار بزرگ از میان عالمان حوزه علمیه برخاسته است، با این وصف سهم حوزه علمیه در نگارش فرهنگ های امروزی در صدر جدول مراکز علمی، پژوهشی قرار دارد و به جاس فرهنگ نگاری فارسی را نشأت گرفته از افکار عالمان دینی از جمله مرحوم مدرس تبریزی دانست.

مجموعه آثار چاپی و خطی (2).

الف: آثار چاپ شده

1 - ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیة اوللقب (3) شرح حال (4624) نفر، تألیف این اثر ارزشمد از سال 1364 ه ق (مطابق؛ 1324 ه ق) آغاز و تا هنگام وفات مؤلف ادامه داشت.

2 - الدراثمین او دیوان المعصومین:

شامل اشعار و کلمات منظومه منسوبه به چهارده معصوم علیهم السلام جلد دوم این اثر در تبریز به چاپ رسیده است.

3 - فرهنگ بهارستان: این کتاب با اسلوب «سر الادب ثعالبی» به نگارش


1- - ریحانة الادب، ج 8، ص 11.
2- - ریحانة الادب ج 1، ص 17، ص 6 تا 8 - فرهنگ بزرگان اسلام و ایران ص 558 و فرهنگ تراجم نگاران، این کتاب به صورت مخطوط و تألیف محقق سخت کوش آقای ناصر باقری بیدهندی که اینجانب از آن بهره مند بوده ام).
3- - الذربعه الی تصانیف الشیعه، العلامه الشیخ آقا بزرگ الطهرانی، ج 11، ص 342.

ص:206

درآمده، موضوع آن مترادفات زبان فارسی است و در شعبان 1348 ه ق در تبریز چاپ شده است (1).

4 - فرهنگ نوبهار؛ موضوع آن معانی لغت فارسی به فارسی است و در سال 1348 ه ق در تبریز در دو جلد چاپ (سربی) شد این کتاب شامل بیش از نوزده هزار لغت است.

5 - کفایة المحصلین فی تبصرة احکام الدین:

این کتاب شرح مزجی تبصره علامه حلی به عربی و در دو جلد است جلد اول در تبریز و به صورت سنگی چاپ و منتشر شده است.

6 - نثر اللثالی در شرح نظم اللثالی:

موضوع آن تجوید و در شرحج نظم اللثالی معروف میر ابو القاسم (قاری عهد شاه عباس ثانی صفوی) است. تألیف این کتاب فارس در سال 1263 هجری به پایان رسید و در ذی حجه 1378 با خط میرزا طاهر خوشنویس در 129 صفحه چاپ شد.

7 - التحفه المهدیه

این کتاب از کتاب الدراک بین استخراج شده و اشعار ائمه (از امام چهارم به بعد) را شامل می شود (2).

ب) آثار چاپ نشده

8 - حیاض الزلائل فی ریاض المسائل

اولین تألیف مرحم مدرس تبریزی است که در سن 28 سالگی آن مرحوم در رحب سال 1324 ه ق تألیف آن به زبان عربی به پایان رسید، این کتاب شرح کتاب طهارت کتاب ریاض، (معروف به شرح کبیر سید علی طباطبائی)


1- - الذربعه الی تصانیف الشیعه، العلامه الشیخ آقا بزرگ الطهرانی، ج 16، ص 193.
2- - الذربعه الی تصانیف الشیعه، العلامه الشیخ آقا بزرگ الطهرانی، ج 3، ص 474.

ص:207

است.

9 - غایة المنی فی تحقیق الکنی

تألیف کتاب در شعبان 1331 ه ق به پایان رسید این کتاب که به زبان عربی نگارش یافته، به بیان کنیه های مستعمله در غیر انسان اختصاص یافته است.

10 - فرهنگ نگارستان (1).

تألیف کتاب در محرم 1359 ه ق به پایان رسید. این اثر ارزشمند در برگیرنده 55/000 لغت مفرد و مرکب است و در 5 جلد و (دستویس) نگارش یافته است.

11 - قاموس المعارف

تألیف کتاب قاموس در ربیع الثانی 1345 ه ق خاتمه یافته است، این کتاب به زبان فارسی و حاوی 45/000 لغت عصری معمولی و شاهکار مؤلفات آن مرحم است، که علاوه بر استیفای لغات فارسی، اکثر لغات عربی و پاره ای از لغات بیگانه را هم که در زبان فارسی رایج است، شامل می شود. همچنین شرح اجمالی عقائد و مذاهب مختلفه و اصطلاحات دینی و فنون نجومی، ریاضی، عروضی، تاریخی، غیر آنها را در بر دارد.

رساله مستقلی در دستور زبان فارسی در اول کتاب قامو نگارش یافته است که می تواند به عنوان کتابی مستقل مورد استفاده قرار گیرد.

12 - امثال و حکم ترکی آذربایجانی.


1- الذربعه الی تصانیف الشیعه، العلامه الشیخ آقا بزرگ الطهرانی، ج 16، ص 219.

ص:208

ص:209

ص:210

ص:211

محمد جواد صافی گلپایگانی (اسوه شجاعت) / ناصر الدین انصاری

مقدمه

شهرهای کوچک و بزرگ ایران اسلامی هماره در گستره تاریخ خود، نظاره گر درخشش اختران تابناک آسمان علم وایمان بوده است. یکی از این اختران که در گوشه ای از کشور اسلامیمان دامنه فیضش بر سر همگان سایه گستر بود، مرحوم آیت الله آخوند ملا محمد جواد صافی گلپایگانی (قدس سره) است، که بیش از 60 سال در گلپایگان، مردم را هادی شد. در این مجاه کوتاه نگاهی کوتاه به زندگی سراسر افتخار او می افکنیم.

ولادت

آیت الله صافی در روز 27 شعبان المعظم 1287 (1) یا 1288 ه' ق(2)، در بیت علم و تقوا و فضیلت در گلپایگان دیده به جهان گشود. پدر وی مرحوم آخوند ملا عباس از بزرگان و شخصیتهای مورد احترام مردم - که علاوه بر دانش پژوهی، به تجارت می پرداخت - مادرش زهرا خانم فرزند ملا محمد باقر ادیب گلپایگانی و دایی اش ملا محمد رضا قطب - عالم به علوم غریبه - بودند

تحصیلات

وی به اقتضای شوق فطری و اقتفای سیره خانوادگی، از همان آغاز نوجوانی به تحصیل علوم دینی روی آورد. آن فقیه بزرگوار مقدمات و سطوح را نزد پدرش و دیگر دانشوران گلپایگان - که در آن زمان مجمع علما و دانشمندان بود - فرا گرفت و سپس در سال 1305 ه 'ق(3) به اصفهان کوچید،


1- - المسلسلات فی الاجازات، ج 2 ص 269.
2- - نقباء البشر، ج 1، ص 331.
3- - نقباء البشر، ج 1، ص 331.

ص:212

و تا سال 1316 ه' ق نزد استادان بزرگ وقت علوم متداول را فرا گرفت. وی آنی از کوششهای علمی باز نایستاد تا پس از نگارش رساله هایی در مسائل فقهی، در سال 1310 - 1311 ه' ق به اخذ اجازات متعدد اجتهادی نایل آمد و مورد توجه وافر استادان خود قرار گرفت.

استادان

وی در حوزه علمیها اصفهان - که در آن زمان از پر رونق ترین و با اهمیت ترین حوزه های علمی شیعه به شمار می رفت - در محضر استادان ذیل همراه با بزرگانی همانند : آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، علامه حاج آقا رحیم ارباب و آیت الله آقا سید حسن چهارسوقی شرکت کرد.

1 - آیت الله علامه سید محمد باقر درچه ای (م 1342 ه' ق)، صاحب حاشیه بر مکاسب و رسائل

2 - حکیم میرزا جهانگیرخان قشقایی (م 1326 ه' ق)

3 - آیت الله حاج آقا نور الله اصفهانی (1278 - 1346 ه' ق) صاحب کتاب مقیم و مسافر و دیوان اشعار

4 - آیت الله علامه آقا نجفی اصفهانی (1262 - 1332 ه' ق) صاحب تأویل الآیات الباهره و بحر المعارف

5 - علامه شیخ محمد علی ثقة الاسلام (1271 - 1318 ه' ق) صاحب کتاب لسان الصدق و معاصی کبیره

6 - میرزا محمد علی تویسرکانی اصهانی (م بعد 1311 ه' ق)

7 - علامه میرزا محمد علی درب امامی

ص:213

8 - آیت الله آقا میرزا محمد تقی مدرس (1273 - 1333 ه' ق) صاحب الرسائل التقویة

9 - آقا میرزا هاشم چهارسوقی اصفهانی (1235 - 1318 ه' ق) صاحب مبانی الاصول و اصول آل الرسول

10 - آیت الله سید محمد باقر موسوی خوانساری (1226 - 1313 ه' ق) صاحب روضات الجنات

11 - علامه آخوند ملا محمد کاشانی (1249 - 1333 ه' ق)

12 - علامه آخوند ملا محمد باقر فشارکی (م 1314 ه' ق) صاحب عنون الکلام

تدریس

آن جناب تا زمانی که دراصفهان - در مدرسه نیم آورد - توقف داشت، فقه و اصول درس می داد. مجلس درس او زبانزد فضلا و طلاب بود، و بسیاری از افراد خوش استعداد در آن شرکت می جستند که آیت الله آقا سید جمال الدین گلپایگانی از جمله آنان بود. وی در سال 1316 ه' ق به گلپایگان بازگشت و به تدریس، تألیف، امامت جماعت و راهنمایی مردمان مشغول شد.

مهاجرت به تهران

در حدود سال 1325 ه' ق آیت الله صافی رهسپار تهران شد و مورد استقبال شایسته حضرات آیات: شیخ فضل الله نوری، سید محمد امام جمعه و حاج میرزا ابوالقاسم صاحب حاشیه بر مکاسب قرار گرفت. وی به دلیل داشتن روحیه اسلامخواهی و دین طلبی در آن ایام که مصادف با غوغای مشروطیت

ص:214

بود، با آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله نوری همصدا شد و در تمام مراحل با شیخ فضل الله همراهی کرد، و حتی در روزهای سخت و دهشتناک محاصره خانه شیخ به وسیله مجاهدان و فاتحان، دست از یاری و همراهی شیخ برنداشت و تا واپسین روزهای زندگی شیخ شهید در کنار او بود(1) آن عالم مجاهد پس از شهادت شیخ و تغییر اوضاع به نفع دشمنان دین، دیگر تاب دیدن آن وضعیت و تسلط یپرم خان ارمنی، سردار اسعد بختیاری و محمد ولی خان تنکابنی را بر اوضاع نیاورد، و از طریق قم و اصفهان به گلپایگان بازگشت.

بازگشت به گلپایگان

در سال 1327 ه' ق آن مرد بزرگ به زادگاه خویش بازگشت، و تا پایان زندگی در آنجا ماندگار شد. وی از همه مناصبی که در حوزه های علمیه در انتظارش بود صرف نظر کرد، اوقاتش را صرح ترویج دین، تدریس، تألیف، دادرسی مظلومان، مبارزه با ستمگران، تهذیب اخلاق و آگاه کردن جامعه کرد. از جمله اقدامات به یاد ماندنی آن عالم بزرگوار، مبارزه بی امان با انحرافات و بدعتهای دینی مانند : مبارزه با بهائیت و وتصوف، مخالفت با خانها و فئودالها، رویارویی با کشف حجاب و مفاسد دوران پهلوی و احیای شعائر دینی و بزرگذاشتهای مذهبی است که با تلاش و کوشش وی جشنهای نیمه شعبان، و موالد ائمه اطهار (ع) و عزاداری عاشورا و ایام فاطمیه در گلپایگان رواج و رونق یافت. اینک به نمونه ای از هر کدام اشارتی می رود(2).


1- - ر ک : صافی نامه، مقدمه، ص 8.
2- - این نمونه ها از زبان فرزندشان، حضرت آیت الله حاج شیخ لطف الله صافی، بیان شده است .

ص:215

مبارزه با خوانین

از جریانهای جالبی که برای ایشان در طول مبارزاتشان با مستکبران و ستمگران واقع شد، مبارزه با امیر مفخم بختیاری بود. هنگامی که امیر مفخم بختیاری نفوذ و قدرت زیادی داشت، و بویژه شعاع نفوذش منطقه گلپایگان، خمین، و کمره را در بر گرفته و در این منطقه مطلق العنان شده بود، و دهات و قرای متعددی را با زور و اکراه تصاحب می کرد و قباله می نمود، و در موقعی که جرأت و گستاخی اش تا حدی رسیده بود که افرادش را مأمور می کرد قوام السلطنه را که وزیر داخله وقت بود، در هنگام رفتن یا بازگشت از وزارتخانه از درشکه پایین کشیدند و به منزل او که در خیابان حسن آباد بود بردند، و می خواست او را چوب بزند، آیت الله صافی بر خلاف توقع او که انتظار سکوت ایشان را داشت، با او مخالفت و از گسترش نفوذ و مظالم او جلوگیری کرد و قلمرو مظالم او را تقریبا حدود کمره (خمین) محدود نمود. امیر مفخم وقتی با انواع وسایلی که در اختیار داشت، توانست ایشان را لاأقل به سکوت وادار کند، جدا در مقام تهدید و اذیت و توهین به ایشان بر آمد و شخصی را به نام شهاب لشکر با جمعی تفنگدار و مسلخ برای جلب ایشان به کمره و توهین حضوری فرستاد و به ظاهر نامه دعوتی هم به دستشان داده بود، متضمن اینکه چون حضور شما در کمره برای مذاکره در بعضی امور ضرورت دارد، تشریف بیاورید و شهاب لشکر هم با عده ای مأموریت دارند که در خدمت شما باشند.

وقتی این نامه و این جمعیت به گلپایگان رسید و به ایشان ابلغ شد، تمام طبقات نگران شدند و با حال عدم سازش و تسلیمی که در آیت الله صافی دیده

ص:216

بودند، خطر جانی را برای ایشان پیش بینی می کردند. مأموران دولت با اینکه در آن موقع به ظاهر خیلی بسط و ید قدرت داشتند، در خود جرأت مقاومت با شخصی که به عنوان امیر معروف بود نمی دیدند، لذا سران طبقات، بویژه علمای بزرگ که در آن عصر در گلپایگان کم نبودند، جلساتی تشکیل دادند و شهاب لشکر را تا دو سه روز یا بیشتر به عذرهایی قانع ساختند و بالاخره تصمیم گرفتند که دو نفر دیگر از علمای بزرگ نیز ایشان را در رفتن به کمره و ملاقات «امیر» همراهی نمایند. اما در اثنایی که این جریان می رفت صورت عمل پیدا کند، شهاب لشکر که از تعلل و عدم انجام فرمان امیر سخت ناراحت شده بود و شاید برای اولین بار فرمان او را با این وضع رو برو می دید شخصا در منزل آیت الله صافی آمد و پیغام داد که جواب نامه امیر را بدهند. ایشان برای اینکه شخصا به او جواب نفی بدهد، با قرآن مجید استخاره کرد که این آیه آمد : «و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا من المجرمین و کفیبرک هادیا و نصیرا» وی فورا و بدون درنگ شخصا به منزل آمد و به شهاب لشگر گفت : چه می خواهی ؟

او گفت : جواب نامه را.

آیت الله صافی فرمود : امیر غلط کرد که نامه نوشت، و تو هم غلط کردی که نامه را آوردی.

سپس آن فقیه وارسته به داخل خانه برگشت. به لطف خدا شهاب لشکر چنان مرعوب شد که از همانجا رفت، و مثل اینکه مأموریتش را فراموش کرد. این واقعه بسیار عجیب بود، زیرا اگر شهاب لشکر با سوارهایش وارد منزل می شد و ایشان را دستگیر می نمود، هیچ کس از مقامات دولتی و منتفذان محلی جرأت و جسارت معارضه با او را نداشتند.

ص:217

هوشیاری

امیر مفخم تا آخر عمر، از ایشان بیمناک بود و حتی در اواخر که آن قدرت قبلی را نداشت و یک خان و فئودال ساده بود وسایط متعدد بر می انگیخت که بلکه با ایشان دیدار کند و ایشان نپذیرفت.

از همان موقعی که رضا خان برای تلسط به ایران به عنوان جمهوری طرح رئیس جمهوری خود را می ریخت، در مقام بر آمد از علمای بزرگ به زور و تهدید امضا بگیرد. از این رو، این کار را در بروجرد، لرستان و گلپایگان به احمد امیر احمدی سپهبد جلاد که در آن موقع در خرم آباد و به اصطلاح امیر ناحیه غرب بود، سپرد. اما آیت الله صافی با او مخالفت کرد و نه تنها خود از امضا و تأیید رئیس جمهوری رضا خان سرباز زد بلکه علمای بزرگ دیگر همچون آیت الله آقا شیخ محمد سعید و حاج میرزا محمد باقر امامی را نیز به مخالفت برانگیخت که مخالفت آن دو موجب مشکلاتی برای آنان و هجرت آقا شیخ محمد سعید به اصفهان شد. بعد از اینکه پهلوی با زور اجنبی بر این کشور مسلط شد، آیت الله صافی همیشه او را یک عامل انگلیس می دانست و بر آن دلایلی اقامه می کرد. وقتی رضا خان به ظاهر امتیاز نفت دارسی را لغو کرد رئیس شهربانی گلپایگان که از مذاق ایشان مطلع بود و می دانست که ایشان آن همه هیاهو و سر و صداها را که درباره رضا خان سر داده اند خلاف واقع می داند و او را نه فقط منجی ایران نمی داند که نورک انگلیس می شمارد، نزد ایشان آمد و با ارائه روزنامه ها و اینکه شاه چگونه قرار داد محکمی را که قاجاریه بسته اند لغو کرده است و شخصیتهای مختلف همه به او تبریک گفته اند خواهان آن شد که در آن موضوع برای شاه تلگرافی

ص:218

بفرستند، وی در جواب سکوت کرد.

رئیش شهربانی گفت : مثل اینکه در این هم تردید دارید.

آن فقیه هوشیار جواب داده بود : در آنچه که نوشته اند عمل شده است، تردیدی ندارم.

رئیش شهربانی گفته بود : پس دیگر در گفتن تبریک چه مسامحه ای دارید ؟

وی در جواب گفت : من هر چه می اندیشم، نمی توانم بپذیرم که رضا خانی که خودش نوکر انگلیس می باشد و به زور و دسیسه آنها به سلطنت رسیده است، بدون اذن آنان و در مخالفت با آنان چنین اقدامی بکند!

رئیش شهربانی گفت : پس می فرمایید حقیقت چیست ؟

وی فرمود : بعدها معلوم می شود.

بعد در جریان دعواهای مصنوعی حکومت ایران و انگلیس و ارجاع داوری لاهه و رفتن هیئتی به ریاست علی اکبر داور به آنجا و تجدید قرار داد معلوم شد که علت آن اقدام به ظاهر جسورانه رضا خان این بود که به پایان امتیاز دارسی 3 سال بیشتر باقی نمانده بود، و می بایست در پایان مدت شرکت دارسی تمام تأسیسات شرکت را در اختیار ایران بگذارد. و ایران به طور مستقل با امکانات فراهم شده نفت را اداره کند. برای جلوگیری این وضع، این صحنه سازی را کردند و قرار داد را برای مدت طولانی دیگر تمدید کردند. سپس در جریان ملی شدن نفت، یکی از ادله ایران همین بود که مجلس قلابی و فرمایش آن زمان، مجلس مردم نبود و لذا آن قرار داد هر چند به تصویب مجلس رسید اما بی ارزش است.

ص:219

مبارزه با رژیم پهلوی

ایشان با توجه به سیاستهای استعمالی و اطلاعات تاریخی وسیعی که از اوضاع سیاسی جوامع اسلامی داشت، همواره مردم را از دسایس بیگانگان و تفرقه افکنیهای آنان در بین مسلمانان و الگوسازیهایش در مناطقی مانند ترکیه به نام مصطفی کمال آتاتورک و در ایران به نام رضا خان بر حذر می داشت، که گول ایناه را و همچنین متجدد مآبها و اروپا رفته های غربزده را نخورند. ایشان در ضمن اشعار بسیار، از این اوضاع بویژه از انگلیسیها شکایت کرده است. مثل این شعر :

انگلیسی در جهان افکنده دام مکر و فن *** ای خدایا مسلمین را سید و سالار کو

بحر پر موج و بلا در اوج و کشتی در خطر *** نوح کشتیبان در این دریای محنت بار کو

صفحه روی زمین بگرفت دجال فتن *** مهدی صاحب زمان و تیغ آتشبار کو

همچنین در ضمن قصیده ای بسیار طولانی که اوضاع مسلمانان را تشریح کرده است وحیت از تبلیغاتی که پیش از اقدام پهلوی به کشف حجاب و آن مظالم بی حد و حصر برای کشف حجاب، اختلاف زن و مرد و بر چیدن سنن اسلامی می شد و غربزدگیهای نویسندگانو مجلایت که در آن عصر بود و افکار جوانان را مسموم می ساخت، فرموده است :

هست در بعض زنان شوری پیش کشف حجاب *** خاک هر ذلت به سر این خلق بی سر کرده اند

ص:220

روزی آید زین شب مظلم که هر یک بی عفاف *** بهره ور از وصل خود رندان ابتر کرده ند

این جوانان وطن در معنی حب الوطن *** اشتباهی بوالعجب در خود مخمر کرده اند

وضع دوران اروپایی کنون سر مشق ماست *** گر چه ما را در حقیقت خوار و مضطر کرده اند

علم و صنعت را نسازد کس از آنها پیروی *** لیک لفظ مسیو و مرسی مکرر کرده اند

تا اینکه خطاب به پهلوی یا دیگری می گوید :

ای که داری آرزوی انخساف ماه شرع *** و ایکه زاول فطرتت را بد مخمر کرده اند

هر چه می خواهی بگو و هر چه می خواهی بکن *** کار فرمایان عالم کار دیگر کرده اند

یک دو روزی گر مساعد گشت وقت ایمن مباشد *** صد هزاران چون تو را با خاک یکسر کرده اند

این همان خانه است کاندر آن به جای عیش و نوش *** بستر از خاک ملکشه بهر سنجر کرده اند

با وجود آن بزرگ مرد در گلپایگان، کار کشف حجاب در آن خطه پیشرفت نکرد و این از تلگراف رئیس شهربانی گلپایگان به مرکز بر می آید. سر انجام، دوران پهلوی با آن همه مظالم و ستمگریها طی شد، و همان طور که این مرد دل آگاه مکرر خبر می داد، آن ملعون به ذلتی که عبرت همگان گردید گرفتار شد.

ص:221

پس از فرار رضا خان محمد رضا به سلطنت رسید و دوران جدید استعماری با برنامه های ضد ایرانی، ضد انسانی و خلاف شرع، شروع شد. جالب اینکه آیت الله صافی این روزگار را نیز پیش بینی می کرده و در ضمن کتابی که به نظم و به نام کلمة الحق در تاریخ دوران سیاه پهلوی سروده است، از ملت ایران می خواهد تا هنگامی که این شاه جدید جایی و جانی نگرفته است، کنارش بگذارند و گرنه او نیز همان راه پدر را ادامه خواهد داد.

اگر چه رفت آن مردود گمراه *** ولی آوخ که شد فرزند او شاه

خواهد داشت جز ظلم و ستم کار *** مثل باشد نزاید مار جز مار

مبارزه با بهائیت

یکی از بزرگترین خدمات دینی ایشان، مبارزه با فرقه بهائیت بود. با اینکه آنان گلپایگان را به جهانی مطمح نظر قرار داده بودند، و چندین مرتبه با کمک و تقویت مقامات دولتی نقشه ها کشیدند و اشخاص و جمعیتهایی را با بودجه های کلان در حمایت ادارت دولتی به گلپایگان فرستاد، و حتی شخصیت اسلامی گلپایگان در معرض خطر قرار گرفت (و این به دلیل وجود میرزا ابوالفضل گلپایگانی مبلغ بزرگ بهائیت و صاحب کتب فوائد بود) با پایمردی و فداکاریهای ایشان در آن دوران اختناق، از آن مفاسد جلوگیری شد. شرح این مبارزات، نیاز به تألیف رساله ای مستقل است تا هر چه بیشتر شخصیت ایشان بررسی شود. امر به معروف و نهی از منکر، دستگیری از ضعیفان و درماندگان آبادانی مساجد، اقامه مرتب نمازهای جماعت و تربیت مردمی صالح و شایسته و فرزندانی دانشمند و شاگردانی ارجمند، از دیگر خدمات ارزنده ایشان بود.

ص:222

ویژگیهای شخصی

آیت الله ملا محمد جواد صافی با سعه صدر و سماحت طبعش، فقیهی ادیب، عارف، مجاهد و نو اندیش بود. در نآ زمان که زنان کمتر سواد داشتند، همسر و دختران خویش را در کسب سواد و آشنایی با نگارش، مبانی دین، مباحث اسلامی و اخلاقی تشویق و ترغیب می کرد.

دارای ایشان به یک باغچه و زمین مختصری خلاصه می شد که خود نیز در آن کار می کرد و از آن امرار معاش می نمود و از محل سهم امام استاده نمی کرد. وی به غذایی ساده اکتفا می کرد و قناعت، زده و زندگی ساده و شیوه خود قرار داده بود و دانش و معنویت خویش را مظاهر مادی و زخارف دنیوی معامله نمی کرد. آیت الله صافی هماره در نهایت وارستگی، کرم، قناعت، آزادمنشی، دانش دوستی، خوشرویی و فروتنی زیست و هرگز کسی از وی ناشکری ندید و در قضاوت، حق را ملاک قرار می داد اگر چه بر زیان نزدیکترین افراد به وی بود. آیت الله صافی دارای حافظه ای غریب بود و تمام «مجمع الفصحا»، «حبیب السیر»، «روضة الصفا» و «تاریخ اسلام و ایران» را می دانست و بر دقایق زبان و ادب پارسی و تازی تسلط کامل داشت. وی به اندازه ای از منکر، دوری می جُست که اگر خطیبی بر بالای منبر حدیثی را به اشتباه می خواند، او از پایین مجلس سخت بر می آشفت و بر او اعتراض می کرد و راه را بر تکرار خطا می بَست.

ص:223

قدرت ادبی

آیت الله صافی در شعر از شعرای متقدم و شیرین سخن نظیر مولوی، خاقانی، نظامی، سنایی، ناصر خسرو، انوری بویژه حافظ و سعدی متأثر بود، و بسیاری از اشعار این شاعران را تضمین کرد. طبع شعرش فوق العاده است و در هر نوع شعر از نوحه، مصیبت، غزل، غزل، مدح و قصیده سر آمد می نماید. در بسیاری از موارد فی البداهه شعر می گفت یا سخنانی مقفی و مسجع بیان می داشت.

اقتدار سخنوری این روحاین بزرگوار چنان بود که بنان و بیان در ادای رسای آن کوتاه می نماید. توابع معنا در تعبیرات وی در مرح حضرت ولی عصر (عج) با الفاظ و تعبیراتی بیان و تفسیر می شود که مستلزم امعان و دقت نظر و توجه تمام به ژرفای معنا و عمق الفاظ در احتوای بر مضامین است. در این مورد، قصیده ذوقافیتین ایشان را درباره حضرت ولی عصر (عج) با مطلع ذیل بنگیرد :

عید گشت و خواهیم از شاه فلک دربار بار *** تا زفیض باز یابد گوهر بار بار

آراستگی الفاظ توأم با صنایع بدیعی، چیرگی او را در مبانی ادبی با زمینه های وافر ذهنی و تسلط کامل او را بر ادب فارسی و عربی آشکار می سازد. انواع ادات تشبیه و صنایع ادبی در بیان کیفیات طبیعت و هر چه در آن است به کار می گیرد تا با تصویر زیباییها به ذکر ممدوح بپردازد و انسان را به شادمانی و بهره گرفتن از زندگانی دعوت کند. در این مورد به قصیده ایشان درباره امام زمان (عج) که به صنعت جمع و تفریق - یکی از مشکلترین صنایع

ص:224

شعری - و با مطلع زیر آمده است، اشاره می شود :

به فیروزتر زمان به زیباترین بهار *** به نیکوترین شبی به روشنترین نهار

یکی روح خرمی یکی جان آدمی *** یکی چون صباح وصل یکی چون رخان یار

که هر یک از ابیات این قصیده 4 قطعه می باشد. شاعر هر قطعه شعر ول را تفریق کرده و صفتی از صفات یا تشبیهی از تشبیهات آن را در شعد بعد بیان کرده است .

وی به امامان هدایت (ع) سخت عشق می ورزید و بانهایت درجه به حضرت ولی عصر (عج) اعتقاد راستین و ارادت کامل داشت و در دفاع از حریم حق و صاحبان حق، با فصاحت و بلاغتی کم نظیر داد سخن می داد. آیت الله صافی اگر چه شاعری چیره دست و واقف به سبکهای مختلف شعری و قالبهای آن بود و با اشعار بسیاری از انس داشت، اما آنچه زمینه گرایش او را به شعر ترغیب می کرد و باعث سرودن هزاران شعر در محر اهل بیت شد، زمینه های اعتقادی وی بود که از جمله وجه ممیز او با شعرای دیگر، مورد مطالعه است.

از ویژگیهای دیگر او که نشان می دهد در خلق آثار مختلف، سبک خاصی داشته و مطالعات خود را نظم می داده است، شیوه تألیف و تبویت آثارش می باشد، وی از حافظه بسیار قوی برخوردار بود بسیار مطالعه داشت، خوشنویس و خط شناس ماهری بود و بر منابع مختلف تاریخی، فقهی سیره و کلام معصومان (ع) و علم جفر احاطه کامل داشت.

ص:225

تألیفات

از آن مرد بزرگ تألیفات گوناگونی در فقه، اصول، حدیث، اخلاق، تاریخ و ادبیات به جای مانده است که به برخی از آناه اشاره می شود :

1 - رساله های متعدد فقهی و اصولی، شامل موضوعات : خیار غبن، اجاره، منجزات مریض، تعارض احکام ظاهریه و واقعیه، تعارض اصولی و قواعد فقهی، تعادل و تراجیح، اجزاء ظن مطلق، شبهه تحریمی، شبهه محصوره و تسامح در ادله سنن.

2 - «اصول فقه منظوم» در بیش از 2000 شعر عربی (1)

3 - «مصباح الفلاح» و «مفتاح النجاح» (2 جلد) (2): این کتاب دو بار و از جمله در سال 1374 ه' ق به چاپ رسیده و یکی از بهترین کتابها در معارف مواعظ، عقاید و اخلاق است. مؤلف در این کتاب آیات قرآن، روایات صحیح و ادب پارسی را به هم آمیخته و مجموعه ای ساخته که اهل تفسیر، حدیث، تاریخ و شعرمی توانند از آن بهره ور شوند. اگر تنها اشعار منتخب شعرای معروف را در زمینه مباحث فوق - صرف نظر از اشعار مؤلف و اشعار عربی - از دید بگذرانیم، می بینیم که از لحاظ ادبیات فارسی بسیار گرانبهاست. آیت الله سید صدر الدین صدر فرموده بود :من یک ماه رمضان در مشهد مقدس از روی این کتاب منبر رفتم و مردمان را موعظه کردم. مؤلف را برمن حقی است که هرگز فراموشش نمی کنم.

4 - گنجینه گهر : ترجمه هزار سخناز پیامبر اکرم (ص) به نظم و نثر فارسی است که در 1326 منتشر شد (3).

5 - گنج عرفان : ترجمه هزار سخن از امیر مؤمنان علی (ع) به نظم و نثر


1- - المسلسلات، ج 2، ص 270.
2- - الذریعة، ج 21، ص 116.
3- - الذریعة، ج 18، ص 247.

ص:226

فارسی است که در 1327 به چاپ رسیده است.(1)

6 - گنج دانش، صد پند به فرزند برومند(2): این کتبا دو مرتبه به طبع رسیده است.

7 - اشعار شیوا در رد باب و بها(3): این کتاب نیز به چاپ رسیده است.

8 - صافی نامه و فیض ایزدی (4): پاسخ به پرسشهایی در مورد امام زمان (ع) است، که در سال 1360 ه' ش منتشر شد.

9 - التحف الجوادیة فی المناقب المهدویة(5).

10 - کتبا منظوم مراثی پیامبر و ائمه اطهار (ع)(6).

11 - دیوان اشعار در مدایح پیامبر و ائمه اطهار (ع) که اکثر آن در مدح امام مهدی (عج) است(7). این کتاب در برگیرنده 15000 بیت است که در دقت و باریک بینی، فصاحت، بلاغت، لطافت، ظرافت، خیال و معانی بیان ممتاز است.

12 - نفایس العرفان(8)

13 - کلمة الحق، تاریخ منظوم دوران سیاه پهلوی(9)، که به چاپ رسیده است.

14 - حاشیه بر رسائل شیخ انصاری(10)

15 - البشارة المیلادیة (11)

درگذشت

سرانجام آن بزرگمرد پس از 91 سال زندگی پربرکت و سرشار از خدمات دینی و اجتماعی، در شب 25 رجب 1378 ه' ق شب شهادت حضرت موسی بن جعفر وع) بدرود حیات گفت. پیکر پاکش ابتدا با شکوه


1- - الذریعة، ج 18، ص 239.
2- - الذریعة، ج 18، ص 237.
3- - المسلسلات، ج 2 ص 270.
4- - الذریعة، ج 15، ص 5 و ج 16 ص 406.
5- - المسلسلات، ج 2، ص 270 ؛ گنجینه دانشمندان، ج 6 ص 421.
6- - صافی نامه، مقدمه ص 14.
7- - الذریعه، ج 9، ص 585.
8- - المسلسلات، ج 2 ص 270.
9- - المسلسلات، ج 2 ص 270.
10- - المسلسلات، ج 2 ص 270.
11- المسلسلات، ج 2 ص 270.

ص:227

فراوان و با شرکت تمام طبقات مردم گلپایگان و شهرهای اطراف، در زادگاهش تشییع و سپس به قم انتقال داده شد و آن در شهر مقدس نیز با حضو رمراجع تقلید و علمای بزرگ حوزه و رحانیت معظم تشییع و پس از نماز حضرت آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره) بر پیکرش به امر ایشان در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) درنزدیکی ضریح مطهر به خاک سپرده شد. جالب آنکه آیت الله بهجت می فرمودند :

«روزی آقای آخوند ملا محمد جواد صافی در مسجد بالاسر به من برخورد کرد و دست مرا گرفت و به سوی نقطه ای برد و فرمود : در آینده مرا در این قطعه زمین فراموش نکنید و این بعدها همان محل قبل او شد.»

از سوی آن مرجع بزرگ نیز مراسمی در مسجد بالاسر تشکیل گردید و سپس از سوی مراجع تقلید و مردم متدین در قم، تهران، نجف، اصفهان و گلپایگان تا چهلمین روز وفاتش مراسم بزرگداشت او بر پا بود، عاش سعیدا و مات سعیدا

فرزندان

ثمره ازدواج آن مرد بزرگ با صبیه محترمه آیت الله آخوند ملا محمد علی گلپایگانی - که معاصر همدوره و هم حجره مرحوم میرزای شیرازی بود - فرزندانی شد که برخی از آنان عبارتند از :

1 - آیت الله حاج شیخ علی صافی، نویسنده «ذخیرة العقبی فی شرح العروة الوثقی (3 جلد تا کنون) و کتابهای دیگر

2 - آیت الله حاج شیخ لطف الله صافی، نویسنده «منتخب الاثر

ص:228

فی الامام الثانی عشر»، «نوید امن و امان»، «امامت و مهدویت»، «شهید آگاه»، «پرتوی از عظمت حسین (ع)»، «رمضان در تاریخ»، «سفرنامه حج» و «فقه الحج» (3 جلد)، «توضیح المسائل»، «هدایة العباد»، «مناسک حج»، «دیوان اشعار» و دهها کتاب دیگر.

ص:229

ص:230

ص:231

حسین فاطمی قمی (معلم اخلاق) / جواد نور محمد، محمدرضائی

مقدمه

عالم وارسته، عارف شیعی و زاهد پر سوز و گداز حضرت حجة الاسلام سید حسین فاطمی قمی از جمله آرمیدگان قبرستان با معنویت شیخان و از شاگردان عالم بزرگوار و مؤدب به اخلاق آیت الله حاج میرزا آقا ملکی تبریزی می باشد، وی در شب تاسوعای حسینی یعنی شب نهم محرم الحرام سال در شهر مقدس قم به دنیا آمد.

نسب سیادت

وی از سادات فاطمی قم بودند که اجدادشان همه در قم ساکن و مورد احترام اهل قم بوده اند نسبت شریفش به موسی مبرقع فرزند جواد الائمه امام محمد تقی علیه السلام می رسد سلسله نسب ایشان طبق شجره نامه ای که به خط مرجع بزرگ نسابه زبردست آیت الله مرعشی نجفی تنظیم شده چنین است:

الحاج سید حسین الفاطمی الرضوی القمی ابن حجة الاسلام سید اسحاق طاب مضیجعه ابن المرحوم المبرور السید محمد ابن المرحوم السید علی خادم حرم الست فاطمة المعصومه علیهم السلام ابن السیت محمد بن السید علی بن السید ابو محمد بن الحسین بن هاشم بن اسماعیل بن محمد بن احمد بن محمد الرشید ابن موسی نظام الدین ابن عبدالله شرف الدین ابن الحسن نورالدین ابن ابیطالب بن محمد بن محمد الباقر ابن ابی القاسم ابن جعفر ابن کاظم ابن عزالدین حسین بن علی بن ابی المعالی محمد الرضا ابن ابی البرکات موسی بن ابی المعالی اسماعیل بن ابی البرکات محمد تقی ابن جعفر محمد الطاهرین احمد بن ابی جعفر محمد النقیب بقم ابن ابی الحسن موسی النقیب بقم ابن احمد بن ابی

ص:248

علی محمد الاعرج ابن احمد الکوفی ابن ابی جعفر موسی المبرقع ابن الامام الهمام جواد آل الرسول سیدنا و مولینا ابی جعفر محمد التقی الجواد سلام الله علیه و علی آبائه و ابنائه المیامین الطاهرین.

درباره سیادت آن بزرگوار دو حکایت نقل شده است که ما در اینجا یکی را ذکر می کنیم. آن بزرگوار فرمودند: مرحوم حاج ملا حاجی که از اخیار و زهاد تهران و مورد عنایت عموم اقشار مردم در صحت عمل بود وی پدر حجة الاسلام آقای حاج شیخ عباس حائری تهرانی و جد پدری حاج اقا مهدی حائری بودند. خانواده ما با خانواده ایشان رفت و آمد داشتند. فرزند بزرگشان به نام حاج شیخ احمد که غالبا حجره پدرش را در بازار اداره می کرد با رجال و اعیان بیشتر تماس داشتند، نقل کردند روزی در زمان سلطنت مظفرالدین شاه قاجار درب حجره نشسته بودم دکتر فیلسوف الدوله که با من بسیار دوستی داشت با اوقات تلخ و چهره گرفته وارد شده گفت. حاج شیخ احمد می آیی برویم قم؟ گفتم قم برای چه؟ گفت دختر شاه را می برند برای پسر امیر همدانی، در این سن پیری به من هم امر شده تا قم در رکاب عروس باشم فعلا من در کالسکه تنها هستم. بیا برئویم، من مهیا شدم و در خدمت ایشان به قم آمدیم همین که وارد شدیم بر خلاف معمول همیهش که به منزل حاج آقا سید اسحاق فاطمی وارد می شدیم چون مهمان فیلسوف الدوله بودم در خیابان حضرتی منزل کردیم و می دانستیم که حاج سید اسحاق شبهای جمعه روضه دارند اتفاقا آن شب، شب جمعه بود رفتم خدمتشان تعجب کردند و فرمودند: حاج شیخ احمد کجا بودی؟ کی آمدی؟ چرا اینجا نیامدی؟ من نیز قضیه همراهی با دکتر را به عرضشان رساندم چون اسم دکتر را شنیدند فرمودند: حاج شیخ احمد ما یک خانم مریض داریم که از معالجه اطبای اینجا مأیوس

ص:249

شدیم ممکن است ایشان را بیاورید تا عیادتی از مریض ما بکند، این خانم مریض دخنری بود به نام ربابه خانم که خواهر حاج آقا حسین فاطمی بودند و در همان مریضی سخت فوت شد.

حاج شیخ احمد با اطمینان می گوید بله ایشان را می آورم اما چون این مطلب را به دکتر اظهار می دارد ایشان با برافروختگی می گویند؟ مگر من برای معالجه و عیادت به قم آمده ام. حاج شیخ احمد نیز برای اطمینانی که به حاج سید اسحاق داده بودند بسیار متأثر می شوند به طوری که شام نمی خورند و علی رغم اصرار دکتر با اظهار بی میلی بدون صرف شام به خواب می روند. دکتر نیز شام خورده و خوابیدند.

پس از مدتی که از شب گذشته بود برخاستم دیدم فیلسوف الدوله لا اله الا الله گویان در حیاط قدم می زند. بعد آمد بالای سر من و مرا صدا زد و گفت: حاج شیخ احمد منزل این اقا که گفتی کجاست؟ گفتم: نمی دانم گفت: برخیز برویم منزل این اقا، گفتم نصف شب درب منزل مردم رفتن صحیح نیست، گفت: فایده ندارد نوکرش را بیدار کرد چراغ را روشن کرد و به اتفاق به طرف منزل آقا روانه شدیم.

در بین راه از ایشان سؤال کردم با آن تشدد و امتناع چه شد که این موقع شب درب منزل مردم را بزنیم؟ گفت: چون خوابیدم در عالم خواب دیدم از دارلشفاء و مدرسه فیضیه داخل صحن قدیم حضرت معصومه شدم تا به حرم مشرف شوم. شخص محترمی لب ایوان طلا ایستاده از من سؤال کرد کجا می روی؟ گفتم: زیارت دختر موسی بن جعفر علیهم السلام گریبان من را گرفت و گفت مگر آن دختر موسی بن جعفر نبود که به عیادتش نرفتی؟! او بعد من را به شدت وسط صحن انداخت و ناگهان از وحشت از خواب بیدار شدم (1).


1- - جامع الدرر، حاج آقا حسین فاطمی قمی، ج 1، مقدمه کتاب، با اندکی دخل و تصرف در عبارت.

ص:250

حکایت پدر

مرحوم حاج سید اسحاق فاطمی رضوی قمی از مردان نیک سیرت و وارسته از دنیا بود. وی از خواص شاگردان شیخ انصاری الی الله مقامه و به ایشان بسیار نزدیک بود. حاج سید اسحاق از عنایت هایی که خداوند به ایشان داشته، حکایتها نقل کرده است و نیز داستانهای مفید و روشنفکری از حالات استادش شیخ مرتضی انصاری نقل کرده که ما در اینجا به اندکی بسنده می کنیم .

در گذشته چنین بود که موقع تشرف مؤمنین به زیارت و آستا بوسی امام معصوم علیه السلام حیوان داران که مرکب مسافرتی داشتند، حیوان های خود را در شهر می گرداندند و چاووش خوانی می کردند و در سر چهار راه ها و مراکز شلوغ به مردم قیمت مرکب و روز حرکت را اعلان می کردند این کار شور هیجان عجیبی را در مردم و خانواده ها ایجاد می کرد به طوری که از شوق تشرف و زیارت ائمه صدای گریه از خانه ها بلند می شد و حتی بعضی زنها مهرشان را به شوهرهایشان می بخشیدند تا آنها را به زیارت امامان معصموم ببرند.

آقا سید اسحاق فاطمی نقل می کند روزی مرکب در شهر می گرداندند و چاووش می خواندند چون به نزدیکی منزل ما رسید مادرمخ گریه کنان گفت: آقا سید اسحاق من را کربلا نمی بری؟ گفتم: مادر می دانی که توان مالی ندارم. اگر حضرت پول برساند مضایقه نمی کنم. از این حکایت سه روز گذشت یک روز بعد از نماز صبح به دیدن یکی از آقایان تهرانی که تازه همسایه ما شده بود. در آن خانه بودم که خادم آمد و گفت یک درویشی که تن پوش چندانی

ص:251

ندارد با یک نفر و دو رس اسب شما را می خواهد.

این شخص درویش بود به نام کریمی لختی که غالبا در کوه بی بی شهر بانو در نزدیکی حضرت عبدالعظیم علیه السلام منزل داشت. در اواخر عمرش به عتبات عالیات رفت و همانجا از دنیا رفت. وی در تابستان و زمستان لباس چندانی نداشت، وقتی از دنیا رفت بسیاری از خانواده های آبرومند فقیر فهمیدند آنکه شبها در خانه آنها پول و غذا می برده، او بوده است. بنده خود او را دیده بودم.

از نزد آن تاجر بیرون آمدم دیدم کریم درویش به طرف ما می اید سلام کرد. جواب گفتم. گفت: میهمان می خواهید؟ گفتم: بسم الله سؤال کرد جای حیوان هم دارید؟ به نوکر گفتم حیوان ها را در طویله ببر. آمد در اطاق نشست و گفت: آقا من کریم درویشم در کوه بی بی شهر بانو بودم مولا به من فرمود برو سید اسحاق قمی را بفرست کربلا.

برخاستم و پیش نائب السلطنه کامران میرزا رفتم و قضیه را به او گفتم و به نوکرش گفت خورجین را بیاور، نوکر آورد و نایب السلطنه یک کیسه که در آن صد اشرفی دو تومانی بود با یک اسب و یک طاقه شال ترمه داد. رفتم منزل مستوفی الممالک تمام قضایا را به مستوفی نیز گفتم او هم این کیسه صد اشرفی با آن قاطر و این جبه خزشال را داد. به مستوفی الممالک گفتم نوکرت را به همراهم بفرست. او هم فرستاد حالا شما به این نوکر یک رسید بدهید، من نیز چنین کردم و او رفت و بعد همراه مادر وعده ای از بستگان با قافله ای بر کربلا رهسپار شدیم.

مرحوم سید اسحاق فاطمی قمی از استاد فرزانه اش چند حکایت ارزشمند نقل کرده که علاوه بر اینکه مقام معنوی شیخ بزرگوار انصاری را آشکارتر می کند از ارتباط و ارادت و نزدیکی این دو فرزانه عارف به همدیگر حکایت

ص:252

می کند. آقا سید اسحاق نقل می کند: هنگامی که در نجف اشرف بودم شبی در عالم خواب دیدم مژده دادند که امام زمان عج ظهور کرده اند. با کمال شوق و شعف خدمتشان رسیدم دیدم حضرت سواره و شیخ انصاری پای رکاب ایستاده است و حضرت چیزی به ایشان می فرمایند چون چشم مبارک حضرت به بنده افتاد سه مرتبه فرمود والله شیخ مرتضی نائب ما است بعد به طرف من آمدند و فرمودند: آن آجر و کچ را ببر فلان مسجد را تعمیر کن، از خواب بیدار شدم. موقع زیارتی حضرت سیدالشهداء فرا رسید به کربلا رفتم و پس از نماز صبح به خدمت شیخ انصاری رسیدم و جریان را نقل کردم ایشان گریه کردند و گفتند: حضرت نسبت به من چنین فرمود؟ گفتم بله فرمود نفهمیدی حضرت چه چیزی به من فرمود؟ گفتم خیر. پس سجده شکر کرد (1).

تحصیلات و استادان

حاج آقا حسین فاطمی پس از گذراندن دوران کودکی به تحصیل پرداخت و نردبان کمال و علم و ادب را به سرعت طی کرد و به مدارج عالی علمی رسید. اولین استاد او در این راه پدر بزرگوارش حاج سید اسحاق رضوی فاطمی قمی بود که از محضر شخی انصاری بهره مند بوده اند. از دیگر کسانی که حاج آقا حسین فاطمی به محضرش راه یافته مرحوم ایت الله سید محمد تقی فاطمی عموی ایشان می باشد. پس از گذشت چندین سال مرحوم قدوة الخائفین و شیخ السالکین حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به قم تشریف آوردند، این افتخار برای حوزه پربرکت قم و فضلای برخاسته از آن بسیار مغتنم بود، علاقمندانی که در این فرصت ارزشند بهره شایان توجهی بردند و حاج آقا حسین از این خیل فرزانان ادب آموخته است.


1- - جامع الدرر، ج 2، ص 400 - 410.

ص:253

وی به راستی از محضر پر فیض حاج میرزا جواد ملکی بهره ها برد و این استاد به خصوص در تعیین مسیر زندگی ایشان هم بسزائی داشت و شعاع وجودی که مرد شریف را گسترش داده چهره ای ملکوتی و جذاب داشت و جلسات اخلاقی وی از فروغی خدایی برخوردار بود. در آن زمان یکی از جلسات با حالی که طلاب جوان و نیکو سیرت قم از آن بهره می بردند، منبر وعظ اخلاقی وی بود.

حضرت استاد حسن زاده آملی از دیدار خویش با آن فرزانه عارف جنین یاد می کند. چون خدمتش رسیدم دیدم پیرمردی است در حدود صد سال و از کار افتاده بود، پس از ادای آداب ورود از مرحوم آقا میرزا جواد آقا سخن به میان آوردم، تشویق کردند و فرمودند: «آقا کسی که در این اوضاع از من در این گوشه خبر بگیرد و دنبال احوال و آداب اقا میرزا جواد آقا ملکی (رحمةالله علیه) باشد معلم است که در او چیزی است.)

عرض کردم از مرحوم آقای ملکی دستو رالعلمی به ما مرحمت فرمایید گفت: او خودش دستور العمل بود، شب که می شد دیوانه می شد و در صحن خانه دیوان وار قدم می زد و زبانش به این شعر مترنم بود که :

گر بشکافند سراپای من *** جز تو نیابند در اعضای من

آخرین حرفش این بود که گفت: الله اکبر و جان تسلیم حق کرد. آن جناب اجازه نمی فرمودند که از او عکس بگیرند و بعضی از دوستان و ارادتمندانش این نقشه را طرح کردند که در حال نماز از او عکس بگیرند که نتواند مانع شود و در حالی که از عکس گرفتنش بی خبر بود از او در حال قنوت نماز عکس گرفتند (1).

حضرت حجة الاسلام و المسلمین یعسوبی نیز یکی از کسانی است که


1- - در آسمان معرفت استاد حسن زاده، ص 113 - 114، چاپ اول.

ص:254

ارتباط زیادی با ایشان داشته است و درباره حالات آن سالک پرهیزگار نکات ارزشمندی بیان داشته اند که در اینجا می آوریم.

خدا رحمت کند حاج آقا حسین فاطمی را، ما با ایشان زیاد ارتباط داشتیم. خصوصی خدمتشان می رفتیم در حالی که زیر کرسی نشسته بودند موعظه می فرمودند. چهره اش به راستی ملکوتی بود. واقعا انسان نگاه به چهره این سید می کرد در انسان اثر می گذاشت. ایشان مرد معروفی بود و شب های جمعه دعای توسلی داشتند. اهل توسل و یکی از شاگردان خوب مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی بریزی بودند. کتابی هم نوشته اند به نام «جامع الدرر» دارای نکات ارزشمندی است. حاج آقا حسین فاطمی شب های جمعه کتاب «منیة المرید» شهید ثانی را می بردند و سپس مداحی و روضه خوانی می شد. مجلس وعظ ایشان مجمع فضلاء و اهل کمال حوزه بود (1)

استاد محمد علی مجاهدی که خود مجالس موعظه ایشان را دیده اند می فرمودند: ایشان خیلی پیر بودند و قادر نبودند به خوبی راه بروند زیر بغل ایشان را می گرفتند و روی منبر کوچکی می نشاندند و حضرتش موعظه می فرمودند. خیلی به خودشان عتاب می کردد و گریه می کردند به خودشان می گفتند: وای بر من، خاک بر سر من و با دست بر سر و پیشانی خودشان می زدند و گریه می کردند واقعا مجلس منقلب می شد. سپس مداحی و روضه خوانی می شد (2).


1- - در مصاحبه با جة الاسلام یعسوبی امام جمعه محترم ایلام.
2- - در گفتگو با استاد محمد علی مجاهدی در تاریخ .1374/8/26

ص:255

شاگردان

محفل درس اخلاق حاج آقا حسین فاطمی شاگردان زیادی را از حوزه علمیه قم گرد می آورد. اکثر فضلای معاصر و زبدگان حوزه قم به درس اخلاق حاضر می شدند و از انفاص ملکوتی آن فرزانه عارف که به حق عطر دل انگیز استادش حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را داشت بهره مند می شدند در اینجا به یاد کرد نام عده ای که خدمت آن جناب را درک کرده اند می پردایم:

1 - حضرت استاد حاج شیخ رضا استاد.

2 - حضرت استاد سید محسن خرازی.

3 - حضرت استاد حاج شیخ علی عراقچی همدانی.

4 - حضرت استاد حاج شیخ روح الله شاه آبادی.

5 - حضرت استاد سید ضیاء الدین اشکوری.

6 - حضرت استاد حاج شیخ علی پهلوانی.

7 - حضرت حجة الاسلام حاج شیخ محمد عمانی.

8 - حضرت حجة الاسلام حاج شیخ علی ثابتی.

9 - حضرت حجة الاسلام حاج شیخ رضا معینی.

10 - حضرت حجة الاسلام حاج شیخ حسین جاویدی کرمانی.

11 - حضرت حجة الاسلام حاج شیخ رضا مؤیدی.

12 - حضرت حجة الاسلام حاج شیخ ابوالحسن مصلحی فرزند حضرت آیت الله العظمی اراکی.

13 - حضرت حجة الاسلام حاج شیخ علی رضا الهی داماد آیت الله اراکی.

ص:256

14 - حضرت حجة الاسلام حاج شیخ علی اصغر باقری.

15 - حضرت حجة الاسلام حاج شیخ سید صادق شمس.

پشتیبان امام خمینی (قدس سره)

در سال 1340 قمری در عید نوروز دژخیمان رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه حمل کردند و طلاب را دند و از بام مدرسه به زیر انداختند. عده ای را شهید و مجروح کردد و عده ای را نیز دستگیر کردند. در همان ایام بود که جرقه انقلاب زده شد. شروع حرکت حضرت امام و ایجاد جو رعب و وحشت در قم باعث شد که مسافرت ها به قم بسیار کم شود و عید آن سال قم بسیار خلوت شد.

یکی از کسانی که مرید حاج آقا حسین فاطمی بود و مسافرخانه داشت و از جو حاکم بر قم ضرر مالی دیده بود به خدمت حاج آقا حسین فاطمی آمد و از امام گلایه کرد که: کار آقا خمینی خوب نیست و ابراز ناراحتی کرده بود که تخت های من با شبی دویست تومان کرایه خالی مانده است. خلاصه حاج آقا حسین فاطمی نیز از گفته های ایشان متأثر شده بود و در سخنرانی شب جمعه در منبر از امام انتقاد تندی کرده و گفتند: معلوم نیست کار شما درست باشد؟ چه کار دارید به این مردم؟ چه کار دارید به این دولت؟

نزدیک محرم بود و حاج آقا حسین فاطمی به مشهد مقدس رفتند پس از بازگشت به قم عده ای از دوستان به خدمتش رفتند. ایشان فرمودند شب اول که وارد مشهد شدیم در خواب دیدم که حضرت رضا نشته اند و طرف راست ایشان آقای خمینی نشسته و طرف دیگر هم من نشسته بودم حضرت امام رضا در عالم خواب رو کردند به من و به امام اشاره کردند و فرمودند : ((این مجاهد

ص:257

فی سبیل الله)) و این جمله را دو سه بار تکرار کردند و ما از خواب بیدار شدیم.

پس از آن رؤیای صادق حاج آقا حسین فاطمی در قم فرستادند منزل امام که به دیدارشان بیایند چون خودشان پیر بودند و نمی توانستند به خدمت ایشان بروند. حضرت امام نیز با حاج اقا مصطفی خمینی به منزل ایشان رفتند و ایشان خیلی به امام ابراز محبت کردند و از آن روز به بعد یکی از پشتیبانان حضرت امام بودند و درباره حرکت امام تشویق و ترغیب می کردند (1).

تألیفات

از آن مرد پارسا تألیفات زیادی باقی نمانده است بلکه می توان گفت به راستی از فکر تألیف و پرداختن نوشته و اثر علمی فارغ بوده است آنچه از ایشان باقی است کتابی ارزشمند در دو جلد به نام (جامع الدرر) است که گوهرهای فراوانی شامل حکایت خوبان و کلمات نورانی اهل بیت عصمت و طهارت علیه السصلام را در خود جای داده است. این کتاب به همت برخی از ارادتمندان ایشان از میان یادداشتهایشان در زمان حیات آن بزرگ فراهم آمده و خود آن بزرگوار در تنظیم آن زحمت کشیده است.

در مقدمه این کتاب آمده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذی نور صدور العارفین بانوار الکشف و الشهوده و ثبت اقدام السالکین فی طریق الوصول الی المقصود، و وفق المطیعین لاقامة مرضاته من اطهارة الی الحدود، وزین لسان الشاکرین بالثناء علی الملک المعبود و الصلوة و السلام


1- - مصاحبه با حضرت حجة الاسلام و المسلمین یعسوبی امام جمعه محترم ایلام؛ یادداشتهای آقا شیخ محمد تعمیرکاری از ارادتمندان حاج آقا حسین فاطمی.

ص:258

علی جامع الصفات المحمود و محور ارادة الوجود و علی اولاده و خلفانه معدن الکمال و الجود الی قیام یوم الورود.

و بعد شکر بیحد و ثناء خداوندی را سزا است که توفیق را شامل حال این فقیر سراپا تقصیر فرمود و توجه اجداد طاهرینم یاریم نمود، با حال ضعف و ناتوانی و همکاری بعضی از اخیار و احباء دینی، جلد اول کتاب جامع الدرر، از طبع خارج و در دسترس اخوان ایمانی گذاشته شد و مجدد؟ شکر گزارم که نعمت حیات برایم باقی ماند، بلکه موفق شوم متفرقاتی را که به خواهش و تقاضای بعضی از دوستان جمع آوری نموده و به عنوان جلد دوم طبع و بان ضمیمه شود امیدوارم این موفقیت نصیبم شده و یادگاری از این ناچیز بماند.

غرض نقشی است کز ما باز ماند *** که هستی را نمی بینم بقائی

ضمنا از مطالعه کنندگان و ناظرین، تمنا دارم نواقص و معایبی که در این مجموعه به نظرشان می رسد غمض عین فرموده و بر این شکسته از کار افتاده، خورده نگیرند و از دعای خیر فراموشم نفرمایندا

در این کتاب پریشان ببینی از ترتیب *** عجب مدار که چون حال من پریشان است

و چون اغلب مطالب این کتاب، از لسان، اهل بیت طهارت علیهم السلام اخذ شده، لذا تیمنا مصدر نمدم به ذکر

ص:259

مختصری از فضائل و مناقب ابی الائمه و سراج الائمه ابی الحسنین علی بن ابیطالب و مقدمه برای اداء وظیفه، به برادران عزیزم عرضه می دارم که برای علاقه و محبت به خودتان گوش به عرایض این پیر سالخورده گناهکار بدهید و فکر کنید خدا به ما نعمت وجوه بخشیده، در حالی که در سابق از ما نام و نشانی نبوده چنانچه اول سوره مبارکه هل اتی أن اشاره فرموده انهم از نطفه پست نجس که دارای شعور و ادراک نبده، به ما گوش شنوا و چشم بینا و دل حافظ مرحمت فرموده: «و الله اخرجکمگ من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون»(1).

و بدیهی است این چشم و گوش و دلی که به انسان ارزانی داشته، غیز از چشم و گوشی است که به سایر مخلوقات داده چرا که انسان می تواند به وسیله آن سیر در عوالم خلقت نموده و خالق و موجد خود را بشناسد و او را به یگانگی پرسش نماید، چنانچه امام هفتم علیه السلام به هشام فرمود: ان الله علی الناس حجتین، حجة ظاهرة که وجو مقدس انبیاء می باشند و خجة باطنه همان چشم و گوش باطنند و یا قوه عاقله انسانیة که راهنمای بنده است به خودشناسی اولا و خداشناسی ثانیا. فرمودند: من عرف نفسه فقد عرف ربه بالنتیجه می فهمد که انسان عنصر یست که تمام مخلوقات از جمادات و نباتات و حیوانات، بلکه نترس و بگو ملائکه، از


1- - سوره نحل آیه 77.

ص:260

پرتو وجود انسان برای او خلق شده! تا بتواند در دار دنیا، بدون مشقت، دوران عمر خود را به سر برده و فکر خود را در میدان خداشناسی جولان دهد و بفهمد که چگونه ذات مقدسش هر یک از مخلوقات را به قدر حاجت، ادراک مرحمت فرموده و هر کدام را برای چه خلق نموده؟ و هر یک چه اثر و خاصیتی قرار داده؟ باید دانست که تفکر در هر موجودی، خود دفتری است از توحید.

برگ درختان سبز در نظر هوشیار *** هر ورقش دفتریست معرفت کردگار

چنانچه سیر در آیات قرآنی و اخبار اهل بیت وحی، نظیر فرمایش امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه 266 نهج البلاغة در عجایب خلقت اصناف حیوان، کاملا راه خداشناسی را برای انسان باز و مشق کمال انسانیت را تعلیم می نماید، و انسان در ضمن این سیر، بخواص موجودات جمادی و نباتی پی می برد که چگونه این خالق مهربان وسایل تعیش انسان را از انواع تغذیه و لباس های زمستانی و تابستانی و داروهای روحی و جسمی و خواب و استراحت، برای او در دنیا فراهم نموده و در اختیار و دسترس او قرار داده که در دنیا فراهم نموده و در اختیار و دسترس او قرار داده که در زندگی دنیا، هیچ گونه معطلی نداشته باشد و در این تجارتخانه به کسب سعادت ابدیه، عمر خود را به راحتی بگذراند و فرموده: عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی وجه خوش گفته سعدی:

ص:261

«ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند الخ»

اکنون بیاری خالق مهربان و مساعدت جدم امیر المؤمنین (صلوات الله علیه و علی اولاده الطاهرین)، ابتدا میکنم به ذرک پاره ای از فضائل مولی الموالی امیر مؤمنان و با این شعر زبانم و قلبم مترنم است (1)

از تو مدد می طلبم یا علی *** جز تو مرا نیست مدد یا علی

شعر

عارف فاطمی علاوه بر دم مؤثر و پندآموز از قریحه شعری نیز برخوردار بود و گهگاهی ذوق و حال خویش را در غالب شعر نیز بیان نموده است.

متأسفانه نه آن بزرگوار در قید جمع آوری مکتوبات خویش داشتند و نه اطرافیان بیش از آنچه هست توفیق یافته اند، به هر حال ابعاد شعر او و اندیشه او نیز از این زاویه قابل تحقیق است و ممکن محصول مبارکی را به ارمغان گذارد ما در اینجا به یک شعر از ایشان که به همراه موعظه مختصر آمده است، نقل می کنیم:

ای برادر دل از ما سوی ببر یک جهت به سوی حق نما اینها از تو خواهی نخواهی جدا خواهند شد آن کسی که با تو است و در حال محتاج اوئی و از رفاقت و صالح با او چاره ای نداری، خداست حدیث قدسی لابد شنیده ای انا بدکم فرمود من بد شمایم چاره ای از من ندارید، در ورقات لابد خواهی دید حضرت صادق علیه السلام به یکی از تلامذه خود چه فرمود چه از من آموختی؟ عرض نمود هشت چیز فرمود بگو ببینم عرض کرد دیدم هر کس از محبوبش به مرگ


1- - جامع الدرر، حاج اقا حسین فاطمی قمی، ج 2، ص 6 - 4، چاپخانه علمیه قم.

ص:262

جدا می شود اهتمام نمودم دوستی بگیرم از من جدا نشود. وقت مرگ قبر و برزخ با من باشد و او عمل صالح است فرمود احسنت والله خوق فهمیدی.

هر صورت دلکش که تو را روی نمود *** آخر فلکش ز دور چشم تو ربود

رو دل به کسی ده که در اطوار وجود *** با تست همیشه با تو هم خواهد بود

این چند شعر از خود این غافل است با قریحه خامده گفته ام بامیدی

گفت پیغمبر آن فخر عرب *** اصدق شعر قالبته العرب

قول آن مردی لبیدش بود نام *** غیر حق باطل بود بی اسم و نام

کل شی ما خلا الله باطلند *** مفلس و لا شی ء با حق قائمند

غیر او چیزی نبینی روز و شب *** هستی او مدرک آید بی سبب

با وجود او سببها شد پدید *** جملگی اعدام با هستی پدید

چشم بگشا جلوه حق را ببین *** مینماید خویش در هر مه جبین

بارالها برطرف کن این غرور *** ده شفا از فضلت این چشمان کور

جز تو در عالم نبیند چشممان *** جز تو گردد محو از انظارمان

مواعظ

اشاره

از مرحوم آیت الله حاج آقا حسین فاطمی قمی اندرزها و نصیحت های دلکش و پر فروغی آمده است اندیشه هایی که روزی با نورانیت خود شمع قلوب سحر خیزان نیمه شب بوده است، ما گزیده ای سودمند و زیبا از آن را برگزیده ایم و به آستان خداجویان تقدیم می کنیم.

ص:263

توصیه به تقوی

ای آقایان تأملی بفرمائید و مفاد این دو حدیث شریف را از نظر نیندازید و نصب العین خود سازید بپرهیزید از صعودی که نزولش طاقت فرسا است با این همه خطیئات و جرائم بی شمار، شما ملاحظه کنید در مقابل عطایای بی شمار پروردگار مهربان او سر خجلت بزیر افکنده به خود آئید، مهربان خدائی که با این همه تجری شما در معاصی، او عجله در عقاب و مجازات نمی فرماید این هم از فرط رحمت اوست تا بلکه بیدار شویم و بازگشت به او نمائیم و گرنه خوف و عجزی در قادر متعال راه ندارد. شما خود همه روز در وقت برخاستن از زمین بین رکعات نماز اقرار می کنید و می گوئید بحول و قوه تو می ایستم و می نشسنم و لا حول و لا قوة الا بالله می گوئید و در دعای افتتاح در ماه مبارک رمضان ان شاء الله با تأمل و تدبر و تفکر عرض می کنید (الحمدلله قاصم الجبارین مبیر الظامین و الحمدلله الذی یؤمن الخائفین و ینجی الصالحین و یرفع المستضعفین و یضع المستکبرین و یهلک ملوکا و یستخلف آخرین، جناب امیر المؤمنین علیه السلام به پیشگاه رب العزة عرض می کند بیدک ناصیة کل دابة و الیک مصیر کل نسمة، چنین وجود مقدس و منزهی که غالب بر همه ماسوی و همه مغلوب اویند، نباید علم مخالف بر افراشت، مادر طرفیت با هر اولا میزان ضعف و قوت او را در نظر می گیریم، ولی نسبت به حق جل ذکره ابدأ این اندیشه را نداریم، امروز روز بالا رفتن ماست، پائین آمدنی هم در عقب داریم، فکر پائین آمدن خود باش این دعا را در نظر داشته باش:

«و استولت علی المظالم و طالت شکایة الخصوم و اتسلت دعوة المظلوم صل علی محمد و آل محمد و ارض خصومی عنی مظلمتها»

ص:264

یعنی بر من مستولی شد شکایت خصمان من و طولانی شد شکایت آن ها و نفرین کسانی که بر آنها ظلم کردم پیاپی در عقب من است (صلوات بر محمد و آل محمد پروردگار من خصمان مرا از من راضی کن و احسان خود یکی از خصمان ما اطفال بی گناه ما هستند، هر گاه در مقام شکایت بر آیند و عرض کنند خدایا حکم کن بین ما و پدر و مادر ما، که به ما غذاهای حرام خورانیدند ما را بی پرده و بی حیا بار آوردند، از اینکه اسباب ساز و رقص برای ما، در خانه مهیا کردند و ما را فرستاددن دنبال تحصیل علومی که به درد دیانت ما نمی خورد، لذاست که معصوم علیه السلام می فرماید «ویل لاطفال آخر الزمان من ابائهم» و ای به حال بچه های آخر الزمان از پدران آنها، عرض کردند پدران کافر آنها فرمودند نه بلکه پدران مسلمان آنها، دقت کنید بالاتر مصیبت ما این است که فرزندانیکه برای رشد و پرورش آنها دقت کنید بالاتر مصیبت ما این است که فرزانی که برای رشد و پرورش آنها از همه چیز خود صرف نظر کردیم و دنیا و آخرت خود را فدای آنها نمودیم، فردا بزرگترین خصم ما همین فرزندان ما هستند، اگر خوب اندیشه کنیم خواهیم فهیمد که ما دنیا هم نداریم تا چه رسد به آخ رت برای اینکه قانون مقدس پیغمبر محترم اسلام را زیر پا گذاشتیم و قانون لامذهبی را بر آن ترجیح می دهیم، بی جهت نبود که صدیقه کبری مادرم فاطمه زهرا در جواب زن های مهاجر و انصار که پس از صدقات وارده به پاره تن پیغمبر، به عیادت او آمدند و سؤال می کنند ای دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه شب را بروز آوردی؟ شکایت از بی وفائی مردان آنها فرمود؛ زیرا می دانست با آن کثرت آرائی که حق ثابت پسر عمش را غصب کردند این قانون بی عدالتی و حق کشی، برای همیشه تا ظهور فرزندش مهدی در میان امتان پدرش حکیم فرماست، لذاست که بزنها فرمود چرا علی را نخواستند به خدا از تیزی شمشیر او و بیم و هراس نداشتن او از مرگ و پایمال نمودن شجاعان و صدمه حملات

ص:265

او در معرکه های حرب و غضب او را در راه خدا دیده بودند که به خاک مذلت مالیده باد دماغها جماعتی که گمان می کنند نیکوکارند و حال آنکه مفسد و بدکارند و لکن نمی دانند آیا کسیکه دیگر آن را به سوی حق هدایت کند سزاوارتر است است که پیروی شود یا آن کس که خود راه هدایت نیافته. جز آن که دیگری او را به راه ندارد، چه شده است شما را به جان خودم سوگند امروز این کردار شما آبستن است، پس صبر کنید آن مقدار که زمان حل منقضی شود و هنگام نتایج فرا رسد، آن گاه بدوشید به مقداریکه ظرفها بزرگ و عمیق مملو از خون تازه شود، و زهر مهلک و کشنده در آن در آن وقت زیان کاران اهل ضلالت و بطالت را خواهند دانست، آنان که بعد از این به عرصه وجود آیند عاقبت آن چه را پیشینیان تأسیس کردند، پس از آن با طیب خاطر از دنیای خود، دست طمع بردارید و با اطمینان دل آماده فتنه و بلا باشید، مسرور و فرحناک شوید به مژده شمشیر برنده و سطوت جابرین ظلم کننده، و هر جی عام و فرو گیرنده و غلبه استیلائی از ستم ستمکاران که باقی نگذارد از فیؤ و غنیمت شما مگر اندکی و بدروند جمع شما را و باقی نمانید مگر قلیلی، چه بسیار حسرت و ندامت که خواهید خورد و چه خواهید کرد و حال آن که از طریقه حقه کور نابینا گردیده اید.

حال برادر نیک تأمل کن در امر دنیا و اهل آن، اکنون که راحتی موقت و خیالی را هم از دست ما گرفته اید کسی که اهل آخرت باشد دلخوش است که در آن عالم راحت و لذت جاوید دارد، من و تو جه دلخوشی داشته باشمی که نه دنیا داریم و نه آخرت.

از جناب ابی ذر پرسیدند که «ماسلنا نکره الموت؟» چه شده ما را که از مرگ کراهت داریم؟ فرمود زیرا شما دنیا و آخرت را خراب کردید، شخص

ص:266

کراهت دارد از جای اباد به محل خراب برود ما که هم دنیامان خراب و هم آخرتمان، گدای ارمنی شده ایم چاره نیست اگر در پی چاره جوئی هستیم جز این که توجه پیدا کنیم به آن کسی که از مادر بلکه از خود ما به ما مهربان تر است و الحاج و التماس نمائیم تا هر دو را اصلاح فرماید که «من یتق الله یجعل له مخرج؟ و یرزقه من حیث لا یحتسب» علی علیه السلام می فرماید: «و اعلمو انه من یتق الله یجعل له مخر؟ من الفتن و نورا من الظلم و یرزقه من حیث لا یحتسب،» تقوی سرمایه راحتی دو دنیا است سرمایه رزق از جائیکه گمان ندارد سرمایه بیرون آمدن از ظلمت به عالم نور است، بیا تجربه کن اگر به مقصد نرسیدی. اسباب کجی و بی دیانتی همه وقت موجود است، دوباره برگرد، فرمود: من انقطع الی کفیته و ان دعانی اجبته و ان استکفانی کفیته؛ خالق من با تو وعده فرموده کسی که از غیر برید و به من پیوند کرد او را کفایت کنمن و اگر از من برید و به غیر پیوند کرد او را واگذار به آن غیر کنم، و ای به حال آن کسی که خدا او را به غیر واگذار نماید «ان الله لا یخلف المیعاد» خداوند خلف وعده نمی کند امتحان خود را داده ما کور و کر هستیم مولی علیه السلام می فرماید حب الدنیا یعمی و یصم و یبکم و یذل الرقاب. یعنی دنیا شخص را کور و کر و گنگ و گردنها را ذلیل نموده.

این است تأثیر علاقه مندی به دنیا و گرنه خداوند بنده نواز و کریم چاره ساز از عبادات و حسنات ما بی نیاز است و برگناه، بنده را به زودی نمی گیرد (1).

همت بلند

مؤلف گوید: به برادران خود برای تذکر خدمتشان عرض می کنم که قیمت هر کس به قدر همت اوست اگر همت مرد دنیا است او را هیچ قیمیت نیست، زیرا


1- - جامع الدرر، حاج اقا حسین فاطمی قمی، ج 2، ص 6 - 4، چاپخانه علمیه قم.

ص:267

که لقب دنیا لا شی ء است و کسیرا که همتش ناچیز باشد، قیمتش نیز مثل آن باشد و هر که را همت عقبی است. قیمت او نعیم عقبی است، عارفی گوید حق تعالی دنیا را بیافرید و فرمود: بر قومی بیاراستند و ندا در داد که این جای بلاست و بهشت و آخرت را بیاراست و فرمود: این نشان عطا است آن گاه فرمود: هر دو گیتی از ان ما است بلی «الدنیا حرام علی اهل الاخرة و الاخرة حرام علی اهل الدنیا و هما حرامان علی اهل الله (1)»

توبه واجب فوری

برادران عزیز اگر شخصی تریاک بخورد باید او را فوری بمریضخانه برساند که طبیب به وسیله دواجات عملی نماید که سم را استفراغ کند و اگر از مریض مسمم قدری غفلت نمایند یا دیرتر برسانند او را به طبیب، قطعا تلف خواهد شد.

ای عزیزان نفس ها مسموم شده، زیرا از قلوب خالی از ایمان بیرون می آید و عموم مردم، خاصه جوانان را مسموم می کند بر شما باد بعدم معاشرت و مخالطه با امثال این مردم که ایمان و عقیده را فاسد می نماید.

حق سبحانه برای بندگان خود دو حجت قرار داده، حجت ظاهر که انبیا و رسل و ائمه طاهرین باشند که فرمایشات آنها را به گوش مبارکتان رساندیم در باب ریش تراشی و گرفتن شارب، و حجت باطن که عقل باشد جلالت و شرافت آن را نیز ذکر نمودم، حال اگر دارای ملکه عقل هستید که فرمودند عقل شرافت آن را نیز ذکر نمودم، حال اگر دارای ملکه عقل هستید که فرمودند عقل چیزی است که با او تمیز داده می شود بین قبیح و حسن ببینید عقلتان چه حکم می کند در این گفته ها، البته خطاب این ناچیز به آن دسته اشخاص می باشد که


1- - جامع الدرر، حاج اقا حسین فاطمی قمی، ج 2، ص 6 - 4، چاپخانه علمیه قم.

ص:268

ساختمان عالم و ساختمان خود را از دیگری می دانند او را بنائی ساخته و نقشه معماریست عالم و حکیم و قادر، می بیند تمام اجزاء و ساختمان مرد و زن از جهت مو یکیست ؛ در سراپای مرد، هر چه مو باشد در سراپای زن هم می باشد، الا صورت مرد که حسن او را در ریش قرار داده و حسن زن را در بی موئی و صافی قرار داده. اگر حب دنیا فکرتان را خراب ننموده و از بین نبرد که فرمود : مولی امیرالمؤمنین (ع) حب الدنیا یعمی و یصم و یبکم و یذل الرقاب، یعنی حب دنیا شخص را کور می گرداند و گردنها را ذلیل می کند، با اندکی تأمل و تفکر خواهید یافت که این مخالفت و سرکشی یا از جهت آن است که خود را مستقل در این بناء و این بناء را از خود می دانید، یا از جهت عناد و لجاج با آن معمار از لیست که آن را ساخته، و یا شعور و ادراک خود را بهتر آن می دانید، خوب است مثالی ذکر شود اگر اول معما، رنقشه بکشد و بر طبق آن، خانه و ساختمانی بنا نماید شاگرد بنائی، تیشه بردارد. قطعه از بنا را خراب نماید آیا مورد غضب آن معمار نخواهد شد؟ ای جامعه که خود را بنده می دانید و آن معمار ازلی را رب خود می دانید، عالم و قادر و حکیم و شفیق و مهربان حتی از مادر به تو مهربان تر، بلکه خودت به تو مهربان تر است این چه جسارت و بی حیائی است ؟ تیشه بر دست گرفته، این قطعه از بنا که حسن و عزت و وقارو زینت تو قرار داده، از بین ببری ؟ این چه جنگی است با خالق خود ؟ مردم جامعه از هر طبقه که باید این را مشاهده نمایند و زیر سبیل بگذارند برای نفع خسیس دنیا با آنها مداهنه نمایند کأن لم یکن شیئا بلکه برای نفع پست دنیا بر عزت و احترامشان بیافزایند. آیا فرمایش : الراضی الراضی بفعل المحسن؛ شریک فی احسانه و الراضی بفعل المسی ء شریک فی اسائته را قبول ندارند؟ و مورد توجه در نزد موالیانشان نمی دانند؟ نظر نما در عظمت

ص:269

این گناه بزرگ، که امروز در نظر ما بی وقع شده و کار ما به جایی رسده که علمای ما و اخیار، دیگر این منکر بزرگ را کمتر نهی می کنند ولی علماء گدشته، چون مردم را علاقمند بدین می دیدند، این عمل را جدا نهی می نمودند، از جمله به ذکر یکی از آنها می پردازیم؛ عالم جلیل زاهد جناب آقای سید محمد علی، معروف به آقا مجتهد که نادره عصر خود بوده، و از تلامذه او شیخ الطائفه، علامه انصاری و سید صاحب «روضات» بوده و این سید جلیل بکاء و کثیر المناجات بوده، شبی از شب های ماه مبارک رمضان در حرم مطهر پشت سر مقدس حضرت امیر المؤمنین علیه السلام به خواندن دعای ابو حمزه شروعو کرد در کلهم اول: الهی لا تؤدبنی بعقوبتک گریه او را گرفت، و پیوسته این کلام را مکرر می کرد تا غش کرد او را از حرم مطهر بیرون آوردند.

روزی در مجلسی که بر پا شده بود برای اقامه عزای حضرت سید الشهداء (ارواحناء فداه) حاضر شد در آن مجلس، جماعتی از اعیان و اشراف بودند، ناگاه وارد شد آن مجلس، یکی از شاهزادگان که ریشش را تراشیده بود؛ سید چون نظرش به صورت او افتا؛ فرمود: حلق اللحیة من شعائر المجوس و صار من عمل اهل الخلاف.

تراشیدن ریش از شعار گبران بوده و حال عمل اهل خلاف است و این مرد ریش خود را تراشیده و آم ده است برای عزاداری سید الشهداء علیه السلام و می ترسم که هر گاه روضه خوان بالای منبر رود و این مرد، در اینجا باشد، سقف فرود آید پس از آن مجلس برخاست و بیرون رفت، و حق هم همین است آن طور که بین ما رسم است که در مجالس، نوعا اهل معاصی خصوصا جوان های ریش تراش. برای پذیرائی، در مجالسی که مخلوط از زن و مرد

ص:270

است خدمت می کنند؛ وا اسفا بر این اوضاع وا خجلتا بر این خدمت ها ؛ درست مصداق آیه شریفه «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا الذین صل سعیهم فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسبون صنعا (1)

هستیم و ای بر ما (یوم تبلی السرائر) که این اعمال صالحه و حسنات خود را در کفه سیئات مشاهده می کنیم، زیرا مجالسی که محل تردد و آمد و رفت ملائکه و حضور ائمه معصومین علیهم السلام می باشد، باید به وسیله افرادی پاکیزه و منزه و ظاهر الصلاح و خوش سیرت، و بالأخره به بهترین وجهی که مورد رضای خداوند تبارک و تعالی و حضرات ائمه هدی (سلام الله علیهم) است باید باشد.

و برای اینکه پس به عظمت این گونه محافل برده شود «رجوع شود به این قسمت از کتاب «کبریت احمر» مرحوم بیرجندی (رضوان الله تعالی علیه) که می فرماید: باید دانست که حضور در این مجالس؛ ثواب عظیم دارد، بلکه عناوین عدیده دارد که به هر کدام می شود قصد قربت کرد مثلا مجالس مذاکره علم است، مجالس لقاء اخوان و زیارت ایشان است، مجالس کسب برادر صالح فی الله است، مجالس تعیت و سلام بر مؤمنین است، مجالس قضاء حاجت است، مجالس احسان بعباد است، مجالس زیارت علماء است، و مجالس نظر به صورت علماء و ذریه طاهره است، مجالس فضائل و مناقب آل الله است، و فضایح و مثالب اعداء الله است. و مجالس زیارت و سلام بر ائمه طاهرین است، و مجالس تعزیه است؛ و مجالس صله حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت زهرا علیهم السلام است، و مجالس اداء حقوق است؛ و مجالس دعا از برای برادران دینی است؛ مجالس احیاء ائمه است، مجالس احتراز از فسق و فجور و خلاصی از غیبت و تهمت و سایر معاصی است.


1- سوره کهف، آیه 103.

ص:271

شاذان بن جبرئیل، در کتاب «فضائل» ازام السلمه روایت کرده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: جمع نمی شود جماعتی که ذکر کنند فضائل علی ابن ابی طالب را، مگر آنکه ملائکه نازل می شوند، و اطراف آن جماعت را می گیرند، تا آنکه متفرق شوند، آن گاه به آسمن عروج می کنند، پس ملائکه اسمان می گویند: از شما بوئی استشمام می کنیم که بهترین بوها است جواب می گویند: ما در نزد قومی نشستیم که ذکر می کردند، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت او را و از بوی آن ها معظر شدیم، ملائکه آسمان می گویند ما را ببرید تا ما نیز با ایشان بنشینیم، آن ملائکه می گویند آنها متفرق شدند و هر یک به منزل خود رفتند می گویند: ما را ببرید تا از آن مکان معظر شویم.

و مثل این را در منتخب طریحی در مجالس ذکر و مراثی اهل بیت آورده. مخفی نباد که بوی بهشت آن قدر معطر است که اگر حور العین از گیسوی خود؛ چیزی باین عالم بگشایند؛ اهل این عالم طاقت نیاورند، و از بوی خوش آن هلاک شوند اما بوی مجالس ذکر فضائل و مصائل اهل بیت بر آن غلبه دارد.

بگو به خادم جنت که خاک این مجلس *** به تحفه بر، سوی فردوس و عود مجمر کن

و بعد می فرماید: در نهایت ادب و کمال؛ خضوع و خشوع بنشیند و خود را از محرومات و هزلیات، مثل نظر بنا محرم و عیب جوئی قاری و غضب کردن مکان مستمعین، تنگ کردن مکان برایشان، و خنده و غیر ذلک محافظت کند، بر خلاف مجالس زمان که مشتمل بر کثیری از محرمات است کما ذکر بعضها

این برادر ایمانی و ای منتظر ظهور موعود السرور آن نور الهی قضیه دجال

ص:272

و آن نان و آب نغمات دل ربای آن دشمن و رباییرا شنیدی که ههم را به صداهای دلفریب خود ار طرف آن مصلح عالم و ذخیره خداوند یگانه می رباید، اکنون مایه و استعدا ایمان خود را تا وقت نگذشته ملاحظه نما تا آن روز را مشاهده نمودی، ای بیچاره تو که از این طربهای بی ثبات که مشحون به جمیع آلام و اسقام است صرف نظر نکنی، چگونه امیدواری که آن روز تو ثابت بمانی؟ و از طرف ولی عصر عج نگردی بطرف آن آوازها که همه را از خود بی خود می نماید؟ نمی ماند مگر به قدر نمک طعام و سرمه چشم، حلاوة الدنیا و مرارة الاخرة حدیث معصوم را شنیدی که جمع بین دو شیرینی نمی شود و دو تلخی هم نمی شود و نیز شنیدی دنیا و آخرت ضرتان هر کدام از آن دو هوو را اراضی نمائی دیگری دلتنگ می شود.

در «سفینة البحار» در لغت غنا مرقوم فرموده اند در جلد اول «جامع الدرر» ذکر شد اینجا هم به مناسبت مقام تذکر داده می شود، شاید در قلوب قاسیه نرمی پیدا شود. عن عاصم بن حمید عن ابی عدالله علیه السلام فی حدیث قال قلت: جعلت فداک انی اردت ان اسئلک عن شی ء استحیی منه قلب أفی الجنة غناء قال علیه السلام ان فی الجنة شجرا یأمرالله ریاحها فتهب فتضرب تلک الشجرة باصواب لم یسمع الخلاقیق بمثلها، ثم قال هذا عوض لمن ترک السماع فی الدنیا من مخافة الله.

و فی حدیث النبوی ما من عبد دخل الجنة الا و یجلس عند رأسه و عند رجلیه ثنتان من الحور العین تغنیانه بأحسن صوت.

در تفسیر در ذیل آیه «فی روضه یحبرون» در وصف تغنی و آواز در بهشت در خب است روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وصف بهشت را می فرمود مردی

ص:273

برپا خاست عرض کرد یا رسول اله در بهشت آواز خوش هست؟ من آن را دوست دارم، فرمود. بخدائی که جانم در ید قدرت اوست که در بهشت درختی است که چون آوازهای خوش خود را دور داشتند، آن درخت به آواز درآید به تسبیح و تهلیل، چنان آوازی که خلایق مانند آن را نشنیده باشند.

در «اسرار الصلوة» مرحوم حاج میرزا جواد آقا (طاب ثراه) مرقوم است؛ در روایت مهمانی اهل بهشت خبری وارد شده که بعد از قرآن استدعای استماع مدت مدیدی بیهوش می شوند، بعد که به هوش می آیند استدعای زیارت جمال جمیل تعالی را می نمایند نوری تجلی می نماید که از تجلی آن نور بیهوش میافتند، احتمال صدق این فرمایشات کافی است که شخص عاقل را شوق آورد، و برای تحصیل ان ترک نماید، آنچه را منافی به رسیدن به این مقام است که فرمود سعد غیور است من که رسولم غیرتم از سعد زیادتر است و پروردگار من از من غیرتش زیادتر است و غیرت حق سبحانه فرمودند ترک فواحش است در این عالم، این مستبها و این حرکات منافی رضای اوست فواره چون بلند شود سرنگون مشود؛ رسوائی را که از حد گذراندی، غیرت او سبحانه در تلاطم آید، یا جزاء عالم امر (کن» می رسد فرو بر و بگیر او را «فیکون» عقب او حاضر است.

رحلت

باری آن بزرگمرد عمری در خدمت به دین با پاکی و معنویت زیست و در 27 شوال سال 1389 مطابق با 16 دی ماه 1348 این سرای خاکی را بدرود

ص:274

گفت و در جایگاه صدق و صفا نزد سلطان مقتدر هستی جای گرفت و در قبرستان نورانی شیخان و محل قبور بسیاری از اولیاء خدا به خاک سپرده شد. اینک تربت آن سید عارفان محل زیارت بزرگان و معرفت کیشان قم است. بر لوح قبر مبارکش چنین آمده است.

انما الدنیا فناء

قد ارتحل العالم الناسک العابد السالک العارف المتأله حجة الاسلام و المسلمین الحاج اقا حسین الفاطمی نجل افقه السعید آیت الله الحاج سید اسحاق الرضوی القمی قدس سرهما لیلة 27 شوال 16/1389.

دی ماه 1348 - هی الدنیا یقول بلا فیها.

حاج سید صادق قمی (آیت تدبیر) / ناصر الدین انصاری قمی

مقدمه

اینک در این مقاله به گوشه ای از زندگی علمی و خدماتی دینی و اجتماعی آیةالله حاج سید صادق روحانی یکی از ستارگان درخشان حرم و سر سلسله خاندان روحانی اشارتی می رود.

ولادت

آیةالله حاج سید صادق قمی، در یکی از خاندان های محترم و متدین تجارت پیشه در سال 1255 ق، در قم زاده شد. او از اول کودکی به تحصیل علم علاقه بسیار داشت و پدر بزرگوارش حاج میراز زین العابدین - که از اهل علم بود(1) - نیز او را به فراگیری دانش تشویق کرد و تا هیجده سالگی در قم به فراگیری مقدمات اشتغال داشت.

تحصیلات

این فقیه بزرگ، پس از فراگیری ادبیات همراه با دوست و هم بحثش مرحوم ملا غلامرضا قمی به اصفهان مهاجرت کرد و دو سال در آنجا اقامت گزید.

سپس به تهران رفت و نزد حکیم معروف مرحم آقا علی مدرس زنوزی به تحصیل حکمت و فلسفه پرداخت(2)

هجرت به نجف

معظم له در حدود سال 1279 ق، همراه دوست دانشمند آیةالله


1- - سر السعادة (مقدمه).
2- - آیت الله سید مهدی روحانی می فرمود: این قطعه را از مرحوم عمویم ایت الله حاج میرزا محمود شنیدم و ایشان از والدشان نقل می کردند که من نزدیک چهار سال در حکمت و فلسفه زحمت کشیدم، ولی همه آنها از یادم رفته است .

ص:232

ملا غلامرضا به نجف اشرف رهسپار شد و در محضر خاتم الفقهاء و المجتهدین مرحوم شیخ انصاری زانوی ادب به زمین زد و به دمت دو سال از بحث های وی بهره مند شد و کتاب «فرائد الاصول» را نیز در همان زمان تصحیح نمود.

پس از درگذشت شیخ اعظم (1281)، به درس فقه و اتصول آیات عظام: میرزا محمد حسن شیرازی و میرزا حبیب الله رشتی حاضر شد و از محضر آنان توشه های بسیار برگرفت(1) و با مهاجرت میرزای شیرازی به سامراء (1291 ق)، وی در نجف ماند و تنها از درسهای میرزا حبیب الله رشتی بهره برد. و در همان زمان بود که ملکه استنباط و قوه اجتهادش، شکوفا گردید و این از تقریرات درس فقه استادش - که آمیخته با نظرات اوست - بر می آید (2) وی در آن هنگام در حوزه، به قدس و ورع و تقوی و صلاح و درستی مشهور شده بود (3).

او پس از 17 سال اقامت در نجف، سال 1296 ق، به همراه دوست و هم بحثش - ملا غلامرضا - به سامراء کوچید و به دمت دو سال هم از محضر میرزای شیرازی استفاده برد و با مکتب فقهی سامراء و میانی اصولی آن، آشنا گردید.

بازگشت به قم

معظم له، در سال 1298 ق، با هم بحث خویش، مرحوم آیةالله ملا غلامرضا به زادگهش و مورد توجه عموم علما و مردم شهر واقع شد، به ویژه آن که چند نفر از مراجع و مجتهدین شهر مانند: مرحوم آیةالله حاج ملا صادق و مرحوم آیةالله حاج سید جواد قمی (م 1303 ق) ایشان را


1- - نقباة البشر 8555/2 .
2- - مقدمه «سرالسعادة»،د .
3- - نقباء البشر 856/2 .

ص:233

از نظر علم و فقاهت و تقوا ستودند.

آیت الله حاح سید مهدی روحانی می فرمود:

آقای حاج سید جواد در آن زمان در قم ریاست تامه داشت و جون از مطالب شیخ انصاری چیز مهمی در دست نداشت و از طرفی حاج سید صادق به تازگی وارد قم شده بود و چندان موقعیتی نداشت، مرحوم حاج سید جواد با ایشان مباحثه خصوصی قرار داده و در حقیقت از او استفاده می کرد. آن مرحوم وصیت کرد که مُهرم را تحویل حاج سید صادق بدهید و نماز جنازه ام را هم ایشان بخواند(1)

هم ایشان می فرمود:

مرحوم والد و عمویم آقای حاج میرزا محمود گفتند: مرحوم آیت الله آقا سید علی قزوینی (صاحب حاشیه بر قوانین) قم آمده بود و با مرحوم حاج سید صادق مباحثه می کردند، در جاهایی که مربوط به مطالب شیخ انصاری نبود، مرحوم حاج سید علی برتری داشت و حاج سید صادق ایشا نرا به مطالب شیخ می کشانید و غلبه می کرد. مرحوم عمویم آقای حاج آقا احمد می گفتند: در این مجالس حاج آخوند - ملاغلامرضا قمی - هم بوده و طرف بحث نیز بوده اند، پس از آن مجلس یا مجالس، از مرحوم سید قزوینی پرسیدند: که این دو کدام بهترند؟

در پاسخ گفته بود: حاج سید صادق قوی تر است.

مرجعیت امور

مرحوم آیت الله حاج سید صادق، پس از وفات آیت الله حاج سید جواد قمی، یگانه مرجع مرافعات و فصل خصومات و رفع دعاوی بود(2). تمام


1- - ایشان این مطلب را از عمویش (آیت الله حاج میرزا محمود) و پدرش (حاج میرزا ابوالحسن) نقل می نمود .
2- - مقدمه (سرالسعادة»، د نویسنده «رجال قم» می نویسد: حل و عقد امور جامعه و حکومات شرعیه، به امضاء و حکم ایشان منوش شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقیقت جو وی را در بر گرفتند و به تکریم و تجلیل او کوشیدند .

ص:234

عقود و أسناد به مهر و امضای او رسید و ذکاوت عجیبی در امر قضاوت حل و فصل منازعات از ایشا مشاهده می شد تا آنجا که بعضی، آنها را حمل بر کرامات کرده و حکایاتی نقل نموده اند(1) از جمله گفته اند: روزی پس از خواندن نماز صبح، در مسجد جنازه مقتولی را به صحن خانه ایشان می آورند و از آقا تقاضای دادرسی می کنند.

مرحوم آقا پس از لحظاتی تأمل آقا! من قصد کشتن او را نداشتم، اما هر چه به او گفتم برو فلان کار را انجام بده. او گوش نکرد و من با عصبانیت تبر را به طرف او پرتاب کردم و به گیجگاه او اصابت کرد و مرد.

همگان از این تفرس و ذکاوت، بسیار تعجب کردند و آن را حمل بر کرامت نمودند، آن آقا خود فرمود: من در این مدت که به حاضرین نگاه می کردم دیدم پدر مقتول خیلی مضطرب و رنگ پریده است و چشمانش حالت ترس دارد. لذا احتمال دادم قاتل همو باشد و این پیش بینی هم درست در آمد(2)

از ویژگیهای دیگر ایشا، نظم و ترتیب در زندگی بود. وی با کثرت مراجعات در امور شرعی و عادی، باز وقت تدریس و مطالعات و عبادات شرکت در مجالس و تألیفاتش، هر یک به جای خود محفوظ بود از هیچ کدام غفلت نمی کرد. دیگر از ویژگیهایش عشق به کار و حل مشکلات مردم بود. از کاری که وظیفه او بود هیچ وقت اظهار خستگی نمی کرد، چه بسا نیمه شب در سرما یا


1- - همان کتاب، ص «ه» .
2- - به نقل از آیت الله سید مهدی روحانی .

ص:235

گرما برای رفع حاجتی سراغ او می آمدند، و او متغیر نمی شد(1).

از خصوصیات دیگر وی - که در میان اهالی قم در تواتر رسیده بود - ملاقاتش با حضرت ولی عصر (عج) بوده است وی، بسیار اوقات در نیمه های شب از منزلش - در محله «سلطان محمد شریف» در خیابان چهارمردان، به سمت مسجد امام زین العابدین - در چهارراه سجادیه - بیرون می رفت و در آنجا به عبادت می پرداخت و بسیار اوقات هم می شد که در آن مکان شریف، رهگذران شاهد نوری تابان و گفتگویش با شخص دیگر بودند.

آیت الله سید مهدی روحانی می فرمود: من از پدرم در مورد این قضایا و شهرت آنها پرسیدم. پدرم - که مرد روشنفکری بود و این گونه قضایا را به آسانی قبول نمی کرد فرود: من از جزئیات قضایا خبر ندارم، اما پدرم لیاقت و صلاحیت این قضایا را داشت و از مقام قدس و ورع او دور نیست.

شاگردان

در محضر آن فقیه فرزانه، شاگردانی چند پرورش یافتند که عبارتند از آیات عظام و حجج اسلام(2)

1 - حاج شیخ حسن فاضل (م 1366 ق)

2 - حاج سید فخر الدین سیدی - نوه دختری مرحوم میرزای قمی - (م 1363).

3 - حاج شیخ محمد کبیر قمی 1290- - 1369 ق).

4 - آخوند ملا علی اکبر قمی

5 - شیخ ابوالقاسم صغیر (1352).


1- - مقدمه سرالسعادة، ه .
2- - مقدمه سرالسعادة، ه .

ص:236

6 - حاج سید ابوالقاسم مرتضوی

و از میان این گروه، مرحوم حاج حسن فاضل از قم مهاجرت نکرد و اختصاص به شاگردی آن استاد عالیقدر پیدا کرد و به درجات عالیه فقاهت و اجتهاد نائل آمد(1).

تألیفات

از آنجا که ایشان به جز امامت جماعت و مرجعیت امور دینی مردم، متصدی امر قضاوت، و فصل دعاوی و رفع خصومات بود و لذا کمتر تألیفی از او به یادگار مانده است. اما همان نوشتجات اندک او، گواه روشنی بر فضل و فقاهت اوست. به گفته آیت الله سید مهدی روحانی وی مجلدی از مباحث عقلیه را نگاشته بود، که در جریان سیل معروف قم (سال 1352 ق) از میان رفت، و نیز حدود هزار ورق - یا بیشتر - از مباحث مختلفه در فقه و اصول نگاشته است که متفرق می باشد و چون اورق بسیاری از آنها مفقود شده، مرتب ساختن آنها غیر ممکن است. اما کتابی که هم اینک از او در دسترس است، «شرح کتاب الزکاة» شرایع (از آغار زکات تا اصناف مستحقین) می باشد، که نزد نوادگان وی است.

بنای مسجد مدرسه

سال 1311 ق بود که مرحوم آقای حاج سید صادق، شروع به ساختمان مسجد و مدرسه نزدیک خانه مسکونی اش نمود و بنیاد مسجد در سال 1313 ق تمام شد و به تدریج حجرات مدرسه نیز در سالیان بعد تکمیل گردید و اینک مورد استفاده، جمعی از طلاب و فضلای حوزه علمیه قم است.


1- - همان، ص «و» .

ص:237

(این مدرسه به خواست آیت الله سید صادق روحانی) در سال 1395 ق مورد بازسازی و تعمیرات اساسی قرار گرفت و امامت جماعت مسجد را سالیان بسیاری است آیت الله آقای حاج مهدی روحانی بر عهده دارد)

درگذشت

مرحوم آیت الله حاج سید صادق، پس از 83 سال زندگی آکنده از خدمات دینی و اجتماعی در تاریخ پنجشنبه پنجم ماه (1) ربیع الاول 1338 ق بدرود حیات گفت و پس از یک تشیع با شکوه، در سمت شمال مرقد میرزای قمی - در قبرستان شیخان کبیر - به خاک خفت.

در ماده تاریخ وفات وی گفتند:

«قد ذهب نور الدجی

و اندک طود العلی»

«بدا بعده فی الاسلام ثلمة لا یسدها شی ء»

مرحوم آیت الله حاج شیخ حسن فاضل - شاگرد برجسته اش - بر روی قبر وی چنین نوشت:


1- - هر چند روی قبرش، چهارم ربیع الاول نگاشته شده است، اما این تاریخ را آیت الله روحانی به نقل از والد خویش بیان نمود .

ص:238

ص:239

فرزندان

اشاره

از آن فقیه بزرگ فرزندان متعددی بر جای ماند، که هر یک از مفاخر روحانیت و حوزه علمیه قم بوده اند.

آنان عبارتند از:

1 - مرحوم آیت الله حاج میرزا محمود روحانی

وی در سال 1307 به دنیا آمد و پس از خواندن مقدمات و ادبیات سطوح نزد حضرات آیات: حاج شیخ حسن فاضل و آخوند ملاغلامرضا - صاحب قلائد - و حاج آقا احمد طباطبائی، در سال 1330 ق به نجف مشرف شد و از محضر آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی بهره مند گردید و مدتی نیز در مشهد، از محضر آیت الله حاج آقا حسین قمی استفاده نمد، سپس به قم مراجعت کرد و سالیان فراوان از درسهای فقه و اصول آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی، بهره برد، تا بدانجا که یکی از معاریف علمای قم به شمار می رفت و پس از پدر بزروارش به جای وی اقامه جماعت می نمود. او عالمی عامل و فقیهی زاهد و متبعد بود و(1) از جمله عالمان قم بود که با پیامی از نهضت ملی شدن صنعت نفت و اهداف آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی پشتیبانی نمود (2).

وفاتش در 18 شعبان المعظم 1381 ق رخ داد و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه علیهم السلام مدفون گردید.

او والد مروم حاج سید محمد روحانی و آیت الله حاج سید صادق روحانی بود.

2 - مرحوم آیت اله حاج میرزا ابوالحسن روحانی.


1- - گنجینه دانشمندان 338/2، رجال قم، 156، آثار الحجة 72/2 - 73 .
2- - آثار الحجة 36/2، گنجینه دانشمندان 336/2، رجال قم 85 .

ص:240

وی در سال 1309 ق به دنیا آمد و پس از تحصیل سطوح عالیه در محضر آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در نجف اشرف به قم آمد و در درسهای آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری شرکت جست تا به مقام اجتهاد نائل آمد، وی پس از سالها اقامت در قم و خدمات دینی و اجتماعی، به نجف اشرف مهاجرت نمود و بعد از سالی چند، در 6 ذیقعدة الحرام 1382 ق بدرود حیات گفت و در مقام هود و صالح در قبرستان وادی السلام نجف به خاک سپرده شد، وی والد آیت الله حاج سید مهدی روحانی و حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سیدهای روحانی است.

3 - مرحوم آقای میرزا فخرالدین روحانی

او. در عنوان جوانی، در اوج فصل و کمال در 10 شواک المکرم 1369 ق درگذشت و در صحن موزه حرم مطهر حضرت معصومه علیهم السلام به خاک سپرده شد.

4 - آیت الله حاج میرزا ابوالقاسم روحانی

او در 1316 ق در خاندان فقاهت و تقوا زاده شد و پس از تکمیل سطوح به نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر آیات عظام، میرزا نائینی آقا ضیاء الدین عراقی و سید ابوالحسن اصفهان بهره برد تا به مقام اجتهاد نائل آم د و به وطن خویش بازگشت و در مسجد امام حسن عسکری به اقامه جماعت و ترویج شعائر دینی پرداخت، وی در 27 رمضان 1384 ق در گذشت و در قبرستان شیخان، به خاک آرمید(1) وی والد حضرات حجج السلام آقایان، حاج سید فضل الله و حاج سید محمد علی و حاج سید مهدی روحانی است.

5 - مرحوم حجة الاسلام و المسلمین حاج آقا احمد روحانی

وی در 13 شوال 1322ق به دنیا آمد و پس از وفات پدر، در محضر


1- - گنجینه دانشمدان، 337/2، رجال قم 87 .

ص:241

آیات عظام سید محمد تقی خوانساری، میر سید علی یثربی کاشانی و مرحوم حاج شیخ حسن فاضل سطوح فقه و اصول را فرا گرفت، سپس در محضر آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری (در قم) و خضرات آیات میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی، و میرزا ابوالحسن مشکینی (در نجف اشرف) و آیت الله حاج آقا حسین قمی (در کربلا) مبانی فقهی و بنیه علمی خویش را استوار ساخت.

وی در این مدت برای تبلیغ دین، بارها به هندوستان سفر کرده و در ملازمت آیت الله قمی برای اعاده حجاب زنان، به ایران آمد و پس از موفقیت دینی ایران، به وطن خود باز آمد و در سال 1374 ق به اصرار گروهی از علما و مردم متدین تهران، امامت جماعت مسجد بنی هاشمی را بر عهده گرفت و به نشر احکام دین پرداخت. از تألیفات وی کتاب «سر السعادة» در فضیلت صلوات، و کفایة النحو»، «تسلیة المریض» و «خاطرات» است، وی در دوم صفر 1384 ق بدرود حیات گفت و در قبرستان شیخان به خاک سپرده شد (1)

دامادها

مرحوم آیت الله حاج سید صادق قمی، دارای دامادهای بزرگواری بود که برخی از آنها عبارتند از:

1 - حضرت آیت الله آقای حاج شیخ محمد علی شاه آبادی - قدس سره - استاد حضرت امام خمینی (1292 - 1363 ق)، صاحب «رشحات البحار»، «شذرات المعارف»، - «مفتاح السعادة»، «منازل السالکین»، «رساله عقل و جهل، «حاشیه بر کفایه»، «نجات العباد»، «فصول»(2).


1- - گنجینه دانشمدان، 339/2 رجال قم 93، مقدمه «سرالسعادة» صفحات ز - ح .
2- - شرح بیشتر زندگی او را ببینید در: مجله نور علم، ش 9، ص 126، مجله پیام حوزه ش 10، ص 171، 184 نقباء البشر 1370/3 .

ص:242

2 - مرحوم آیت الله حاج شیخ مهدی حرم پناهی قمی (1319 - 1374 ق) قدسر سره(1)

3 - مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد قمی (2)

4 - مرحوم آیت الله حاج میرزا سید حسن برقعی قمی(3)

5 - مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد باقر جوادیان قمی(4)

نوادگان

از آن فقیه بزرگ و فرزندانش، نسلی صالح و عالم و متدین بر جای ماند که تاکنون چراغ علم و فضیلت را در حوزه علمیه قم روشن نگاهداشته اند، برخی از آنان عبارتند از:

1 - مرحوم آقای حاج سید محمد روحانی (1338 - 1419 ق) صاحب «منتقی الاصول» - 7 ج، «المرتضی الی الفقه الارقی» در زکات، صوم، خمس، حج، «حاشیه بر عروة»، «توضیح المسائل»، «منهاج الصالحین»، و «مناسک حج»(5).

2 - آیت الله حاج سید صادق روحانی (متولد 1342 ق) صاحب «زیدة الاصول» شش جلد - «فقه الصادق»- 27 جلد - «توضیح المسائل»، «المسائل المستحدثه»، «منهاج الفقهاهة» 4 ج -، «شرح کفایه»، «حاشیه وسائل، «اجتهاد و تقلید»، «فروع علم اجمالی»، «جبر و اختیار»، «ولایت فقیه»، «قواعد فقهیة»، مناسک حج»، «حاشیة عوة»(6).

3 - آیت الله حاج سید مهدی روحانی (متولد: 1343ق) صاحب «بحوث مع اهل السنه و السلفیه»، «الوتر ثلاث رکعات»، «احادیث العترة عن طریق اهل السنة»، «تاریخ فرق و مذاهب اسلامی»، «و فرقة السلفیة و تطوراتها»، «تفسیر


1- - شرح زندگی او را ببینید، در گنجینه دانشمندان 233/2 - 334، رجال قم، 163 .
2- - وی عموم مرحوم حاج شیخ محمد تقی قمی، بنیانگذار «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» است .
3- - رجال قم، 100 .
4- - رجال قم، 142 .
5- - گنجینه دانشمندان، 163/2 .
6- - گنجینه دانشمندان، 160/2 - 162 .

ص:243

سورة الفجر»، حاشیه بر تفسیر جوامع الحجاج، وی عضو مجلس خبرگان رهبری و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و از علمای مشهور حوزه است، و هم اینک در مسجد حاج سید صادق، در هر سه وعده اقامه جماعت می نماید و بسیاری از مشکلات مردم را به سرپنجه تدبیر خویش می گشاید(1).

4 - حضرات حجج اسلام، آقایان: مرحوم حاج سید فضل الله، حاج سید محمد علی(2) حاج سید مهدی، حاج سید هادی روحانی، از علمای محترم تهران.

5 - آیت الله حاج شیخ محسن حرم پناهی (متولد: 1347 ق) صاحب «شرح وسیلة النجاة»، «شرح کفایة الاصول»، برخی از مجلدات «جامع احادیث الشیعة»، (3) وی عضو جامعه

مدرسین حوزه علمیه قم و امام جماعت مسجد محمدیه - یکی از مساجد معروف قم - است.

6 - مرحوم حجة الاسلام و المسلمین اقای حاج اقا مصطفی برقعی - امام جماعت مسجد محمدیه قم.

7 - حضرات حجج اسلام آقاین: حاج آقا نصرالله شاه آبادی و حاج آقا نورالله شاه ابادی - فرزندان مرحوم آیت الله العظمی شاه آبادی - از علمای محترم تهران.


1- - گنجینه دانشمندان، 164/2، و مجله نور علم، ش 29، (دی 67)، ص 16 - 26 .
2- - گنجینه دانشمندان، 164/2 .
3- گنجینه دانشمندان، 134/2 .

ص:244

ص:245

ص:246

ص:247

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109